#آشنایی_با_یاران_امام_حسین
💢یکی از آن 72 نفر
عابس بن ابي شبيب شاكري
ابومخنف از ربيع بن تميم همداني نقل مي كند كه گفت:
«هنگامي كه #عابس را ديدم كه به ميدان مي آيد او را شناختم پس گفتم: اي مردم! اين شير شيران است، اين پسر ابن شبيب است، مبادا تنها به جنگ او برويد. در اين حال عابس ندا مي داد كه آيا مردي هست كه به جنگ من در آيد؟ ولي كسي جرأت مصاف با او را ننمود. عمر بن سعد چون چنين ديد: فرياد زد كه: واي بر شما سنگ بارانش كنيد. پس از هر طرف سنگ به سوي او سرازير گشت. عابس چون اينگونه ديد، كلاه خود و زره خويش از تن درآورد و سپس حمله كرد و به خدا قسم او را ديدم كه بيش از دويست نفر را به عقب مي راند و چون كار بر سپاه ابن سعد تنگ آمد او را محاصره نمودند و از هر سوي به وي تاختند و او را به شهادت رساندند و سرش را بريدند.و ديدم چند تن از افراد نامدار سپاه بر آن درگيري داشتند و هر يك مدعي بود كه من سر او را بريده ام و چون نزد عمر سعد آمدند.
ابن سعد به آنان گفت: نزاع نكنيد كه اين مرد را #يك_نفر نكشته است، همه شما در خون او شريكيد و با اين سخن به كشمكش آنان پايان داد.
📚مقتل الحسين (ع)، ابومخنف «وقعة الطف» ص ٢٨5 ـ ٢٨٢
╔═.🍃.═══╗
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♻️حضرت عباس در کلام ائمه اطهار علیهم السلام
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطابی به همسر گرانقدرش امالبنین می فرماید: «نور دیدهات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مىدارد كه با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان كه پیشتر این لطف به جعفربن ابىطالب شده است." سپس خطاب به فرزند گرامی خود عباس فرمود: جلوتر بیا. عباس پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیری را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشك در چشمانش حلقه زد و فرمود: "گویا مىبینم كه دشمن پسرم را احاطه كرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مىكند تا این كه دو دستش قطع مىگردد.»
در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام و پس از صلح و بازگشت امام به مدینه، عباس در كنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى كریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم مىكرد. او در این دوران بود که لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى و حمایت از محرومین جامعه گردید. او در تمام این دوران، در حمایت و اظهار ارادت به امام خویش كوتاهى نكرد.
امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به طرف کربلا ندا داد: «كجاست برادرم ... كجاست ماه بنىهاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود.»
در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد. یكى از نقشههاى او براى كاستن از یاران امام حسین امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلاً به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا این كه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مىگویى؟» عرض كرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: «دستهایت بریده باد و لعنت بر آنچه كه از امان نامه آوردهاى. اى دشمن خدا! آیا دستور مىدهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها كنیم و داخل اطاعت لعنتشدگان و فرزندان لعنتشدگان شویم؟ آیا به ما امان مىدهى در حالى كه فرزند رسول خدا در امان نیست.»
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «خداوند حضرت عباس علیه السلام را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب علیه السلام هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس علیه السلام نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.»
امام صادق علیه السلام همواره از عمویش عباس تجلیل به عمل مىآورد و با درود و ستایش از او یاد مىكند و مواضع قهرمانانهاش در روز عاشورا را بزرگ مىداشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنىهاشم علیه السلام فرموده است این است که: «عمویم عباس بن على بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...» امام صادق(ع) از برترین صفات مجسم در عمویش یعنی تیزبینی، ایمان محکم و جهاد، پرده بر می دارد.
در جای دیگر نیز امام صادق علیه السلام فرموده است: «شهادت مىدهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى.»
بقیة الله الاعظم، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در بخشى از سخنان پرمعنای خود در زیارت ناحیه مقدسه درباره عمویش حضرت عباس علیه السلام چنین مىگوید: «سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت...»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#سلام_بر_شهید_سر_جدا
صلی الله علیک یه سلام میدم رو به حرم
تویی ارباب و من نوکرم
صلی الله علیک رو چشام اقا میزارمت
میدونی خیلی دوست دارمت
عاشقم یا حسین این ارادت از قدیمه
نوکریت بهترین اتفاق زندگیمه
تو دلم کسی نمی گیره جاتو
بخدا غمی نمی مونه با تو
دوست دارم کرببلاتو
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ღೋ ═════╗
CQACAgQAAxkBAAEOchBfUGxS5E3AN0YkKQsoU0p_p6IimwACAQkAAhx-QVI9rKCK2KJPvRsE.mp3
1.55M
#حتما_گوش_کنید👆
✅ درد دل با امام حسین(ع)
🔹 کربلام دیر شده
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_دانشمند
🔹 #نشر_دهید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
از خدا کم نخواه.
سلیمان نبی ،اسطوره ی ثروت و قدرت در جهان است . او هنگام دعا به خداوند میگوید : خدایا به من ملکی عطا کن که تا به حال به کسی نداده ای و بعد از من هم به کسی عطا نخواهی کرد. او همه چیز را با هم میخواهد چون به قدرت نامحدود خداوند ایمان دارد . او باور دارد و دریافت میکند .
پس تو هم باور کن و هنگام دعا کردن زیاده خواه باش
نترس
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ღೋ ═════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزومـه ڪربـلآ بـرم••😢
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ღೋ ═════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکجا نوش کنی آب روان
به لب خشک حسین(ع)
شاه شهیدان صلوات💔😭
(🕌)اللّهُمَّ
✨(🕌)صَلِّ
✨✨(🕌)عَلَی
✨✨✨(🕌)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🕌)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(🕌) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🕌)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(🕌)فَرَجَهُمْ
✨✨(🕌)وَ اَهْلِکْ
✨(🕌)اَعْدَائَهُمْ
(🕌)اَجْمَعِین
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ღೋ ═════╗
👱♂روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.
با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد.
کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.
👳♂بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت. ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.
🚿خدمتکاران حمامی متغیر گردیده پرسیدند: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
💰بهلول گفت:مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید !!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅امانت داری
✍عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه ای که محتوی هزار درهم بود، به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم.
قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد.
عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت می کردند.
هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار می کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن گاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت!
سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام فرمود:
عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛
بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم.
📚 کتاب بحارالانوار،ج 47، ص 384
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
🔴خبر فوری
🔹در پی اعلام وزیر آموزش و پرورش، سیمکارت رایگان دانشآموزی با اینترنت و تماس و پیامک یکماهه رایگان و امکان استفاده رایگان از شبکه شاد برای همه دانشآموزان آماده شده است.
برای دریافت سیمکارت دانشآموزی رایگان وارد لینک زیر شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/2693333054C726b18c796
با سلام خدمت همه محبان امام حسین (ع). در نیمه شب جمعه ای از حضرت رقیه (س) خواستم تا کمکم کند شعری برای حضرت عباس (س) بگویم. با کمک و عنایات الهی و حضرت رقیه (س) شعر زیر را سرودم.
عباس (س) عمو نبود بابایم بود
بابا که نبود عموی زیبایم بود
بابا و عمو بود برایم اما
هر چیز که خوب است همان هایم بود
من تشنه شدم ولی عمو عباسم (س)
تا بود خودش هزار دریایم بود
اندوه من از تشنگی اصغر(س) بود
هرچند که آب مثل رؤیایم بود
هرچند امام حسین (ع) بابایم بود
عشق و نفس و امید فردایم بود
آن روز امید پدر من حتی
عباس (س) همین عموی سقایم بود
عباس (ع) ندیده ای اگر می دیدی
دانی که تمام عشق و دنیایم بود
عباس (ع) ندیده ای و آن قد رشید
بر قله قامتش بدان جایم بود
آن سرو که بر عدو کمر خم ننمود
بر شانه و پشت آن عمو پایم بود
عباس (س) برای پدرم لشکر بود
همبازی خوب قلب تنهایم بود
آن لحظه که دستان عمو قطع شدند
دلشوره گرفته وقت غم هایم بود
دستان بریده مشک بی آب و عمود
بر فرق عمو و فرق موهایم بود
افتاده عمو زمین و من افتادم
افتاده تر از رقیه بابایم بود
پشت پدرم شکست و من رفتم شام
آنجا سر بابام پذیرایم بود
راحت شدم و عمه کمر راست نکرد
این شرح خلاصه سفرهایم بود
📝 علی شیرازی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #حدیث_گرافی
💠 هم نشینی احادیث و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #دعا_گرافی
💠 همنشینی ادعیه و تصاویر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
#باز_جمعه_آمد_و_مهدی_عج_نیامد
🔊فیلم صوتی بسیار بسیار زیبا
خواننده: #حامد_جلیلی
#رحم_کن_بی_قرارم_بیا
نمیدونم این چندمین جمعه بود بیا...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAxkBAAEOmL1fUkocpdTksxfPeQrOD_gb4HuxXwACIiYAAtjveVL_WiOnK6vj8hsE.mp3
2.31M
💢چگونه امام زمان از احوال ما خبردار هستند؟
#استاد_رفیعی
#سخنرانی
🔹 #نشر_دهید
✾•🌿🌺🌿•✾
كپى با ذكرصلوات مجاز است 👌
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمد وعجل الفرجهم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ
🌺🌿ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ، ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ [ ﺍﺯ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﻫﺎ ] ﺣﻔﻆ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ . ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺘﻲ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺑﻠﺎ ، ﻧﻜﺒﺖ ، ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﺷﻘﺎﻭﺕ ] ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺻﻔﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ] ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﻨﺪ . ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻠﺘﻲ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ] ﻫﻴﭻ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻳﺎﻭﺭﻱ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
سوره رعد (١١) 🌿
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️امشب قبل ازخواب
🦋زمزمه کنیم
⭐️اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ
🦋امُورِنا خَیْراً
⭐️خـداونـدا
🦋آخر و عاقبت کارهای
⭐️مارا ختم به خیرکن
🦋 آمین 🙏
⭐️شبتون پر از آرامش الهی