16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸حضور علامه جعفری نزد مولا علی علیهالسلام
✍#ازعلامهجعفريميپرسند چي شد
كه به اين كمالات رسيدي؟!
ايشان در جواب خاطرهاي از دوران طلبگي تعريف ميكنند و اظهار ميكنند كه هرچه دارند، از كراماتي است كه به دنبال اين امتحان الهي نصيبشان شده:👆
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💫حضور علامه جعفری نزد مولا علی علیهالسلام
✍#ازعلامهجعفريميپرسند چي شد
كه به اين كمالات رسيدي؟!
ايشان در جواب خاطرهاي از دوران طلبگي تعريف ميكنند و اظهار ميكنند كه هرچه دارند، از كراماتي است كه به دنبال اين امتحان الهي نصيبشان شده:
مدير مدرسهمان به آقا شيخ علي گفت: آقا شب نميگذره، حرفي داري بگو، ايشان يك تكه كاغذ روزنامه در آورد.
🔺عكس يك دختر بود كه، زيرش نوشته بود " اجمل بنات عصرها " (زيباترين دختر روزگار)، گفت: آقايان من درباره اين عكس از شما سوالي ميكنم.
اگر شما را مخير كنند بين اينكه با اين دختر بطور مشروع و قانوني ازدواج كنيد و هزار سال هم زندگي كنيد با كمال خوشرويي و بدون غصه،
يا اينكه جمال حضرت علي علیهالسلام را مستحباً زيارت و ملاقات كنيد. كدام را انتخاب ميكنيد؟
🔺سوال خيلي حساب شده بود.
طرف دختر حلال بود و زيارت علي (ع) هم مستحبي. چهار نفر اول همه دختر زیبا را انتخاب کردند.
نفر پنجم من بودم. اين كاغذ را دادند دست من. ديدم كه نميتوانم نگاه كنم، كاغذ را رد كردم به نفر بعدي،
گفتم: من يك لحظه ديدار علي (ع) را به هزاران سال زناشويي با اين زن نميدهم. 🔺يك وقت ديدم يك حالت خيلي عجيبي دست داد. شبيه به خواب و بيهوشي. بلند شدم وارد حجرهام شدم.
يك دفعه ديدم يك اتاق بزرگي است يك آقايي نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قيافهاي كه شيعه و سني درباره امام علي(ع) نوشته در اين مرد موجود است.
يك جواني در سمت راستم نشسته بود. پرسيدم اين آقا كيست؟
🔺گفت: اين آقا خود علي (ع) است،
من سير او را نگاه كردم. آمدم بيرون، رفتم همان جلسه، دیدم كاغذ رسيده دست نفر نهم يا دهم، رنگم پريده بود خطاب به من گفتند:
آقا شيخ محمد تقي شما كجا رفتيد و آمديد؟ اصرار كردند و من بالاخره قضيه را گفتم ،خيلي منقلب شدند.
🔺خدا رحمت كند آقا سيد اسماعيل (مدير) را خطاب به آقا شيخ حيدر، گفت:
آقا ديگر از اين شوخيها نكن، ما را بد آزمايش كردي...
کارهای کوچک را بی اهمیت و پیش پا افتاده نشماریم شاید امتحان ما همان باشد..
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند.
«اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸
🚨#بعدازمرگ
✍حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود : هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است :
❶دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
❷رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
❸چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
❹درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
❺مسجدی بنا کند (که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
❻قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
❼فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید .
📔 نهج الفصاحة ، ص 366 .
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
📚داستانهای پیامبراکرم صلیالله علیه و آله:
🔹#نوجواندانا
✍إرشاد القلوب: حكايت شده است كه نوجوانى كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود، به پيامبر صلى اللّه عليه و آله سلام كرد و از خوشحالىِ ديدن ايشان، چهره اش گشاده گشت و لبخند زد.
پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او فرمود:
اى جوان! مرا دوست دارى؟.
گفت: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، آرى!
🔺فرمود:" همچون چشمانت؟".
گفت: بيشتر.
فرمود:" همچون پدرت؟".
گفت: بيشتر.
فرمود:" همچون مادرت؟".
گفت: بيشتر.
فرمود:" همچون خودت؟".
🔺گفت: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، بيشتر.
فرمود:" همچون پروردگارت؟".
گفت: خدا را، خدا را، خدا را، اى پيامبر خدا! كه اين مقام، نه براى توست و نه ديگرى. در حقيقت، تو را براى دوستىِ خدا، دوست مى دارم.
🔺در اين هنگام، پيامبر صلى اللّه عليه و آله به همراهان خود روى كرد و فرمود:
اين گونه باشيد.
خدا را به سبب احسان و نيكى اش به شما، دوست بداريد و مرا براى دوستى خدا، دوست بداريد".
