eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.5هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
29.2هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
@DastaneRastam_ir قدر آدمایی که زود عصبی میشن رو بدونید. اینا همون لحظه داد میزنن قلبشون درد میگیره دستاشون میلرزه ولی واسه زمین زدنتون هیچ نقشه ای نمیکشن اونا تمام نقشه شون همون عصبانیتشون بوده، تمام آدمایی که زود عصبانی میشن آدمایی هستن که رقیق ترین و صاف ترینند... 👤 "سافار" روانشناس ایتالیایی @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 " خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍" نصف حکمت است. " تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است. " مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است. من از دنیا فقط اینو دریافتم که : اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت... اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود... اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود... اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت... اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد... اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد. به ما بپیوندید:
🌸🍃🌸🍃 " خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍" نصف حکمت است. " تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است. " مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است. من از دنیا فقط اینو دریافتم که : اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت... اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود... اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود... اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت... اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد... اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد. به ما بپیوندید: @DastaneRastan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼 👈اختلاف بشر، در علم و جهل آنها است؛ و ارزش و قدر انسانها هم به علم است، نه به مال! 🌹 (ره) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 👈از گذشتگان عبرت بگیریم که ما هم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روزِ باقیماندۀ عمر را گمان نکنیم که چهارصد هزار سال خواهد بود! (ره) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•