#حکایت_دو_رفیق
دو رفیق در جنگل متوجه شدند که یک شیر به طرفشان می آید.
یکی از آنها بلافاصله مشغول محکم کردن بند کفشهایش شد.
دیگری از او پرسید: چه کار میکینی؟
تابحال هیچ انسانی نتوانسته است از شیر تند تر بدود...
رفیق اولی پاسخ داد: برای اینکه جانم در امان باشد، تنها کافی است که از تو تندتر بدوم...
دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حکایت_دو_رفیق
دو رفیق در جنگل متوجه شدند که یک
شیر به طرفشان می آید.
یکی از آنها بلافاصله مشغول محکم
کردن بند کفشهایش شد.
دیگری از او پرسید:
چه کار میکینی؟
تا بحال هیچ انسانی نتوانسته است از
شیر تند تر بدود...
رفیق اولی پاسخ داد:
برای اینکه جانم در امان باشد
تنها کافی است که از تو تندتر بدوم...
دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف
یاری و برادر خواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•