eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.7هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
29.7هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 حکایت حاج سید مهدی قوام و کمک به زن روسپی سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد. آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین بانی مجلس هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا بهش برسد. جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد. وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش، آقا سید! ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل. دست شما درد نکند، بزرگوار! سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری! آقا سید! حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن. حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه. * زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد. زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود. دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند. حاج مرشد! جانم آقا سید؟ آنجا را می‌بینی؟ آن خانم… حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین: استغفرالله ربی و اتوب‌الیه… سید انگار فکرش جای دیگری است: حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا. حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند: حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب، یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟ سبحان الله… سید مکثی می‌کند. بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟! حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. این بار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود. زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند. به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید. - خانم! بروید آنجا، پیش آن آقا سید. باهاتان کاری دارند. زن، با تردید، راه می‌افتد. حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن! زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش… دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟ شاید زن، کمی فهمیده باشد، کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران: حاج آقا! به خدا مجبورم، احتیاج دارم… سید؛ ولی مشتری بود! پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد: این، مال صاحب اصلی محفل است، من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است، تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست! سید به حاجی ملحق می‌شود و دور… انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد. * چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل! سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده. مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی: زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند. مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض: آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یک بار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام! این بار، نوبت باران چشمان سید است… *** سید مهدی قوام از روحانی های اخلاقی دهه 40 تهران بود. یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم، که دفن کنند،به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت… •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 از پیغمبر اسلام (ص ) پرسیده شد: آیا شیطان با انسان چیزى مى خورد؟ در پاسخ فرمودند: آرى ، بر سر هر سفره اى که بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشود، شیطان با آنان غذا مى خورد، و به این جهت ، خداوند برکت را از آن سفره بر مى دارد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❌داستانی زیبا و تکان دهنده درباره اینکه خدا کجاست و در کجای زندگی ما قرار دارد ! شاید این داستان تاثیرش روی شما از هر چیز دیگری بیشتر باشد ! پس کلیپ را باز کنید و تا انتها ببینید و بدانید دستان خدا هر لحظه در دستان شماست ! ❌ازرحمت خداوندناامیدنباش •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران:استاد مهدی دانشمند 🎤 🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠قدر عافیت پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت. ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .) شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ ) حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
. - کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمیکند و خیال می کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست، مناعت طبع دارد. . - کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمیگذارد، احمق نیست، منظم و محترم است. . - کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض میدهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمیگوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست، کریم و جوانمرد است. . - کسی که از معایب و کاستی های دیگران، در میگذرد و بدی ها را نادیده می گیرد، احمق نیست، شریف است. . - كسي كه در مقابل بی ادبی و بي شخصيتي ديگران با تواضع و محترمانه صحبت ميكند و مانند آنها توهين و بد دهنی نميكند، احمق نيست، مودب و باشخصيت است. . - کسی که به حرفهای پشت سرش زده میشود اهمیت نمیدهد، بی خبر نیست، صبور و باگذشت است. . "انسان بودن هزينه سنگينی دارد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
)) اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ الله اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ موُسَى بن جعفر وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ یَافاطمةاشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ 👌امام صادق(ع): بزودی در آنجا (قم) زنی از اولاد من دفن می‌شود که نام او است؛ پس هرکسی اورا زیارت کند، بر او می‌شود. زوّار تو را بهشت مأواست آرامگه تو عرش أعلاست معصومهٔ اهل بیتِ عصمت شد کوی تو پایگاه حکمت 👌امام صادق ع: خداوند حرمى دارد كه مكه است وپيامبر(ص) حرمى دارد وآن مدينه است وعلى(ع) حرمى دارد وآن كوفه است وقم كوفه كوچك است كه از 8درب بهشت، 3درب آن به قم باز میشود زنى ازفرزندان من درقم از دنيا میرود كه اسمش فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) است وبه شفاعت اوهمهٔ شيعيان وارد بهشت میشوند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ☘️ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : 🌷هر کس هر روز صد بار بگوید " لا اله الا الله الملک الحق المبین " توانگری به او جلب می شود و فقر و مستمندی از او دفع می گردد و در دوزخ بر او بسته شده و در بهشت به رویش باز می گردد. 📖 مستدرک ج1ص397 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💔 دل شکستن! ▪️ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند: "دل مومن، از کعبه بالاتر است" ▪️ هر دلی که حامل محبت امیرالمومنین علیه السلام است، حرمتش از کعبه بالاتر است! ▪️ پس ما که در مملکت شیعی زندگی میکنیم، ازچپ و راست در اطراف ما کعبه است! خیلی باید مراقب باشیم دل های اینان را نشکنیم! آبروی مومنین را نبریم؛ ▪️ خدای نکرده دل شکستن باعث ظلمت و بیچارگی انسان میشود. با این کارها انسان عاقبت بخیر نمیشود. 🎤 آیةاللّه فاطمی نیا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدا وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شد گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد! و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد و باغی از هجوم داس ها پرپر نخواهد شد! خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچک تر از باران گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد! و کرم کوچکی پروانه ای زیبا... و کوهی سخت عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد! خدا وقتی بخواهد ، می شود وقتی نخواهد ، نه گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد! خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن؛ ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد!!! ♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این دنیا، همه چیزدست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس... آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند... می تواند آب ها را بخشکاند... می تواند چرخ و فلک را به هم بریزد... آدمیزاد می تواند همه جور حکایتی باشد؛ حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت... و حکایت پهلوانی! بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حســین جـان❤️ بر حاجٺ من جنّٺ اعـلا بنویس راهم بده و قسمتم آنجـا بنویس بر ڪاغذ سرنوشـٺ من با دستٺ یڪ تذڪره با خطّ معلّـےٰ بنویس! أللهم ٱرزقنا ڪربلا🕌🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺پیامبـــــر اڪرم (ص ) مےفـــــرمایند : صـــــبور سه نشانه دارد : اول آن استـــ ڪه سستے نمےڪند ؛ دوم آن ڪه افسرده و دلتنگـــ نمےشود ؛ سوم آن ڪه از پروردگار خود شڪوه نمےڪند ؛ زیــــــــــرا ... اگر سستے ڪند ، حق را ضایع ڪرده ؛ و اگر افسرده و دلتنگـــ باشد شڪر نمےگذارد ؛ و اگر از پروردگارش شڪوه ڪند او را معصیتـــ ڪرده استـــ ... 