eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
36.3هزار دنبال‌کننده
38.3هزار عکس
34.7هزار ویدیو
372 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴صله ارحام ✍«سالمه» کنیز علیه السلام گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که وفات او فرا رسید، بیهوش شد و به هوش آمد و گفت: به عموزاده اش (حسن بن علی بن علی بن الحسین) هفتاد دینار بدهید و به دیگری هم این مقدار بدهید و به شخص دیگری هم این مقدار بدهید. عرض کردم: آیا به کسی (عموزاده امام علیه السلام) دستور پرداخت درهم می کنید که با کارد به شما حمله کرد و می خواست شما را بکشد؟ امام علیه السلام فرمود: نمی خواهی من از کسانی باشم که خداوند درباره آن ها فرمود: وَالَّذینَ یصِلُونَ ما اَمَرَ اللَّهُ بِهِ اَنْ یوصَلَ وَ یخْشَونَ رَبَّهُم وَ یخافُونَ سُوءَ الحِسابِ. و آن ها که روابطی را که خداوند به آن ها دستور داده است برقرار می کنند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب در قیامت بیمناکند. 📚سورۀ رعد، آیه 21 آری ای سالمه! خداوند را آفرید و آن را پاکیزه و خوشبو نمود و بوی خوش آن از فاصله دو هزار سال استشمام می‌شود، امّا بوی آن را و کسی که کرده است، استشمام نمی کند. 📚بحارالانوار، ج 74 ، ص 96 📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 53 ‌‌‌‌آخر هفته دیدن پدر و مادر فراموش نشه ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟ . . حسین جان یه عده همه ی عمرشون دنبال ثوابند که برن بهشت یه عده هم حاضرن بهشتو بدن و همه ی عمر کربلا کنار شما باشن برای شما کجاست✍ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
را ندیده میخرند ✨بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می‌رفت. در ساحل می‌نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می‌شست. اگر بیکار بود همانجا می‌نشست و مثل بچه ها گِل بازی می‌کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می‌ساخت. جلوی خانه باغچه‌ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه می‌سازی؟» بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت می‌سازم.» همسر هارون که می‌دانست بهلول شوخی می‌کند، گفت: «آن را می‌فروشی؟!» بهلول گفت: «می‌فروشم.» زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟» بهلول جواب داد: «صد دینار.» زبیده خاتون گفت: «من آن را می‌خرم.» ✨بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می‌نویسم و به تو می‌دهم.» زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. 💫زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی‌رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده‌ای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. ☀️صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشت‌هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمی‌فروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری می‌خواهی، حاضرم بدهم.» بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمی‌فروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!» بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می‌دانی و می‌خواهی بخری، من به تو نمی‌فروشم!» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴امام صادق (ع): چون روزقیامت شود پرده ای از پرده های را کنار زنند پس هرجانداری آن را ازمسافت پانصدسال استشمام کند جز یکدسته و آنها خودشان هستند. 📚اصول کافی ج4ص49 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 تلاوتی آرام بخش و بسیار زیبا ❣ و کسانی که از پروردگارشان ☄گروه گروه به برده می شوند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدانی کجاست؟🤔 ❤️این فیلم کوتاه تقدیم به همه ی مادران دنیا... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
را ندیده میخرند ✨بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می‌رفت. در ساحل می‌نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می‌شست. اگر بیکار بود همانجا می‌نشست و مثل بچه ها گِل بازی می‌کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می‌ساخت. جلوی خانه باغچه‌ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه می‌سازی؟» بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت می‌سازم.» همسر هارون که می‌دانست بهلول شوخی می‌کند، گفت: «آن را می‌فروشی؟!» بهلول گفت: «می‌فروشم.» زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟» بهلول جواب داد: «صد دینار.» زبیده خاتون گفت: «من آن را می‌خرم.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می‌نویسم و به تو می‌دهم.» زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. 💫زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی‌رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده‌ای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. ☀️صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشت‌هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمی‌فروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری می‌خواهی، حاضرم بدهم.» بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمی‌فروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!» بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می‌دانی و می‌خواهی بخری، من به تو نمی‌فروشم!» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@Ostad_ShojaeCQACAgQAAx0CVc35HwABATtlZ6zXerWOE6tb5POv37M5qGg8PrgAAkEKAAJeMsFRNVstzpUb-sc2BA.mp3
زمان: حجم: 12.03M
۲٠ 🎤 ★ دنیا در نگاه خداوندی که طراح آن است؛ بازیچه ای بیش نیست و در مقابل، آخرت ملکی ست کبیر! 🔅 با این تفسیر، آمادگی برای چنین جهان عظیمی، راهنمایی می‌طلبد، - با ظرفیت وجودی به همان بزرگی - و عصمتی که انسان را به سلامت به مقصد برساند. علیهم‌السلام •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دریچه‌ای رو به 🔻به قدری برای علیه‌السلام احترام قائل بودند که اگر عذری داشتند وارد نمی‌شدند. حتی کسانی که خود را می‌دانستند به روضه منور ورود نمی‌‌کردند اینجا حریم است، باید چاره ای پیدا می‌شد. با پیشنهادی از سوی فیض‌کاشانی این مهم به بهترین شکل صورت می‌پذیرد بعد از ساخت توسط شیخ‌بهایی،فیض‌کاشانی درخواستی برای ایجاد دریچه‌ای رو به بهشت مطرح می‌کند. ساخت پنجره‌فولاد، برای حضور این افراد جهت تهیت و ابراز حوائج بود. زاویه بی‌نظیر این پنجره نسبت به مطهر باعث استقبال مردم گردید و تا به امروز محل تجمع زائران است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🛑 فشار قبر از چه زمانی شروع میشود؟ از زمانی که انسان در حالت احتضار هست فشار قبرش شروع میشه: ‌ ‌قبر در روایات منظور هست نه این حفره ی مادی که بدن میت رو توش دفن میکنن! این که یه حفره ی دنیاییه! ‌‌ ‌‌قبری که‌ میگن همون عالم برزخه! وگرنه این قبر دنیایی رو بشکافی نه پرونده ای هست نه نکیر و منکرن و... ‌‌ ‌‌اون ترس شب اول قبر هم که میگن مال جسم نیست،چون جسم که بی حرکت و بی حس هست، هیچی براش مهم نیست که بخواد بترسه یا نه! ‌‌ ‌‌ پس ترس شب_اول_قبر برای روح برزخیه میت هست. ‌‌ ‌خلاصه از همون لحظه احتضار مومنین لذتهاشون شروع میشه: اهل بیت میان سراغش و بشارت شروع میشه، فرشته ها میان استقبال .. ‌ ‌اونایی هم که فاسق و کافرن از همون موقع قبل از مرگ فرشته ها هولشون میدن که برید گمشید از دنیا که اینجا رو آلوده کردید.. ‌ ‌ و از اون ور هم فرشته های برزخ توی سر و صورتشون میزنن که کجا میایید با این آلودگی و نامه سیاه! ‌ مشاهده خود هم انقدر وحشتناکه که برای 7 پشتشون بسه! ‌‌ ‌برای هم عزرائیل به قدری زیبا و لذتبخش محسوب میشه که در روایت هست اگر مومن هفتاد سال عبادت کنه که فقط چهره عزرائیل رو یک لحظه ببینه،براش میرزه! ‌ ‌اینکه چقدر مدت طول بکشه این حالت، بستگی به میزان‌ گناه مومن داره.