📚خطر وسواسی
زراره و ابوبصیر میگویند: به امام صادق علیه السلام عرض کردیم: مردی در نماز شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت مانده، و هرچه نمازش را تکرار میکند باز همین شک و وسواس را دارد. چه کند؟ حضرت فرمودند:« به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند.»
سپس فرمودند: وسواس کار شیطان است، شیطان خبیث را با شکستن نماز و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید، زیرا که او دست بردار نیست، بار دیگر شما را به وسوسه و شک میاندازد، بنابراین به شک خود اعتنا نکنید. وقتی شما اعتنا نکردید او مأیوس شده و به سراغ شما نخواهد آمد. إنما یرید الخبیث أن یطاع فإذا عصی لم یعد إلی أحدکم: به راستی شیطان ناپاک میخواهد از او پیروی شود. پس هرگاه از او پیروی نشد دیگر به سوی شما باز نمی گردد.
آری! وسواسی بودن نه تنها در نماز، کار شیطان است بلکه درکارهای دیگر نیز کار اوست و یک نوع مرض روحی و روانی است که باید جدأ از آن پرهیز نمود.
📚بحار ج 27، ص 8 و 270
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨﷽✨
✍چای داغ در استکان دیر سرد میشود اما در نعلبکی سریع و راحت، چرا؟؟
چون بر خلاف استکان سینهای باز و گشاده دارد.
آدمها غالباً یک شخصیت استکانی دارند، اما بعضیها انگار نه انگار چون سینههایی باز و گشاده دارند.
موسی از خداوند در مقابل فرعون که بیشترین دشمنی را مقابل خداوند انجام پاد، همین گشادی سینه را تمنا کرد.
خدایا سینهام را باز و گشاده قرار ده .
پینوشت: مشکلات، سختی ها، تلخی های زندگی همیشه هستند این ما هستیم که باید وسیع، بزرگ و قوی بشیم و اوج بگیریم و از مشکلات بزرگتر بشیم .
ربِّ اشْرَح لي صَدری و یَسِّر لی أمری
پروردگارا! سینههایمان را گشاده و کارمان را آسان کن.
سوره طه 25
✅
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 راه آمرزش گناه
🔹شخصی نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد:
یا رسول الله! هیچ گناهی نیست که من آن را انجام نداده باشم (یعنی گناهم خیلی زیاد است) آیا راه توبه ای برایم هست؟
🔹پیامبر فرمودند:« آیا کسی از پدر و مادرت زنده هست؟ »
گفت: بلی پدرم.
فرمودند: «برو به پدرت خدمت کن»
وقتی مرد برگشت برود، حضرت فرمودند:
«اگر مادرش زنده بود بهتر بود.»
📚 بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۲
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🍃داستان شیخ رجبعلی خیاط:
✨در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت، با خود گفتم:
رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن.
سپس به خداوند عرضه داشتم:
"خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!"
آن گاه یوسف گونه پا به فرار
می گذارد و نتیجه ترک این گناه، باز شدن دید برزخی او می شود، به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود.
📚کیمیای محبت
🔻
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#سلام_امام_زمانم❤
🌼یا رب چه شود زان گل نرگس خبر آید
✨آن یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
🌼شام سیه غیبت کبری به سر آید
✨امید همه منتظران،منتظر آید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠امام زمان عجل الله فرجه کی میاد؟!
حجتالاسلام قرائتی
👌کوتاه و شنیدنی
#امام_زمان
#مهدویت
#داستان_آموزنده
🔆تازه مسلمان
دو همسايه كه يكى مسلمان و ديگرى نصرانى بود، گاهى با هم راجع به اسلام سخن مى گفتند. مسلمان كه مرد عابد و متدينى بود آن قدر از اسلام توصيف وتعريف كردكه همسايه نصرانيش به اسلام متمايل شد و قبول اسلام كرد.
شب فرا رسيد، هنگام سحر بود كه نصرانى تازه مسلمان ديد در خانه اش را مى كوبند، متحير و نگران پرسيد: كيستى ؟
از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم و خودش را معرفى كرد، همان همسايه مسلمانش بود كه به دست او به اسلام تشرف حاصل كرده بود.
در اين وقت شب چكار دارى ؟
زود وضو بگير و جامه ات را بپوش كه برويم مسجد براى نماز!
تازه مسلمان براى اولين بار در عمر خويش وضو گرفت و به دنبال رفيق مسلمانش روانه مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خيلى باقى بود. موقع نافله شب بود، آن قدر نماز خواندند تا سپيده دميد و موقع نماز صبح رسيد. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقيب بودند كه هوا كاملاً روشن شد. تازه مسلمان حركت كرد كه برود به منزلش ، رفيقش گفت : كجا مى روى ؟
مى خواهم برگردم به خانه ام ، فريضه صبح را كه خوانديم ديگر كارى نداريم .
مدت كمى صبر كن و تعقيب نماز را بخوان تا خورشيد طلوع كند.
بسيار خوب .