📚علل‌الشرایع،ج2،ص498 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃🌸 صبور باش آنچه برایت پیش مےآید و آنچه برایت رقم میخورد به دست بزرگترین نویسندهٔ عالم ثبت شده! او ڪه بدون اذنش حتی برگے از درخت نمی افتد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ✍امام صادق عليه السلام : 💠چون امير مؤمنان بر منبر بالا مى رفت ، مى فرمود : «شايسته مسلمان ، آن است كه از برادرى با سه تن بپرهيزد : ❶ بدكارِ بى شرم ، ❷ احمق ❸ دروغگو . ✅ امّا بدكارِ بى شرم ، رفتار خود را برايت مى آرايد و دوست دارد كه تو نيز چون او باشى ، در كار دين و قيامتت به تو كمك نمى كند و نزديك شدن به او ، مايه جفا و سخت دلى است و رفت و آمدش ننگى است براى تو . ✅ امّا احمق ، تو را به خيرى راهنمايى نمى كند ، و گرچه خود را رنجه و خسته كند ، انتظار آن كه بدى را از تو دور كند ، از او نمى رود و چه بسا بخواهد به تو سودى برساند ، امّا به تو ضرر بزند ؛ پس مرگش بهتر از زندگى اش و خاموشى اش بهتر از سخن گفتنش و دورى اش بهتر از نزديكى اش است . ✅ امّا دروغگو ، با او زندگى برايت گوارا نخواهد بود . سخنت را پيش ديگران مى برد و سخن ديگران را نزد تو مى آورد . هرگاه دروغى ببافد و آن را به سر رساند ، آن را با دروغ ديگرى همچون آن ، درمى پيوندد ، تا آن جا كه گاه ، سخنِ راست مى گويد ؛ امّا تصديقش نمى كنند . ميان مردم ، با دشمنى جدايى مى اندازد و در دل ها تخم كينه مى كارد . پس ، از خداى عز و جل بترسيد و خود را بپاييد» . 📚 الكافي : 2 / 639 / 1 و ص 376 / 6 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام علی(علیه السلام) فرموند: ✅اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ,خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند: ❶باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد . ❷رابطه ات را با خدا اصلاح کن , خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود . ❸آخرتت را اصلاح کن , خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. 📚خصال شیخ صدوق •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥تلنگر هرگاه ڪه نمازتــ قضاشدونخواندے دراین فڪر نباش ڪہ وقت نماز خواندن نیافتے بلڪه! فڪرڪن چہ گناهے را مرتڪب شدے کہ خداوندنخواست درمقابلش بایستے! نماز راسبڪ نشماریم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨ بالاترین تنبیه❗️ ✅وقتی حضرت موسی (ع) خواست به کوه طور برود کسی به او گفت : به پروردگار بگو این همه من معصیت میکنم،چرا من را تنبیه نمیکنی!؟ خداوند به حضرت موسی گفت، وقتی رفتی به او بگو: بالاترین تنبیهات این است که نماز میخوانی‌ و لذت نماز را نمی چشی... 📚آیت الله حق شناس(ره) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥اخبار جبرئیل برای امام علی(ع) 🎙 ✍روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص) مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع) وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد. پیامبر(ص) فرمودند: ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می‌کنی؟ عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من حق تعلیم است. پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟ جبرئیل عرض کرد: در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد، از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟» من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: «تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم. پیامبر(ص) پرسیدند: مدت عمر تو چند سال است؟ عرض کرد: یا رسول الله! در آسمان، ستاره‌ای هست کـه هر 30 هزار سال یکبار طلوع می‌کند، من آن را 30 هزار بار دیده‌ام. 📙تحفة المجالس، ص 80 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟" داوود فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟" . زن گفت: "من پیرزنی هستم که سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى‌بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده‌اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم." . هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه حضرت داوود را زدند. حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید." حضرت داوود از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟" گفتند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست؛ کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم. ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده‌ایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى. . حضرت داوود رو به سمت زن کرد و فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه‌تر از دیگران است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و عشق پیرامون توست...♥🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند. یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید. آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟» چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم » 📙حکایتهای شنیدنی، ص257. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سه گام با امام علی (ع) 🌺گام اول: دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو... زیرا هر دو پایان پذیرند ... 🌺گام دوم: بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید . چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا زود ...... باید گذاشت و گذشت... 