eitaa logo
داستان آموزنده 📝
15.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂محراب لحظه های دعايت چه ديدنی‌ست قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنی‌ست... 🍂آقا بگو قرار شما با خدا کی است؟ آيا حيات ما به زمانت رسيدنی‌ست؟ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ تعجیل در فرج مولایمان صلوات صبحتون امام زمانی @mahman11
۱۰ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥حالا بیا بگو فقط انسانیت مهمه، نه نماز بیا بگو من قلب و دلم پاک، ولی نماز نمی‌خوانم! بیا بگو من به همه کمک می‌کنم، ولی نماز نمی‌خوانم! انسان بدون نماز هیچ یک از اعمالش پذیرفته نمی‌شود، کلا شناسنامه انسانیت، اول نماز و فقط نماز که انسان رو در روز و در پنج وقت به یاد خدا میندازه و انسان با اطاعت از دستورات خداوند شناخته میشه. 🤍من «الله» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براي ياد من بپادار، بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! می‌خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود، جزا داده شود! پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی می‌کند، تو را از آن بازدارد؛ که هلاک خواهی شد! (آیه ۱۴ تا ۱۶ سوره طه) ⚠️خالق مهربانمان دستور داده نماز بخوانید و به یاد من باشید، واقعا انسان چقدر میتونه نمک نشناس باشه! که روز و شب سر سفره خدا و در نعمت های رنگارنگش باشه..! بعد یه شکرگزاری که خدا ازش خواسته رو انجام نده... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
✨امام خمینی رحمةالله می فرمود: خدا رحمت کند شیخ ما مرحوم آقای شاه آبادی "رضوان الله علیه" را، ایشان به من فرمود که در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یه دکّانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‌فروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهی اش کنید ، یک روز قریب ۲۰۰ نفر، یکی یکی صبح رفتند و گفتند : 《سلام علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست!》این رد شد، یکی دیگر آمد، تا عصر حدود ۲۰۰ نفر رفتند به این آدم گفتند‼️ تمام شد! برچید بساطش را، این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان حتما تاثیر می‌کند✅ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ آبان ۱۴۰۳
🔆بريدن از خلق و پيوستن به خدا از ويژگيهاى امام خمينى (رضوان اللّه عليه )اين بود كه دل به خدا بسته بود و به ديگران نيز اين سفارش را مى كرد،و خطاب به پسرش احمد آقا فرمود:پسرم مجاهده كن تا دل به خدا بسپارى و بدانى كه جز او مؤ ثرى نيست . هنگامى كه در حوزه علميه قم تدريس مى كرد،در آغاز درسش اين فراز از مناجات شعبانيه را مى خواند، همان دعائى كه امام على (ع ) و ساير امامان (علیه السلام ) آن را مى خواندند،آن فراز اين بود: الهى هب لى كمال الانقطاع اليك ،و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك ،حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة ،و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك خدايا! كمال بريدن از خلق و پيوستن به ذات پاك خودت را به من ببخش ، و ديده هاى ما را به آن روشنائى كه نگاهش به سوى تو باشد روشن كن ،به گونه اى كه ديده هاى دلها، حجابهاى نور را بدرند، و در نتيجه آن روشنائى به معدن عظمت برسد، و روانهاى ما به مقام بلند قدس عزيزت ،آويزان و وابسته گردد. در اين راستا به اين داستان توجه كنيد: امام خمينى (قدّس سرّه )در سالهاى آخر عمر به على آقا فرزند حضرت حجة السلام احمد آقا كه نوه اش بود،علاقه وافر داشت ،از سوى ديگر مطابق روايات ، دريافته بود كه هنگام احتضار و حضور عزرائيل براى قبض ‍ روح ،اگر انسان علاقه مفرطى به چيزى داشته باشد در همان چيز مورد علاقه انسان ،وسيله اى براى انحراف و يا كشاندن او به سوى كفر و گمراهى ، بسازد(در اين روايات و حكايت ، بسيار است و به داستان 62و63 مراجعه شود. امام خمينى براى اينكه در اين لحظه ، مبادا راه نفوذى براى شيطان پيدا شود، در ايام آخر عمر،از على آقا نيز بريد، و او را از اطاق بسترى بيرون مى كرد،تا تمام علاقه و زواياى قلبش متوجه خدا باشد نه غير خدا، اين است معنى انقطاع الى اللّه ،و بريدن از خلق و پيوستن به خدا. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ آبان ۱۴۰۳
📚چه کنم که اسفناج نبود يکى بود يکى نبود. يک دخترى بود کچل که هيچ‌کس حاضر نمى‌شد بگيردش. يک بابائى هم بود قُر که هيچ‌کس حاضر نبود زنش بشود. اين دو تا همديگر را ديدند و با هم عروسى کردند به شرط که هيچ‌وقت خدا عيبى راکه دارند به‌ روى هم نياورند آنها خوب وخوش باهم زندگى مى‌کردندتا اينکه يک روز کس وکار شوهر ريسه شدندو همين جورى سرزده نزديکى‌هاى ظهر راه افتادند و آمدند خانه عروس و دامادِ تازه، ديدني زن که از ديدن آن همه قوم و خويشاى مردش دستپاچه شده بود، شوهر را کشيد کنار و به‌اش گفت: ”مى‌دونى چيه؟ اينا اين‌جورى بى‌خبر پا شده‌اند آمده‌اند که کدبانوئى منو ببينن... نون و تخم‌مرغ داريم تو خونه، دُو بزن صنار اسفناج بخر بيار براشون نرگسى‌اى درست کنم که از خوشمزگى انگشت‌هاشونو باهاش بخورن.“ شوهر رفت و زنه هرچى نشست ديد نيامد. ناچار نيمروئي. خاگينه‌اى درست کرد، گذاشت جلو ميهمان‌ها و ... خلاصه ... دو سه ساعتى از ناهار خوردن مهمان‌ها گذشته بود که صداى دقِّ در بلند شد. زنه رفت در را باز کرد ديد که بعله، شوهره است و بعد از آن همه معطلى از بازار برگشته، آن هم دست خالي! ديگر از بس اوقاتش تلخ بود نتوانست جلو خودش را بگيرد. دست‌هايش را مثل اينکه هندوانهٔ گنده‌اى را نگه داشته باشد آورد جلو و گفت:”اى همچين و همچون! (يعنى اى مردکهٔ قُر) صنار اسفناج اين همه کار داشت؟“ شوهره هم که اين را ديد يک دسته از زلف‌هاى خودش را گرفت لاى انگشت‌هايش و بنا کرد تکان دادن که: ”چه کنم که اسفناج نبود! چه کنم که اسفناج نبود!“و با اين کار، او هم کچلى زنکه را به رُخش کشيد . https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099
۱۰ آبان ۱۴۰۳
🔆ارزش سخن حق روزى سفيان ثورى كه از افراد معروف عصر امام صادق (علیه السلام ) بود، به حضور آن حضرت رسيد، و سخنى از آن بزرگوار شنيد، آن سخن به قدرى جالب و عميق بود كه سفيان تعجب كرد و گفت : اى پسر رسول خدا، سوگند به خدا اين سخن ، طلا است . امام صادق (علیه السلام ) به او فرمود: بل هذا خير من الجوهر وهل الجوهر الا حجر. بلكه اين سخن بهتر از طلا است ، آيا مگر جز يك جماد (و از جنس سنگ معدن ) مى باشد؟! امام (ع ) با اين سخن ، اين درس را به ما داد كه همان گونه كه براى طلا ارزش ‍ قائليم ، به سخنان و پندهاى صحيح ، بيش از طلا ارزش بدهيم ، چرا كه طلا يك چيز جماد و بى حركت است ، ولى سخن صحيح ، سازنده و آموزنده است و بر كمال انسان مى افزايد . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
🌱 وقتی شهید پیدا نمی شد یه رسم خاص داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی رویش خاک بریزن و اونم التماس😭 کنه تا شهدا خودشون رو نشون بدهند تا ولش کنیم ... اون روز هر چه گشتیم شهیدی پیدا نشد، کلافه شده بودیم، دویدیم و عباس صابری رو گرفتیم. خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد، تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه ، استخوانی پیدا شد. دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی عباس بریزیم ... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند: بیچاره شهید! تا دید می خوایم تو رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد و گفت: دیگه فکه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم. چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!! و کلی خندیدیم ..😂😂 🔻 . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
‌ 📚 داستان کوتاه پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند، آن تابلو ها، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن می دویدند، رنگین کمان در آسمان، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد... اولی، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود، در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد، اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود، آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است، بعد توضیح داد: آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دخترانِ با تقوا تربیت کنید❤️ در لئالی الاخبار روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود: « زن هایی که بخواهند از هر درٍ بهشت وارد شوند، شرطش این است که پنج نمازشان را خوب بخوانند، روزه ماه رمضان را بگیرند، اطاعت شوهر کنند، و حق امیرالمومنین علیه السلام را بشناسند‌، ولایت امیرالمومنین علیه السلام را قبول داشته باشند. هر زنی که این چهار خصلت را داشته باشد، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد برود، راهش می دهند. ملا نصرالدین گفت: «هرکس یک دختر داشته باشد ، یک در بهشت به رویش باز است.» یکی از پای منبر گفت : آقا بهشت چند در دارد؟ گفت: هشت تا. آن شخص گفت : من نه تا دختر دارم، آن یکی از کجا باز مےشود؟ حالا من هم گریزی می زنم. حاشیه می زنم و می گویم: هر کس یک دختر باتقوا تربیت کند، یک در بهشت به رویش باز می شود. بعضی از این دخترهایی که من توی کوچه می بینم، هر کدامشان یک در از جهنم به روی پدر و مادرشان باز می کنند. بعضی دخترها ساعت شش صبح کُت و دامن تنگ پوشیده و سوار ماشین می شوند، راننده هم آنها را به جاده هراز می برد، همانجا هم سرشان را می بُرد. بی،غیرت اند آن پدر و مادرهایی که دخترشان با وضع بد به دانشگاه می روند، پناه می بریم به خدا. پس ملانصرالدین گفت: یک در بهشت به رویش باز می شود، اما این برای زمانی بود که دخترهای باتقوا و پوشیده و باحجاب و چادر بودند، اما بعضی از این دخترهایی که من مےبینم، هر دختر یک در جهنم به روی پدر باز می شود. 📚ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۴۱ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳
📚مرد ذاکـــر و ابلیس مردی در میان بنی اسراییل ذکر"الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می ساخت . ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القاکند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است . اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود . آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود . مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند . در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند . مرد عابد با تماشای این حادثه گفت : این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است. (برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری) . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
۱۰ آبان ۱۴۰۳