تازه مسلمان نشست و آن قدر ذكر خدا كرد تا خورشيد دميد. برخاست كه برود، رفيق مسلمانش قرآنى به او داد و گفت : فعلاً مشغول تلاوت قرآن باش تا خورشيد بالا بيايد و من توصيه مى كنم كه امروز نيت روزه كن ، نمى دانى روزه چقدر ثواب و فضيلت دارد؟
كم كم نزديك ظهر شد. گفت : صبر كن چيزى به ظهر نمانده ، نماز ظهر را در مسجد بخوان .
نماز ظهر خوانده شد. به او گفت : صبر كن طولى نمى كشد كه وقت فضيلت نماز عصر مى رسد، آن را هم در وقت فضيلتش بخوانيم !
بعد از خواندن نماز عصر گفت : چيزى از روز نمانده . او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسيد. تازه مسلمان بعد از نماز مغرب حركت كرد كه برود افطار كند. رفيق مسلمانش گفت : يك نماز بيشتر باقى نمانده و آن عشا است . صبر كن تا در حدود يك ساعت از شب گذشته ، وقت نماز عشا (وقت فضيلت ) رسيد و نماز عشاء هم خوانده شد. تازه مسلمان حركت كرد و رفت .
شب دوم هنگام سحر بود كه باز صداى در را شنيد كه مى كوبند، پرسيد: كيست ؟
من فلان شخص همسايه ات هستم ، زود وضو بگير و جامه ات را بپوش كه به اتفاق هم به مسجد برويم .
من همان ديشب كه از مجسد برگشتم ، از اين دين استعفا كردم . برو يك آدم بيكارترى از من پيدا كن كه كارى نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمى فقير و عيالمندم ، بايد به دنبال كار و كسب روزى بروم .
امام صادق بعد از اينكه اين حكايت را براى اصحاب و ياران خود نقل كرد، فرمود:
به اين ترتيب ، آن مرد عابد سختگير، بيچاره اى را كه وارد اسلام كرده بود خودش از اسلام بيرون كرد. بنابراين ، شما هميشه متوجه اين حقيقت باشيد كه بر مردم تنگ نگيريد، اندازه و طاقت و توانائى مردم را در نظر بگيريد تا مى توانيد كارى كنيد كه مردم متمايل به دين شوند و فرارى نشوند، آيا نمى دانيد كه روش سياست اموى بر سختگيرى و عنف و شدت است ، ولى راه و روش ما بر نرمى و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست .
📚وسائل ج 2، ص 494 (باب استحباب الرفق على المؤمنين ) حديث 3 و 9
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#_وفای_به_نذر
حاج میرزا خلیل تهرانی که از اطبای مشهور و دانشمندان عالی قدر شیعه است در زمان سید صاحب ریاض در کربلا به مداوای بیماران اشتغال داشت. او میگوید: هنگامی که ساکن کربلا بودم مادرم در تهران زندگی میکرد، شبی او را در خواب دیدم به من گفت: پسر جان من از دنیا رفته ام، جنازهام را پیش تو میآورند. کسی دماغم را شکست. چیزی نگذشت که نامه ی یکی از دوستانم به دستم رسید، در آن نامه نوشته بود: مادرت از دنیا رفت، جنازه اش را با جنازههای دیگر فرستادیم. وقتی جنازهها وارد شد مراجعه کردم، گفتند: ما خیال میکردیم شما ساکن نجف هستید جنازه ی مادرت را در رباط ذی الکفل گذاشتیم. پیوسته موضوع شکستن دماغ در نظرم بود. بالاخره جنازه ی مادرم را تحویل گرفتم، همین که کفن را باز کردم دیدم دماغش شکسته است، علتش را پرسیدم، گفتند: این جنازه بالای جنازههای دیگر بود اسبها میان رباط در هم آویختند و به جنازهها برخورد کردند و این جنازه از بالا به زیر افتاد، دیگر ما اطلاعی نداریم. پیکر مادرم را به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل (ع) آوردم، آن جا عرض کردم: یا ابالفضل! مادرم نماز و روزه را خوب نمی توانست انجام دهد، اکنون به شما پناه آورده ام، به فریادش برس، من با شما عهد میبندم پنجاه سال نماز و روزه برایش بخرم، پس از آن مادرم را دفن کردم. مدتی گذشت، شبی در خواب دیدم ازدحام و داد و فریاد زیادی بر پا است، خارج شدم دیدم مادرم را به درختی بسته اند و او را با شلاق میزنند، گفتم: چه کرده که او را میزنید؟ گفتند: حضرت ابوالفضل به ما دستور داده او را بزنیم تا مبلغی را که تعهد کرده بپردازد. داخل منزل شدم و مبلغی را که میخواستند آوردم، مادرم را رها کردند. او را به منزل آورده، به خدمتش مشغول شدم، وقتی از خواب بیدار شدم، حساب کردم مبلغی که در خواب از من گرفته بودند کاملا مطابق بود با پنجاه سال نماز و روزه، آن مبلغ را برداشتم نزد سید صاحب ریاض آوردم و تقاضا کردم از طرف مادرم پنجاه سال نماز و روزه بگیرند.
📙پند تاریخ۳۰/۲ ؛ به نقل از: دار السلام ۲/ ۲۴۵.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✾📚 @Dastan 📚✾