eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
37هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
34.6هزار ویدیو
371 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
CQACAgQAAx0CVc35HwABARmGZsDeQC80MVYCr3yYrZkKVVnoJq0AAjUWAALByQhSoH3Uory3Qu41BA.mp3
زمان: حجم: 5.71M
🎧 🎧 نــجـوای عــاشــقــان ۳ هر روز صبح زود به آقا سلام کن یا گریه کن برای غَمش یا سلام کن ▫️عاشقان حضرت سفینة النجاة منتظرند، منتظر منتقمِ او... حتّی مطلع الفجر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد چای شیرین کربلایی ها لب حلاوت احلی من العسل دارد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مُشتاقٌ لحرمك وجَناح قلبي يُرفرف شَوقاً للنسيمِ الذي يهُب في حرمك صباحاً...💔 دلم برای حرمت تنگ شده و بال های دلم در حسرت نسیمی که صبح در حرم تو می وزد...💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فضیلت و عظمت زیارت عاشورا 👤 آیت الله سید رضی شیرازی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🛎تلنگر ‌ ❤️رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) : 💥روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. ☘سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABARmNZsDeQNFAhW8H5u927HjeB9DeZI4AArEQAAJ2ZHBTjwzJBa2qWvQ1BA.mp3
زمان: حجم: 3.94M
🔉 🎧 جریان تشرف آیت الله مرعشی به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله 📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه‌السلام، ج۱، ص ۱۳۰. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅آیت‌الله میرباقری: نُخبگیْ فقط نخبگیِ ذهنی و نخبگیِ فکری نیست؛ کسی که تعلقی دارد که آمادهٔ شهادت است، نُخبه است. نُخبگیْ به میزان فداکاری برای دین است. در تعریف نُخبگی، ظرفیتِ روحیْ کمتر از ظرفیتِ ذهنی نیست. نُخبگی، نُخبگیِ در تعلُّق است. نُخبه کسی است که علائقش علائقِ ممتاز است و تعلقُّ بالای روحی به اسلام دارد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🎙بعضی ها میگن وقت نداریم نمازبخوانیم بجاش ذکر میگیم خدا که سختگیر نیست و... اماخداچیزدیگه ایی فرموده👆 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آیت الله بهجت (ره) : ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﻣﻌﺎﺻﯽ ﻧﮕﯿﺮﯾﻢ ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻭ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻭ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍ ﺑﻪ ﺁﯾﺎﺕ ﺍﻟﻬﯽ، ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اول سرگذشت شنیدنی بلعم باعور👇👇 🖌بَلعَم باعور (به عبری: בִּלְעָם) که درقرآن دو آیه اشاره به وی داردشخصیتی در داستان‌ها و روایت‌های یهودی و اسلامی است. او را داننده اسم اعظم دانسته‌اند که از این دانش خود سوء استفاده کرد. برخی او را با بلعام بن بعور که داستان آن در فصل 22 سفر اعداد آمده‌است یکی دانسته‌اند. 🌿ماجرای بَلْعم باعورا: ⚡️بلعم باعور در زمان موسی نبی می‌زیست و خداوند او را به مقام مستجاب‌الدعوه رساند تا بتواند با بنی اسرائیل به فلسطین غلبه کند اما آن‌ها او را نفرین کردند و دچار عذاب الهی شدند. ✨شرح داستان: بلعم باعورا از علمای بنی‌اسرائیل بود، و کارش به قدری بالا گرفت که اسم اعظم می‌دانست و دعایش به استجابت می‌رسید. روایت شده: موسی با جمعیتی از بنی‌اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت‌المقدس و شام) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالقه خارج سازند. وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنی‌اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی را می‌دانی، در مورد موسی و بنی‌اسرائیل نفرین کن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد.» 💫آن‌ها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل است برود و آن‌ها را نفرین کند. بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود. الاغ پس از اندکی حرکت سینه‌اش را بر زمین می‌نهاد و برنمی‌خاست و حرکت نمی‌کرد، بَلْعم پیاده می‌شد و آنقدر به الاغ می‌زد تا اندکی حرکت می‌نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم کجا می‌روی؟ آیا نمی‌دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می‌کنند.» ✍ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•