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍#نماهنگ_زیبای "#جانمعلیعلی
جانم علی علی"
🌸 فرارسیدن سالروز میلاد با سعادت اولین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، فخر آسمان و زمین، مولای متقیان، مولی الموحدین #حضرتامیرالمومنینعلی (علیه السلام) و روز پدر را تبریک و تهنیت میگوییم.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
Seyed Jalaledin Mohamadian Ali Goyam Ali Joyam-۲.mp3
6.83M
🎶آهنگ علی گویم علی جویم سید جلال الدین محمدیان
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
بجنبد تا رگم در جان علی گویم علی جویم
اگر اهل خراباتم وگر شیخ مناجاتم
به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
📚#داستانهایامامعلیعلیهالسلام:
🔹شکایت از شوهر
✍حضرتعلی علیه السلام در زمان خلافت
خود كار رسیدگی به شكایات را شخصا به عهده می گرفت و به كس دیگری واگذار نمی كرد.
روزهای بسیار گرم كه معمولا مردم، نیمروز در خانه های خود استراحت می كردند او در بیرون دارالاماره در سایه ی دیوار می نشست
كه اگر احیانا كسی شكایتی داشته باشد بدون واسطه و مانع شكایت خود را تسلیم كند.
🔺گاهی در كوچه ها و خیابانها راه
می افتاد، تجسس می كرد و اوضاع عمومی را از نزدیك تحت نظر می گرفت.
یكی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق كرده به مقر حكومت مراجعت كرد.
زنی را جلو در ایستاده دید. همینكه چشم زن به علی افتاد جلو آمد و گفت شكایتی دارم:
«شوهرم به من ظلم كرده، مرا از خانه بیرون نموده، به علاوه مرا تهدید به كتك كرده
و اگر به خانه بروم مرا كتك خواهد زد. اكنون به دادخواهی نزد تو آمده ام».
🔺بنده ی خدا! الان هوا خیلی گرم است، صبر كن عصر هوا قدری بهتر بشود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبی به كار تو خواهم داد.
اگر توقف من در بیرون خانه طول بكشد، بیم آن است كه خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت كند.
علی لحظه ای سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند كرد در حالی كه با خود زمزمه می كرد و می گفت:
🔺«نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حق مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون كرد تا با
كمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه كند». بگو ببینم خانه ی شما كجاست؟
- فلان جاست.
- برویم.
حضرت علی به اتفاق آن زن به در خانه شان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد كرد:
🔺«اهل خانه! سلام علیكم».
جوانی بیرون آمد، كه شوهر همین زن بود. جوان علی را نشناخت، دید پیرمردی كه در حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است.
فهمید كه زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت با خود آورده است، اما حرفی نزد. علی علیه السلام فرمود:
«این بانو كه زن تو است از تو شكایت دارد، می گوید: تو به او ظلم و او را از خانه بیرون كرده ای. بعلاوه تهدید به كتك نموده ای.
🔺من آمده ام به تو بگویم از خدا بترس
و با زن خود نیكی و مهربانی كن».
به تو چه مربوط كه من با زنم خوب رفتار كرده ام یا بد؟ ! بلی من او را تهدید به كتك كرده ام،
اما حالا كه رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد.
علی از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه ی شمشیر برد و از غلاف بیرون كشید. آنگاه گفت:
🔺«من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منكر می كنم، تو این طور جواب مرا می دهی؟ ! صریحا می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟ ! خیال كرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟ ! »
فریاد علی كه بلند شد مردم عابر از گوشه و كنار جمع شدند. هركس كه می آمد، در مقابل علی تعظیمی می كرد و می گفت:
«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ».
🔺جوان مغرور تازه متوجه شد با چه كسی روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد:
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
مرا ببخش، به خطای خود اعتراف می كنم. از این ساعت قول می دهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم،
هرچه فرمان دهد اطاعت كنم. علی رو كرد به آن زن و فرمود:
«اكنون برو به خانه ی خود، اما تو هم مواظب باش كه طوری رفتار نكنی كه او را به اینچنین اعمالی وادار كنی». [2]
📚[2] . بحارالانوار ، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه ی 598.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
25.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲دعای مولا باعث شد براء از نماز پیامبر بینیاز بشه!
🔺چیکار کنیم مولا ما رو هم دعا کنه؟
📚#حجتالاسلام_رمضانی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
📚داستانهایامامعلیعلیهالسلام
🔹در محضر قاضی
✍شاكی شكایت خود را به خلیفه ی مقتدر وقت، عمر بن الخطاب، تسلیم كرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود.
كسی كه از او شكایت شده بود امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست.
🔻طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یكدیگر بنشینند و اصل «تساوی در مقابل دادگاه» محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند، و امر كرد در نقطه ی معینی روبروی قاضی بایستد. بعد رو كرد به علی و گفت:
«یا ابَاالحسن! پهلوی مدعی خودت قرار بگیر».
به شنیدن این جمله، چهره ی علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد.
🔻خلیفه گفت: «یا علی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه ی خویش بایستی؟»
امام علی علیهالسلام:
«ناراحتی من از این نبود كه باید پهلوی طرف دعوای خود بایستم؛ برعكس، ناراحتی من از این بود كه تو كاملا عدالت را مراعات نكردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و به كنیه خطاب كردی و گفتی
«یا اباالحسن» ، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. علت تأثر و ناراحتی من این بود». [1]
[1].الامام علی، صوت العدالة الانسانیة ، صفحه ی 49، و رجوع شود به شرح نهج البلاغهیابنابی الحدید،چاپبیروت،ج4ص 185.
📚منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande