👌
اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و اعتماد داری ؛ به تو بگوید نگران نباش و غصّهی بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد ، من هستم...
ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است :
ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ
آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟
یعنی ای بندهی من ، برای همهی کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویات من هستم.
این سخن خدا چقدر تو را راحت می کند و به تو آرامش می بخشد؟!
«ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»
دل ها با یاد خدا آرامش می یابد.
خدا مهربانتر از آن چیزیست که تو فکر میکنی..
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
🌱آمدنت نزدیک است...
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
🌱سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
20.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥every new day is a new opportunity ✨️
هر روز جدید یک فرصت جدیده .
💥good morning my friends 💕
🔅#پندانه
✍ یک حساب جادویی به نام «زمان»
🔹تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزهات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش ۸۶هزار و ۴۰۰ تومان پول میذاره، ولی دو تا شرط داره!
🔸یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس میگیرن، نمیتونی تقلب کنی یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگهای منتقل کنی.
🔹شرط بعدی اینه که بانک میتونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
🔸حالا بگو چطوری عمل میکنی؟
🔹همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم؛ زمان.
🔸این حساب با ثانیهها پر میشه، هر روز که از خواب بیدار میشیم ۸۶هزار و ۴۰۰ ثانیه به ما جایزه میدن و شب که میخوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
🔹لحظههایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته، دیروز ناپدید شده، هر روز صبح جادو میشه و ۸۶هزار و ۴۰۰ ثانیه به ما میدن.
🔸یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک میتونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده.
🔹ما بهجای استفاده از موجودیمون نشستیم بحثوجدل میکنیم و غصه میخوریم.
🔸بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 توبهی انسان از نظر شیطان
از وهب نقل شده است: روزی شیطان برای حضرت یحیی طلا آشکار شد و اظهار داشت: میخواهم تو را نصیحت کنم، یحیی گفت: من به نصیحت تو تمایلی ندارم؛ ولی از وضع و طبقات مردم به من اطلاعی بده. شیطان گفت: بنی آدم از نظر ما به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. عده ای که مانند شما معصوم هستند و نیرنگ و حیلههای ما در آنها تأثیر نمی کند
.
٢. دسته ای که در پیش ما شبیه توپی هستند که در دست بچههای شما است. به هر طرف بخواهیم آنها را میبریم و کاملا در اختیار ما هستند.
٣. کسانی که رنج و ناراحتی آنها برای ما از دو دسته ی دیگر بیشتر است. تلاش میکنیم تا آنها را فریب دهیم، همین که فریب خوردند و قدمی به سوی ما برداشتند یک مرتبه متذکر میشوند و از کردهای خود پشیمان میگردند و روی به توبه و استغفار میآوردند و هر چه برای او رنج کشیده ایم از بین میبرند. باز برای مرتبه ی دوم در صدد گمراه کردن آنها بر میآییم این بار نیز پس از آلوده شدن به گناه فورا متوجه میشوند و توبه میکنند، نه از آنها مأیوسیم و نه میتوانیم مراد خود را از چنین افرادی بگیریم و پیوسته در رنجیم.
📙الخزائن (نرافی) / ۳۶۸.
➥.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
💔امام عسکری (ع): هدیه دادن قلم و شفای بد خوابی
يکي از اصحاب حضرت ابومحمد، امام حسن عسکري عليهالسلام به نام احمد، فرزند اسحاق حکايت کند:
روزي در محضر شريف آن حضرت وارد شدم و خواهش کردم تا مطلبي را به عنوان نمونهي خط برايم بنويسد.
امام عليهالسلام تقاضاي مرا پذيرفت و فرمود: اي احمد! خط، از هر کسي که باشد متفاوت خواهد بود، چون قلم يکسان نيست و ريز و درشت دارد، سپس حضرت قلم و دواتي را درخواست نمود. وچون قلم و دوات آماده شد مشغول نوشتن گرديد و من با دقت تمام نگاه ميکردم، وقتي که قلم را داخل دوات مينمود و ميخواست خارج کند سر قلم را به لبه دوات ميکشيد تا جوهر اضافي پاک شود و خط تميز و زيبا درآيد.
در همين بين، بدون آن که حضرت متوجه شود با خودم گفتم: اي کاش امام عليه السلام اين قلم را به عنوان يادبود و هديه، به من لطف ميکرد.
پس چون از نوشتن فارغ شد، شروع نمود درباره ي مسائل مختلف با من صحبت کند و در ضمن صحبت، قلم را با دستمالي که کنارش بود پاک نمود و فرمود: بيا احمد، اين قلم را بگير.
هنگامي که قلم را از دست مبارک حضرت گرفتم عرضه داشتم:
فداي شما گردم، من يک ناراحتي دارم که چند مرتبه قصد داشتم با شما مطرح کنم ولي ممکن نشد، چنانکه الآن اجازه بفرمائي آن را عرض کنم؟
امام عليهالسلام فرمود: ناراحتي و مشکل خود را بگو.
اظهار داشتم: از پدران بزرگوارت روايت شده است که خواب پيامبران الهي صلوات الله عليهم بر روي کمر است و خواب مؤمنين بر سمت راست ميباشد و خواب منافقين برسمت چپ خواهد بود و شياطين بر رو - دمر و پشت به آسمان - ميخوابند؛ آيا اين روايت صحيح است؟
امام عليهالسلام فرمود: بلي، همين طور است که نقل کردي.
سپس عرضه داشتم: اي سرور و مولايم! من هر چه تلاش ميکنم که بر سمت راست بخوابم ممکن نميشود و خوابم نميبرد، اگر ممکن است مرا درمان و معالجه فرما؟
حضرت لحظهاي سکوت نمود و بعد از آن، اظهار نمود: جلوبيا، پس نزديک امام عليهالسلام رفتم، فرمود: دست خود را داخل پيراهنت کن.
موقعي که دستم را داخل پيراهنم کردم، آن گاه حضرت دست خويش را از داخل پيراهنش درآورد و داخل پيراهن من نمود و با دست راست بر پهلوي چپ و با دست چپ بر پهلوي راست من، سه مرتبه کشيد.
بعد از آن هميشه به طور ساده و راحت بر پهلوي راست ميخوابيدم و نميتوانستم بر پهلوي چپ بخوابم. [1] .
(1)اصول كافى : ج 1، ص 513، ح 27، إثبات الهداة : ج 3، ص 407، ح 30، مدينة المعاجز: ج 7، ص 563، ح 2550.
❌ منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسگری، عبدالله صالحی، صص29-31
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ عجایب آیت الکرسی
«ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.
یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.
فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.
گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟
گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.
خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.
📕شفا و درمان با قرآن ، ص 50
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#داستان_آموزنده
🔆پيامبر صلى الله عليه وآله دستور داد مسجد منافقان را خراب كنند
در ماجراى جنگ تبوك (در سال نهم هجرت واقع شد 24 نفر از منافقان در جلسه سرى خود، نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله و على عليه السلام را طرح كردند كه به اجرا بگذارند، به اين ترتيب كه : چهارده نفر آنها همراه سپاه تبوك بودند، هنگام مراجعت پيامبر صلى الله عليه وآله در گردنه كوهى در راه ، شتر پيامبر صلى الله عليه وآله را رم بدهند تا پيامبر از بالا به پايين بيفتد و قطعه قطعه شود، ولى هنگام ورود پيامبر صلى الله عليه وآله به آن از بالا به پايين بيفتد و قطعه قطعه شود، ولى هنگام سپاه تبوك بودند، هنگام ورود پيامبر به آن گردنه ، با چند سنگ پرانى ، موفق افكنى بود، خراب كردند و با شدت از كار آنها عبور مى كند، آن را زمين بى خطر بداند، و به گودال بيفتد و به قتل برسد.
ولى بى آنكه على عليه السلام گذرش به آنجا بيفتد محفوظ ماند و بعدا توطئه منافقان كشف گرديد.
📚شرح اين ماجرا در كتاب احجاج طبرسى جلد 1 ص 59 بعد آمده است
✾
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•