#فضائل_امیرالموئمنین
✍ روزى مأمون از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد :
❓بزرگترين فضيلت اميرالمؤمنين عليه السّلام که قرآن بر آن دلالت می کند، چیست؟
حضرت رضا فرمودند :
👌 این فضيلت امیرالمؤمنین (که می گویی) در آيه مباهله است،
آن جا كه خداوند مي فرمايد:
«هرکس بعد از آنچه از علم برایت آمده است، با تو مخاصمه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خودمان و خودتان را فراخوانیم. سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم»
(بر اساس این آیه) رسول خدا ، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان پسرانش، فاطمه عليها السّلام را به عنوان زنانش، و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان نفس خود آورد.
از آنجا که هیچ یک از مخلوقات خداوند، بالاتر و برتر از رسول خدا نیست، در نتیجه بنابر حکم خداوند ، کسی برتر از نفس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نخواهد بود.
📚 الفصول المختارة ص۳۸
📚 بحار الأنوار ج۴۹ ص۱۸۸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
حكايت: زنى كه مخالف مهمان بود
آوردهاند كه در زمان رسولخداصلى الله عليه وآله شخصى بسيار مهماندوستبود، ولىزنى بسيار خسيس داشت.
آن مرد از ترس اعتراض و فرياد برآوردن زن، از پذيرش مهمان بسياركراهت داشت. از اين رو براى حل اين مشكل روزى خدمتحضرترسول اكرمصلى الله عليه وآله رفت و كيفيت احوال و ماجرا را تعريف كرد واز ايشان راهچاره خواست.
حضرت فرمود: به خانه برو و به آن زن بگو: وقتى مهمان مىآيد،از لاى در مهمانها را مشاهده كن و هنگام بيرون رفتن مهمان به پشتسرايشان خيره شو و نگاه كن تا ببينى خداوند تبارك و تعالى چه خير و بركتىدر حق مهماندار عنايت كرده است.
آن مرد به خانه رفت و به زن خود گفت: امروز رسولخداصلى الله عليه وآله را بادو سه نفر به مهمانى طلبيدهام. بنابراين توقع دارم كجخلقى نكنى و بخل رافرو گذارى. حضرت فرمودهاند: در حال داخل شدن و بيرون رفتن مهمان، آنهارا نگاه كن تا آنچه را خداى تعالى به بركت مهمانى ارزانى داشته است، ببينى.
مرد همسر خود را با هزار عجز و التماس راضى كرد و اسباب ضيافت راتهيه نمود.
چون وقت داخل شدن مهمانان شد، زن از لاى در نگاه كرد و با تعجبديد در دامن مهمانان گوشت و ميوههاى بسيار است و آنان با اين وضعداخل منزل شدند.
زن از ديدن اين منظره بسيار خوشحال شد و چون وقتبيرون رفتنمهمانان شد، باز از همانجا نگاه كرد. ديد گزندهها و مار و كژدمهاى بسيار،در دامن ايشان آويخته، از خانه بيرون مىروند.
زن تعجبكنان نزد شوهر آمد و گفت: هنگام ورود و خروج مهمانهاچنين چيزى ديدم. تعبير آن چيست؟
مرد گفت: من دليل آن را از رسولخداصلى الله عليه وآله خواهم پرسيد.
🍃پس از اين گفتوگو، روز بعد مرد به خدمت رسولخداصلى الله عليه وآله شرفياب شد وعرض كرد: يارسول الله! عيال من چنين نعمتهايى در هنگام داخل شدنمهمانان ديده و در وقتبيرون رفتن هم مشاهده نموده است كه گزندههابه دامن آنها آويزانند و بيرون مىروند!
🍃رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود: آن نعمتها بركتهايى است كه خداوند عالمبه سبب مهمانى و ميزبانى ارزانى فرموده و آن گزندهها، گناهان صاحبخانهاست كه بيرون مىرود.
🍃پس از آن، زن چنان راغب مهمان شد كه تمام عمر در مهمانى دادن،به شوهر خود سفارش مىكرد. .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وقتى مهمان بر قومى وارد مىشود،روزى او از آسمان نازل مىگردد و وقتى از غذاى صاحبخانه مىخورد،خداوند گناهان اهل خانه را به سبب نزول مهمان مىبخشايد. .
🍃رزق ما با پاى مهمان مىرسد از خوان غيب ميزبان ما است هر كس مىشود مهمان ما
«صائب تبريزى».
مراد از گناهانى كه در اين روايت و روايات ديگر آمده كه آمرزيدهمىشوند، گناهانى است كه حقالناس نباشند، چون حقالناس به هيچ عنوانآمرزيده نمىشود، مگر اينكه انسان آنها را جبران كند و يا صاحب آن از حقخود بگذرد و انسان را حلال كند.
با تمام اين احوال كه ميزبان بايد از مهمان پذيرايى كند، غذا وامكاناتخود را در اختيار او قرار دهد، او را اكرام كند و موجب رنجش خاطر اونشود، باز هم برترى مهمان بر ميزبان بيشتر است! زيرا مهمان با ورودش براىاهل خانواده دعا مىكند و فراوانى روزى آنها را از خداوند منان مىخواهد،در حالى كه ميزبان علاوه بر اينكه اين ثمرات را براى مهمان ندارد، مرتبغر مىزند و آه و ناله او بلند است و با خود فكر مىكند مهمان روزى او رامىخورد.
🍃حسين بن نعيم صحاف مىگويد: امام جعفر صادقعليه السلام از من پرسيد:اى حسين! آيا برادران دينىات را دوست دارى؟
عرض كردم: آرى.
فرمود: آيا به مستمندان آنان سود مىرسانى؟
گفتم: آرى، قربانت گردم.
فرمود: همانا بر تو لازم است كه دوست داشته باشى كسى را كه خدا او رادوست دارد. به خدا قسم! به هيچيك از آنها سود نرسانى جز آنكه دوستشداشته باشى. آيا آنهارا به منزلت دعوت مىكنى؟
عرض كردم: آرى، غذا نمىخورم مگر آنكه دو يا سه تن يا كمتر يا بيشتراز آنها همراهم باشند.
حضرت فرمود: بااين حال، فضيلت آنها بر تو بيش از فضيلت تو بر آنهااست!
با تعجب پرسيدم: قربانت گردم! غذاى خود رابه آنها مىخورانم وآنها راروى فرشم مىنشانم و خدمت آنها را مىكنم، باز فضيلت آنها بر من بيشتراست؟!
فرمود: آرى، چون هرگاه آنها به منزلت آيند، همراه آمرزش تو و عيالتمىآيند و چون از منزلتبيرون روند، با گناه تو و عيالتبيرون مىروند. (6) .
👈اسلام شخصيت تازه وارد و مهمان را حفظ كرده و صريحا مىگويد: وىسربار خانواده نيست، بلكه وى با روزى خود آمده ورحمتى است كه فرستادهشده است. همه مؤمنان بايد خود را در معرض اين رحمت الهى قرار دهند، تا موجب خشنودى خداوند عزيز گردند.
هركه را بينى به گيتى، روزى خود مىخورد * گر زخوان تو است نانش يازخوان خويشتن.
پس تورا منت زمهمان داشتبايد * بهر آنك مىخورد بر خوان احسان تو نان خويشتن
«ابن يمین
@Dastane_amozande
🔴 آیه الله مجتهدی تهرانی
تاثیر آخرین عمل انسان در لحظه مرگ
✍بدبختی این است که آخرین عمل انسان گناه باشد و در این حال بمیرد وسعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد. مثلا در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد.
🌟"حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا سکته کرد ومرد. عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل اومی نویسند.
🌟 پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که :خدایا، عمل آخری ما را عمل خیر قرار بده بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند،
🌟لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا " اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده...
📚حکایتی پندآموز
🎧استاد برجسته اخلاق آیت الله فاطمی نیا میفرمودند:
🌷شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود.
کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود.
میگوید : روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت : مشکلت به دست او حل ميشود!
(بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است)
.
آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدا به او عنایت کرده بود.
مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند!
میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم!
تا سخنم تمام شد گفت :
چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم.
🌙 فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری!!!
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود.
اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟
گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و
آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند.
بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
#حجاب
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیام
خورشید از حوالی گنبد طلوع کرد ..
صبح است و باز نام تو را میبرم #حسـین
#شـاهسلامعلیک♥️
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#داستان_آموزنده
✨میگویند در ۱۰۰ سال پیش در بازار تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به دو پسرش سپرده و روانه میشود.
✨بعد از چند ماه که مراجعت میکند میبیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است.
✨چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش میگویند:
حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر بکنیم سهممان را جلو جلو برداشتیم.
✨از قضای روزگار به سالی نمیکشد که در بلوای مشروطیت یکی از پسران جلوی میدان بهارستان تیر خورده و دیگری چندی بعد به مرض وبا که آن موقع در تهران مسری شده بود از دنیا رفته و دو مرتبه دکان دست حاجی میافتد و تیغه را از وسط برداشته و کسب خود را از سر میگیرد....
تهران در قرن سیزدهم - جعفر شهری
✨پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
🍃"سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران".🍃
📚 أمالی المفید: 237 / 1 منتخب میزان الحکمة: 222
🔴نکوهش اسراف
✍نقل می کنند شخصی خانه بسیار مجللی برای خود بنا کرد و امام حسین علیه السلام را برای دیدن خانه اش دعوت کرد تا حضرت پس از بازدید از آن جا در حق صاحب خانه دعای خیری بکنند. حضرت وقتی وارد خانه شدند با تعجب و تأسف نگاهی به اطراف خانه انداختند. آن گاه فرمودند خانه آخرتت را (به سبب اسراف و زیادروی در هزینه ساختمان سازی) ویران ساخته ای؛ در مقابل به آبادسازی خانه دیگری که فناپذیر است پرداخته ای. اگرچه با این کار خودت را در نزد مردم عزیز و بزرگ داشته ای تا مردم به چشم بزرگی به تو نگاه کنند، اما بدان که در نزد اهل آسمان فردی بسیار پست و حقیر محسوب می شوی و همه آنها تو را دشمن می دارند».
📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه
↶•
✍پادشاهی را وزیر عاقلی بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دیگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟
گفتند از وزارت دست برداشته و به عبادت خدا مشغول است
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید
از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب:
اول: آنکه تو نشسته می بودی و من به حضور تو ایستاده می ماندم
اکنون بندگی خدایی می کنم که مرا در وقت نماز حکم به نشستن می کند
دوم: آنکه طعام می خوردی و من نگاه می کردم
اکنون رزاقی پیدا کرده ام که او نمی خورد و مرا می خوراند
سوم: آنکه تو خواب می کردی و من پاسبانی می کردم
اکنون خدای چنان است که هرگز نمی خوابد و مرا پاسبانی می کند
چهارم: آنکه می ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد
اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید
پنجم: آنکه می ترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی
اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می کنم و او می بخشاید
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
خیلی خیلی زیباست
✍مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .
دختر کوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت : سبدی بگیر واز آب دریا پر کن وبرایم بیاور..
دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.
پدر گفت : امتحان کن..دخترم.
دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت به طرف دریا وامتحان کرد ، سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ، ولی همه آب ها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
پدرش گفت : دوباره امتحان کن. دخترکم .
دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد . برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت : که غیر ممکن است...
پس پدر به او گفت : سبد قبلا چطور بود؟
اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت : بله پدر ، قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ، ولی الآن سبد پاک وتمیز شده است.
پدر گفت : این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد .
پس دنیا وکارهای آن قلبت را از کثافت ها پر میکند ،
خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند ،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...
خواندن قرآن یکی از شیوه های قوی پاکسازی احساس منفی و درونی ، با خواندن قران پاکی آن به زندگی ما برکت ، نعمت ، سلامتی و آرامش فراوان
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❌♨️ شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش به سه پسر دانشجوی جوان !
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی🌷
#داستانک
--------------------------
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande