eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28هزار دنبال‌کننده
36هزار عکس
30.7هزار ویدیو
334 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای مهربون تر از پدر و مادرم هستی مراقبم بی‌راهه نرم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🖤امام حسین (علیه السلام) فرمودند: 💠اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتُحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم؛ ◀️بدانید که نیازهای مردم به شما، از نعمت های خدا بر شماست. پس از این نعمتها افسرده و بیزار نباشید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد. 📓مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان‌ها عجیب هستند! 🔸آنها از دوران كودكی خود خسته می‌شوند و عجله دارند كه زودتر بزرگ شوند...و دوباره آرزوی این را دارند كه روزی بچه شوند. 🔸آنها سلامتی خود را به خاطر به دست آوردن پول از دست می‌دهند و سپس پول خود را خرج می‌كنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند. 🔸آنها با نگرانی به آینده فكر می‌كنند و حال خود را فراموش می‌كنند به گونه‌ای كه نه در حال و نه در آینده زندگی می‌كنند. 🔸آنها به گونه‌ای زندگی می‌كنند كه گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه‌ای می‌میرند كه گویی هرگز نه زیسته‌اند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
وصیت سید بن طاووس به فرزندش: مبادا فکر کنی علیه‌السلام به دعای تو محتاج است هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است این که می‌گویم برای او دعا کن... فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه‌ی کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان احسان او می‌نشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید چون خود را به او مرتبط کرده‌اید! -فلاح السائل، سید بن طاووس •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 اِبن سیرین كسی را گفت : چگونه‏‌ای ؟ گفت : چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد ؟! ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت : پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و لعنت بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم ...! گفتند : مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی ! گفت : وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره‌ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی ...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی عده ای کودکان بازی میکردند، حضرت موسی از کنارشان گذشت کودکی گفت: موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند، موسی گفت من می گویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت. خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبرده ای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت. خداوند فرمود فردا همه قوم را جمع کن و بگو مهمانی بگیرند، من خواهم آمد، مردم مهمانی گرفتند، غذا درست کردند و منتظر ماندند تا خدا بیاید . سر ظهر گدائی به دروازه شهر آمد و تقاضای غذائی کرد، او را راندند ...و باز منتظر ماندند تا خدا بیاید . از خدا خبری نشد، خشمگین به موسی از این بدقولی نالیدند . موسی بسوی خدا رفت تا علت نیامدن را بپرسد، خداوند فرمود من آمدم اما کسی تحویلم نگرفت، من همان گدای ژولیده بودم ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♦️رضا سگه!... یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع سگی بود... 🔰یه روز داشت می رفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن، دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه... آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران... شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: "فکر کردی خیلی مردی؟!" - بروبچه ها اینجور میگن! - اگه مردی بیا بریم جبهه.................. به غیرتش بر خورد... راضی شد.... بردش جبهه...... 🔰شهید چمران تو اتاق نشسته بود... یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! با دست بند، رضا رو آوردن تو اتاق... رضا رو انداختنش رو زمین. ....: "این کیه آوردید جبهه ؟!......." 🔰رضا شروع کرد به فحش دادن... چه فحشای رکیکی... اما چمران مشغول نوشتن بود..... دید که شهید چمران توجه نمی کنه!.... یه دفعه داد زد: "اوهوی کچل با توام ...!!!!" 🔰شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: "بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟" 🔰قضیه این بود.... آقا رضا داشت می رفت بیرون.... بره سیگار بگیره و برگرده... با دژبان دعواش شده بود.... 🔰شهید چمران: "آقا رضا چی میکشی؟!!.... برید براش بخرید و بیارید...!" 🔰حالا شهید چمران و آقا رضا... تنها تو سنگر... آقا رضا: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!! 🔰شهید چمران: چرا؟! 🔰آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه... 🔰شهید چمران: اشتباه فکر می کنی...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده... هی آبرو بهم میده... تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی می کردی بهت خوبی می کرده...! منم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم... یکم مثل اون شم...! 🔰آقا رضا جا خورد...... تلنگر خورد به شحصیت معنویش...... رفت تو سنگر نشست...آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمی رفت زار زار گریه می کرد...عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ 🔰اذان شد..... آقا رضا اولین نماز عمرش بود.......... رفت وضو گرفت... سر نماز، موقع قنوت صدای گریه اش بلند بود....... 🔰وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد...... صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﷽ ☘ مهدی جان! پشت پنجره می ایستم شهر را تماشا می کنم و زیرلب برایت "دعای فرج" می خوانم! هرکجا هست، خدایا! به سلامت دارش! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومت اشتباه کرده 🎙با صدای استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸یتیم‌ نوازی امام علی (ع)🌸 امیرالمومنین (ع) شبی از کنار خانه زن تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان از گرسنگی می‌گریستند و مادرشان آنان را سرگرم می‌کرد تا بخوابند. آن زن دیگی بر اجاق نهاده بود که در آن جز آب چیزی نبود، تا آن‌ها بپندارند که در دیگ غذایی در حال پختن است(گویا ماموران رسیدگی به این خانواده کوتاهی کرده بود). علی (ع) از حال آن زن باخبر شد و با قنبر به سوی خانه خود رفت و ظرفی خرما و کیسه‌‌ای آرد و روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید. با رسیدن به خانه آن زن، از او اجازه خواست و وارد شد، پس مقداری برنج و روغن در دیگ ریخت و پس از پختن آن، برای کودکان در ظرف غذا ریخت و به آنان با محبت می‌فرمود: بخورید... پس از سیر شدن آنان، امام (ع) به صورت چهار دست و پا بر زمین خم شد و کودکان یتیم را دوش خود سوار کرد و گرد اتاق می‌گشت و از خود صدای بع‌بع (به تقلید از صدای گوسفند) می‌کرد. کودکان با مشاهده این حالت، بسیار خندیدند و خوشحال شدند. پس از خروج از خانه، قنبر پرسید: سرورم! امشب رفتاری شگفت‌آور از شما دیدم!!! امام (ع) فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، این کودکان یتیم از شدت گرسنگی می‌گریستند. دوست می‌داشتم وقتی از نزد آنان خارج می‌شوم، آن یتیمان در حال سیری بخندند و خوشحال باشند... 📚غررالمناقب فی فضائل علی بن ابی طالب •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آفتاب در نگاه خورشید «مولی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)»: اِنتَظِروا الفَرَجَ وَلا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله. همواره در انتظار (فرج و ظهور صاحب‌الزمان علیه‌السلام) باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا به خود راه مدهید. 📚بحارالانوار، ج ١٥، ص ١٢٣ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
(ع): ☀️🍃خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايی هايم بگشايی، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند، و محبتت از قلبم بيرون نخواهد رفت، من فراوانی عطايت را نزد خود، و پرده پوشی ات بر گناهانم در دار دنيا را فراموش نخواهم كرد قسمتی از دعای ابوحمزه ثمالی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•