بعضیا توی همون حالت احتضار پاک میشن از گناهاشون و بعد فرشته ها میان بهشون بشارت میدن. ‌ ‌فشار قبر به میزان گناهان بستگی داره هرچقدر بیشتر باشه کیفیت و زمانش هم بیشتره... ‌ ‌یکی از موارد بعد مرگ، پرسش قبر هست! ‌ سوال شب اول قبر رو از همه نمیپرسن،از اکثر آدمها میپرسن به جز و و .. ‌ ‌چون مقام پرسشگر باید بالاتر از پرسش شونده باشه! مثلا از بپرسن من نبیک؟ بگه خودمم؟ نه دیگه،معقول نیست این سوال جواب! ‌ ‌حالا سوال کننده ها یا بشیر و مبشرن که میان به انسان مومن مژده بدن و قبرشو وسیع کنن و... ‌ ‌یا نکیر و منکرن که میان سراغ انسان تا بهش زشتی های کارشو تفهیم و به بفرستنشون! ‌. ‌‌از و و و و سوال میپرسن. ‌ ولایت به اون 4 تای دیگه میگه هرجا شما نقصی داشتید من کاملش میکنم نگران نباشید. ‌‌‌پس از همه اعمال سوال نمیشه ‌حالا مگه فرشته های الهی نمیدونن هرکی چه کارس که ازش میپرسن؟ ‌ ‌ببینید خود این سوال و جوابا برای مومن بهترین لذت و ثوابه چون جوابا رو بلده،لذت میبره. اما برای یه نوع عذاب محسوب میشه چون جوابارو بلد نیستن! ثانیا اتمام حجت میشه که از هرکس اعتراف بگیرن برای پروندش! 📕 سخنان حجت الاسلام محمدی با تغییر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅ انسان، بهشت و جهنّم منقول درجات ، به عدد قرآن کریم است؛ مقابلش هم _حتماً می شنوید _ که درکات به عدد مخالفت های با آیات بهشت است. اگر درجات بهشت به اندازه آیات قرآن کریم است، به یک بهشتی می گویند هر اندازه قرآن بلدی و عمل کردی، بخوان و بالا برو*؛ درکات جهنم هم به عدد مخالفت های بهشت است. ذات اقدس اله گذشته از آن جنّت غیر منقول و گذشته از آن جهنّم غیر منقول؛ یک جهنّم منقولی هم دارد، یک بهشت منقولی هم دارد. آن بهشت و جهنّم غیر منقول که همه ما می دانیم؛ جایی است به نام جهنّم، جایی است به نام بهشت؛ وضعش مشخص است. امّا آن " جهنّم منقول " کیست؟ در سوره مبارکه فجر دارد: روزی می شود که جهنّم را می آورند؛ (و جایء یومئذ بجهنّم یومئذ یتذکّر الانسان و انّی له الذّکری . یقول یا لیتنی قدّمت لحیاتی)*، روزی می شود که جهنّم را می آورند، خب جهنّم کیست؟ کجاست؟ در طلیعه سوره مبارکه نساء فرمود: (الّذین یاکلون اموال الیتامی ظلماً انّما یاکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً)*. آنهایی که مال یتیم را می خورند، مال حرام را می خورند؛ در درون شکمشان آتش می خورند؛ این شخص یک " جهنّم متحرّک " است. این جهنّم منقول را به طرف آن جهنّم غیر منقول می برند، یا جهنّم متحرّک را به طرف جهنّم ثابت می برند. اگر باطن حرام خوردن آتش است؛ پس کسی که در حرام زندگی می کند، در جهنّم زندگی می کند؛ این درباره درکات و درباره جهنّم. در بخش پایانی سوره مبارکه (اذا وقع) هم درباره بهشت فرمود: (فامّا ان کان من المقرّبین . فروح و ریحان و جنّه نعیم)*. اگر کسی جزء مقرّبین بود؛ خود روح است، خود ریحان است؛ نه (له روح و له ریحان)! آن روح و ریحان که " بهشت غیر منقول " است و سر جایش محفوظ! این " بهشت منقول " را به آن بهشت غیر منقول می برند؛ انسان در درون خود یک بهشتی می شود! (بهشت غیر منقول) را همه ما می دانیم، امّا (بهشت منقول) آن است که خودمان بهشت بشویم! فرمود: (فامّا ان کان من المقرّبین ‌. فروح و ریحان)؛ نه ' له روح '، خودش روح است؛ نه ' له ریحان '، خودش ریحان است. خُب چرا همه اش به بیرون فکر بکنیم؟! ر.ک الکافی / جلد 2 / صفحه 606 سوره فجر / آیات 23 و 24 سوره نساء / آیه 10 سوره واقعه / آیات 88 و 89 📚 تفسیر موضوعی قرآن کریم حضرت آیت اللَّهُ جوادی قم ؛ 1376/12/07 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•