eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️خانمی بدحجاب جلوی یکی از علما رو گرفت و از ایشون سوال کرد: اگه یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسه؟! چرا اینقده شماها گیر می دین؟ 🔺عالم جواب داد: اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر می‌رسه؟ قطعا خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا رو هـم تغییـر نمی‌ده، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و اون غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشون می‌افته. حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی هم برات بگم... 🔺عالم گفت : روزی یکــی از یــاران امــام صادق ( علیه السلام ) خدمــت ایشــان رســید و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا می‌شود آن روغــن را خــورد؟ 🔺امــام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنــد: نمی‌توانی آن را بخـوری. مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغن‌های گـران قیمـت بگـذرم! 🔺امـام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت 🔸 حالا خانم بزرگوار : وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه می‌شیم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـه امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، با این نگاه، بیرون امدن یـک تـار مـو جلوی نامحـرم هـم مهـم می‌شود. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
داستان هایی از کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها فداها ابوها 🌹آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالی » نقل فرموده که روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم(علیه السلام) بپرسند. امام(علیه السلام) درسفر بودند، پرسشهای خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسشهای خود به منزل امام(علیه السلام) شرفیاب شدند، امام کاظم(علیه السلام) مراجعت نفرموده بود و آنهاامکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(سلام الله علیها) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(علیه السلام) مصادف شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند. 🌹هنگامی که امام(علیه السلام) پرسشهای آنان و پاسخهای حضرت معصومه(سلام الله علیها) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که حضرت معصومه(سلام الله علیها) به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔷داستانهایی از کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها 🔹راهگشای مشکلات فلسفی ام ♻️مرحوم صدر المتألهین شیرازی، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب کتاب گرانسنگ «اسفار اربعه» شاهکار فلسفه اسلامی، در سالهای اواخر عمر پر برکت خود، تبعید شده و در روستای«کهک» قم مقیم گشته و در آنجا به تحریر مباحث فلسفی مشغول شده بود. ♻️ ایشان گفته است: هرگاه در زمینه ی فلسفه، مشکلی برایم پیش می آمد که از حلّ آن عاجز می ماندم، با پای پیاده از کهک به قم می رفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها رفته، از آن حضرت استمداد می نمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل می شد و سپس به روستای کهک باز می گشتم. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
کراماتی از حضرت معصومه سلام الله علیها حضرت رضا علیه السلام مریض را به حرم خواهر می فرستد 🌱آقای حیدری کاشانی می گوید: بعد از یک دهه سخنرانی در مسجد گوهرشاد، خانمی پیش من آمد و گفت: پسر جوان مریضی داشتم که شبی حضرت رضا علیه السلام را در خواب دیدم، حضرت فرمود: 🌱 یکی از دو مریضی جوانت را شفا دادم، مریضی دوم(او را خواهرم در قم شفا خواهد داد) به نزد خواهرم در قم برو. حال که شما عازم قم هستید این شصت تومان را داخل ضریح حضرت بینداز؛ من چند روز دیگر به قم خواهم آمد. من به او گفتم: شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتید؟ گفت: نه. گفتم: این فرمایش حضرت گلایه ای بوده از شما که چرا در طول راه مسافرت به مشهد به زیارت خواهر ایشان نرفته اید؟ (کرامات نقل شده از آقای حیدری کاشانی ضبط صوتی و تصویری و در واحد سمعی، بصری آستانه مقدسه موجود است حضرت معصومه سلام الله علیها 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
کرامتهایی از حضرت زهرا سلام الله علیها 🔖آمدن حور العین و زنان بهشتی هنگام ولادت حضرت زهرا علیها السلام 🔹حضرت خدیجه علیها السلام به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که زمان وضع حمل من نزدیک است، مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. 🔹 خدیجه از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی که خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یکی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره » هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران » است و این یکی «کلثوم خواهر موسی بن عمران » است، خدا ما را برای کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم. 🔹یک نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه، دومی در طرف چپ او، سومی در پیش رویش، و چهارمی در پشت سر او نشستند و فاطمه پاک و پاکیزه تولد یافت. 🔹پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین، که در دست هر یک ظرفی بهشتی پر از آب کوثر و یک طشت بهشتی بود وارد شدند و حضرت فاطمه را با آب کوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه ای که از شیر سفیدتر، و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند. 🔹حضرت فاطمه علیها السلام در هنگام ولادتش حور العین و بانوان عالی مقام یاد شده را کاملا شناخت و با ذکر نام به تک تک آن ها سلام کرد. این کرامت نشان می دهد که ملاقات و آشنایی آن حضرت با آنان بی سابقه نبوده، و آن وجود مقدس قبلا عوالمی را طی کرده و در مسیر ملکوتی خویش، آن فرستادگان آسمانی را دیده و شناخته است. 🌴🌴🌴🌴 📚بحار الانوار، (پیشین)، ج 16، ص 80 و ج 43، ص 2 - 4; امالی صدوق، ص 475 - 476. و ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 304. 📚بحار الانوار، (پیشین)، ج 26، ص 117 -132 حضرت سلام الله علیها 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔸حضرت زينب كبري علیها السلام الگوي عفّت و حجاب 💠آن مرد عالم عابد گفت: من مدّت‌ها در مدينه، همسايه با اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) بودم. ⚠️در تمام اين مدّت نه قامت زينب را ديدم و نه صدايي از او شنيدم! وقتي مي ‌خواست براي زيارت قبر مطهّر جدّ بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برود اوّلاً شب مي ‌رفت و ثانياً پدر و برادرانش با وي همراهي مي ‌كردند. وقتي نزديك حرم مي‌ رسيدند اميرالمؤمنين (علیه السلام ) جلوتر مي ‌رفت و نور چراغ‌ها را كه در كنار قبر پيامبر اكرم بود كم مي ‌كرد(فتيله‌ي آنها را پايين مي ‌كشيد). يكبار امام حسن(علیه السلام) راز اين مطلب را از پدر پرسيد. فرمود: خوف اين دارم كه فرد نامحرمي ‌قامت خواهرت را ببيند. 📚 (کتاب حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) شیخ جعفر نقدی صفحه ی بیست و هفت ) 👤از سخنان مرحوم حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی (ر حمه الله علیه) سلام الله علیها ❤️ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande