روزی عده ای کودکان بازی میکردند حضرت موسی از کنارشان گذشت. کودکی گفت:موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند. موسی گفت من میگویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت.
خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبردهای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت.
خداوند فرمود فردا همه قوم را جمع کن و بگو مهمانی بگیرند. من خواهم آمد. مردم مهمانی گرفتند . غذا درست کردند و منتظر ماندند تا خدا بیاید .
سر ظهر گدائی به دروازه شهر آمد و تقاضای غذائی کرد. او را راندند... و باز منتظر ماندند تا خدا بیاید.
از خدا خبری نشد. خشمگین به موسی از این بدقولی نالیدند. موسی بسوی خدا رفت تا علت نیامدن را بپرسد. خداوند فرمود من آمدم اما کسی تحویلم نگرفت. من در تجلی همان گدای ژولیده بودم ...
بر گرفته از کتاب مقدس تورات.
خداوند به داوود فرمود : ای داوود اگر ژولیده شیدائی را دیدی مصاحبتش را غنیمت دان و او را تکریم گوی. زیرا او از جانب ما با تو سخن میگوید.
@dastane_amozande
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
┄┅─✵💝✵─┅┄
بنام و با توکل به
اسم اعظمت
میگشاییم دفتر
امروزمان را
ان شاالله در پایان روز
مُهر تایید
بندگی زینت
دفترمان باشد
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
@sokhane_nab59
✍#امام_حسن_و_مرد_شامی
روزی امام حسن (ع) سواره بودند و مردی از اهل شام امام را ملاقات کرد و پی در پی او را لعن و ناسزا گفت. امام هیچ نفرمود تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ شد. آن گاه امام به مرد شامی سلام کرد و فرمود: برادر! گمان میکنم غریب باشی و گویا بر تو مشتبه شده است، اگر از ما طلب رضایت بجویی از تو راضی میشویم، اگر چیزی سؤال کنی عطا میکنیم، اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد میکنیم، اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنیم، اگر برهنه باشی تو را میپوشانیم، اگر محتاج باشی بی نیازت میکنی. اگر رانده شده ای تو را پناه میدهیم. اگر حاجت داری حاجتت را برآورده میسازیم، اگر بار خود را بر خانه ما فرود آوری و میهمان ما باشی تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود؛ زیرا خانه ما وسیع و از امکانات برخوردار است. چون مرد شامی این سخنان را از آن حضرت شنید، گریست و گفت: شهادت میدهم که تو خلیفة الله در روی زمین هستی و خدا بهتر میداند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش از آن که تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین انسانها نزد من بودید و الآن محبوب ترین خلق نزد من هستید. پس بار خود را در خانه ی حضرت فرود آورد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان امام بود و از محبان و معتقدان اهل بیت (ع) شد.
سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر، کم نشود؟
📙یکصد موضوع، پانصد داستان ۲۱۸/۱ ؛ به نقل از منتهی الامال ۲۲۲/۱.
@dastane_amozande
🌺👌ارزش خوندن داره بخونش:
پسري با پـــــدﺭ ﻣﯿﻠﯿـــــﺎﺭﺩﺭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ لڪسوز به نمـــــاﺯ جمعہ مےرفت
ﺩﺭ یڪ ﭼـــــﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣـــــﺰ پســـــری ﻫﻤـســـــن ﺧـــــﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﯾـــــﺪ ڪہ گـــــل مےفـــــروخت ...
پســـــر ﻣﯿﻠﯿـــــﺎﺭﺩﺭ به گل
ﻓـــــرﻭﺵ گفت؛ﺍﻻﻥ ﻭقٺـــــ ﻧﻤـــــﺎﺯ جمعہ ﺍست
ﭼـــــﺮﺍ نمےرﻭﯼ ﻧﻤـــــﺎﺯ جمعہ ...!!
پـــــسر گل ﻓـــــﺮﻭﺵ گفت؛ﺗـــــﻮ یڪ هفتہ بہ ﺟـاي ﻣـن ﺯﻧـدگي ڪن ،
مڹ یڪ ﺳـــــﺎﻝ بہ ﺟـــــﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺩت مےڪنم ،،،
شڪم ﮔـــــﺮسنہ نمےتوانـــــد ﺻراط ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿـــــﻢ
ﺭﺍ ﺧﻮب ﺍﺩﺍ ڪند ،،،
ﺳــــﻼم ﻣـــــﺮﺍ بہ ﺧـﺪﺍ ﺑـــــرسوﻥ ﻭ ﺑﻬـــــﺶ
ﺑﮕـــــﻮ گـــــل نمي خري .
@dastane_amozande
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو ميشود
واسه آرزوهای ناگفتنیت
واسه اوناييكه هيچ كسى ازشون خبر نداره،
واسه "التماس دعا" هاىِ از ته دلت كه خجالت كشيدى بگى ولى خدا شنيدتشون
واسه تمام اينها هم كه شده ميخوام بگم ، نگران نباش
مطمئن باش بهترینش برات اتفاق می افته❤️
@dastane_amozande
👌 قبل از مسافرت؛
ببين همسفرت كيست،
و پيش از خريد خانه ؛
ببين همسايه ات كيست.
@dastane_amozande
#پندانـــــــهـــ
هیچ وقت بخاطر اینکه
همرنگ جماعت بشی،
نقاب به صورتت نزن!!!
شجاع باش!
خاص باش!
خودت باش!
افراد با اصالت دارای هویت رشد یافته اند و در روابطشان نیازی به نقاب زدن ندارند.
آنها خود واقعی شان را زندگی می کنند و از اینکه خودشان باشند، واهمه ندارند.
@dastane_amozande
اگه زندگی اونجوری نیست که تو میخوای
"عوضش کن"
زندگی امروز تو،
حاصل طرز تفکر دیروز توست
امروز متفاوت تر فکر کن
تا
فردا متفاوت تر نتیجه بگیری...❣
روزتون خوش
@dastane_amozande
🌹#داستان_آموزنده
روزى مالک اشتر از بازار کوفه مىگذشت در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت.
مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ) به طرف او پرتاب کرد.
مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى کند و از خود واکنش نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت.
مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به آن شخص گفت :
- آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟
مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟
دوست بازارى پاسخ داد:
- او مالک اشتر از صحابه و سرداران معروف امیرالمؤمنین بود.
همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید.
مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟
بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى .
مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید.
📙(بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه ۱۵۷)
@dastane_amozande
از آدمها نپرسید "چرا"ناراحتن.....!
برای اشکها و بغضهایشان..."دلیل"نخواهید..!
بغض های ناخواسته.....
گریه های بی اراده...
دلیل نمیخواهد...!!!
بهانه نمیشناسد...!
یک دل" پر "میخواهد...
و یک" حس" عجیب"...
که نه "او"میتواند توضیح دهد..
و نه "تو"میتوانی درک کنی..
پس "بدون"سوال کنارش باش...!!!
"همین"!!❤️❤️
@sokhane_nab59
♦️امام علی علیه السلام:
🍁 لغزش عالم مانند شكسته شدن كشتى است كه سرنشينان خود را غرق مىكند و خودش هم غرق مىشود
📗میزان الحکمه، جلد8، صفحه99
@dastane_amozande
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🔆حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
☀️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
💠وهر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مىگماريم كه همواره همراهش باشد.
📚سوره زخرف آیه 36
@dastane_amozande