🌺گام سوم: اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍اسماعیل بیشکچی ، نویسنده‌ ی ترک میگوید : در یکی از مساجد ترکیه از شیخی شنیدم که در نماز جمعه با صدای بلند میگفت : " به خدا که هر کس ترکی نداند ، بهشت را به چشم نخواهد دید " در آن جلسه مردی به شدت می گریست ، من که چنین دیدم به نزدِ او رفتم و گفتم : مگر تو ترک نیستی و ترکی نمی‌ دانی ؟ مرد گفت : برای خودم گریه نمی‌ کنم ! برای پیامبر اسلام گریه می‌ کنم که ترکی نمی دانست !!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💎✍«ریختن آب پشت سر مسافر» در زمان حمله ی اعراب به ایران، «هرمزان» سردار ایرانی و حاکم خوزستان تسلیم نشد و به مبارزه در شهری دیگر ادامه داد. در نهایت دستگیر شد و قبل ازینکه خلیفه او را بکشد، آب برای نوشیدن درخواست کرد، اما آن را ننوشید و در جواب خلیفه که پرسید پس چرا آب را نمینوشی؟ گفت: میترسم هنگام نوشیدن آب مرا بکشند خلیفه گفت: تا این آب را ننوشی تو را نخواهم کشت، هرمزان بی درنگ آب را روی زمین ریخت و اینگونه جان خود را خرید میگویند خلیفه بعد از دیدن این صحنه گفت: «به راستی که بخت از ایرانیان برگشته وگرنه غلبهٔ ما بر این ملت با عقل میسر نبود» فلسفه آب ریختن پشت سر مسافر از اینجا آمده، یعنی زندگی دوباره به شخص داده میشود تا مسافر برود و سالم بماند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 همه اهل بیت(ع) اهل قم هستند!!!! ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 استاد مسعود عالی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
! 💠در جلسه ای مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: مگر شما نمی گویید؛ انبیا معصوم هستند؛ پس چرا موسی رؤیت الاهی را از خداوند درخواست کرد؟ «أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک» آیا موسی نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟ امام علیه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسی علیه السلام می دانست که خداوند قابل دیدن با چشم نیست؛ امّا هنگامی که خدا با موسی سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم؛ مگر این که کلام الاهی را بشنویم. هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند. حضرت موسی علیه السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود. در این هنگام آنان کلام الاهی را از تمام جهات شنیدند. ولی گفتند: ایمان نمی آوریم؛ مگر این که خدا را خود ببینیم. صاعقه ای از آسمان آمد و همه ی آنان هلاک شدند. حضرت موسی گفت: اگر با چنین وضعی برگردم؛ مردم خواهند گفت: تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی. به اذن الاهی دوباره همه زنده شدند. این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینی؛ ما به تو ایمان می آوریم. موسی گفت: «ان الله لا یری بالابصار و لا کیفیة له و انما یعرف بآیاته و یکلم باعلامه» خدا را تنها با نشانه ها و آیاتش می توان درک کرد. امّا آنان لجاجت کردند. خطاب آمد: موسی بپرس آنچه می پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی کنیم. حضرت موسی علیه السلام گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک» خطاب آمد: «لَنْ تَرانِی؛ هرگز مرا نمی بینی» امّا نگاه کن به کوه، اگر پایدار ماند؛ تو نیز خواهی توانست مرا ببینی. با اشاره الاهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و موسی پس از به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَک تُبْتُ إِلَیک؛ خدایا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت و معرفتی که داشتم بازگشتم و من اوّلین کسی هستم که اعتراف می کنم خدا را نمی توان با چشم سر دید» مأمون با این پاسخ شرمنده شد 📙عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج ‏2، ص 64 و 65. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
! حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی هرگز به سفر حج نرفت، وقتی علت را از ایشان جویا می شدند، می فرمودند که من مستطیع نیستیم. یکی از نزدیکان ایشان خرج سفر حج را به ایشان هدیه کرد، ایشان این پول را خرج یکی از بیمارستانهای قم کردند، وقتی از ایشان علت این کار را پرسیدند، ایشان در پاسخ گفتند اگر من به این سفر می رفتم و یک زن به علت نبود امکانات در این بیمارستان می مرد، وقتی من می گفتم «لبیک» خداوند به من می گفت «لا لبیک». او وصیت کرده بود که جنازه ام را به جای دفن کردن در حرم در دهلیز کتابخانه ام دفن کنید تا زیر پای جویندگان علم و دانش باشم، کتابخانه ایشان یکی از کتابخانه های بزرگ جهان است که بخشی از کتاب های آن را از طریق خواندن نماز استیجاری تهیه و خریداری کرده بود |•❅ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آقای مغازه دار خدا امثال شمارو زیاد کنه 😍 🌹امام مهدى عليه السلام در نامه‌اى به شيخ مفيد فرمودند: هر یک از شما بايد كارى كند؛ كه به محبّت ما نزديك شود و از كارى كه او را به نفرت و خشم ما نزديك مى سازد، دورى كند... 📗بحارالأنوار جلد53 صفحه176 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•