#زمان،
✍از هر قاضیای بهتر قضاوت میکند.
▫️صبر و تحمل و شجاعت، تنها شاهدانی هستند که رشوه نمیگیرند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
📚 حکایت
#دزد_باش_ولی_مرد_باش
✍در یکی از شهرهای بزرگ ایران کاروانسرایی معروف وجود داشت که دلیل شهرتش دیوارهای بلند و در بزرگ آهنیاش بود که از ورود هرگونه دزد و راهزن جلوگیری میکرد.
🔸سه دزد که آوازه این کاروانسرا را شنیده بودند تصمیم گرفتند هر طور شده وارد آن شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند.
🔹این سه نفر هرچه فکر کردند دیدند تنها راه ورود به کاروانسرا از زیرزمین است چون دیوارها خیلی بلند است و نمیتوان از آن بالا رفت، در ورودی هم که از جنس آهن است. شروع به کندن زمین کردند. پنهانی و دور از چشم مردم از زیرزمین تونلی را حفر کردند و از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند.
🔸آن سه نفر از تونل زیرزمینی وارد کاروانسرا شدند و اموال بعضی از بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند.
صبح خبر سرقت از کاروانسرا به سرعت در بین مردم پیچید و به قصر حاکم رسید. حاکم شهر که بسیار تعجب کرده بود، خودش تصمیم گرفت این موضوع را پی گیری کند. به همین دلیل راه افتاد و به کاروانسرا رفت و دستور داد تا مأمورانش همه جا را بگردند تا ردپایی از دزدها پیدا کنند.
🔹مأموران هر چه گشتند نشانهای پیدا نکردند. حاکم گفت: چون هیچ نشانهای از دزد نیست پس دزد یکی از نگهبانان کاروانسرا است.
🔸دزدها وقتی از تونل خارج شدند، به شهر بازگشتند تا ببینند اوضاع در چه حال است و هنگامی که دیدند نگهبانان بیچاره متهم به گناه شدهاند، یکی از سه دزد گفت: این رسم جوانمردی نیست که چوب اعمال ما را نگهبانان بخورند. پس رفت و گفت: نزنید این دزدی کار من است. من از بیرون به داخل چاه وسط کاروانسرا تونلی کندم، دیشب از آنجا وارد شدم. حاکم خودش سر چاه رفت و چون چیزی ندید گفت: شما دروغ میگویید .
🔹دزد گفت : یک نفر را با طناب به داخل چاه بفرستید تا حفرهای میانهی چاه را بتواند ببیند. هیچ کس قبول نکرد به وسط چاه رود تا از تونلی که معلوم نیست از کجا خارج میشود، بیرون بیاید. مرد دزد که دید هیچ کس این کار را نمیکند خودش جلوی چشم همه از دهانهی چاه وارد شد و از راه تونل فرار کرد.
🔸مردم مدتی در کاروانسرا منتظر ماندند تا دزد از چاه بیرون بیاید ولی هرچه منتظر شدند، دزد بیرون نیامد چون به راحتی از راه تونل فرار کرده بود. همه فهمیدند که دزد راست گفته.
🔹حاکم مجبور شد دستور دهد نگهبانان بیچاره را آزاد کنند. در همان موقع یکی از تاجران که اموالش به سرقت رفته بود گفت: اموال من حلال دزد، دزدی که تا این حد جوانمرد باشد که محاکمهی نگهبان بیگناه را نتواند طاقت بیاورد و خود را به خطر اندازد تا حق کسی ضایع نشود اموال دزدی نوش جانش. از آن به بعد برای کسی که کار اشتباهی می کند ولی اصول انسانیت را رعایت می کند این ضرب المثل را به کار می برند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💐✍ ضرب المثل جواب ابلهان خاموشیست
🔸ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
🔹شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
🔸خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
🔹قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است ؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد.
🔸قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟چه گفت؟
صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
🔹قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
✍"#جواب_ابلهان_خاموشی_ست"
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🤲" نیایش و حکمت "🤲
✍ابومشعر بلخی گوید که:
بر من شش چیز واجب است:
🔸دو بر زبان و دو بر تن و دو بر دل.
آنچه بر زبان است،
ذکر خدای و سخن نیکو!
آنچه بر تن است،
طاعت خدای و رنج خود از
مردم برداشتن!
و آنچه بر دل است، بزرگ داشتن
امر حق و شفقت بر خلق!
اگر به هوا پری، مگسی باشی.
اگر بر روی آب روی، خسی باشی.
دل به دست آر، تا کسی باشی.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍مُشک را گفتند:
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ!
ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم...
مولانا
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💠امیرالمومنین امام علی علیهالسلام :
✍عقل، درختى است که
ریشه آن " تقوا "
شاخه هايش " حياء "
و ميوه آن " پارسايى " است.
" تقوا " به سه چيز دعوت میكند:
✨ دين شناسى،
✨ بى رغبتى به دنيا،
✨ و دل بستگى به خداوند...
و " حيا " به سه چيز دعوت میكند:
✨ يقين،
✨ خوش اخلاقى
✨ و تواضع...
📚 مواعظ العددية، ص ۱۶۰
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍عالمی که از همسرش کتک میخورد❗
🔸مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان جهان تشیّع بوده است. ایشان در نجف میزیسته و شاگردان بسیاری تربیت کردهاست. آن زمان شایع شده بود از همسرش کتک می خورد! وقتی از او دراین باره پرسیدند،،، گفت: "بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قویالبُنیه هم هست، گاهی که عصبانی میشود، حسابی مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد!"
🔹وقتی پرسیدند چرا طلاقش نمیدهید؟
گفت: "این زن در این خانه برای من از اعظم نعمتهای خداست!چون وقتی بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من تعظیم میکنند. گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمیدارد. همان وقت میآیم در خانه کتک میخورم، هوایم بیرون میرود! این چوب الهی است، این باید باشد!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥معنی مثال سنگ کسی را به سینه زدن که از ورزش زورخانهای پدید آمده است
+ بهروز اتونی، پژوهشگر حوزه ادبیات
#ادبیات #ضرب_المثل
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💢 #عذاب_شدید_بردن_آبروی_دیگران
✍مردی خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند!
🔸حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ..
حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر!
🔹هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده : "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند"
🔸حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند:
✍هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است...
📗کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد.
📒به نقل از تفسیر راهنما.
📕بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
@Dastanhaeamozande
💢سابقه ضربالمثل :«کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من»
✍دو بلدرچین در کشتزاری آشیانه داشتند. روزی پرنده ی مادر به جوجه ی خویش که بتازگی پریدن آموخته بود سپرد تا بر بام خانه ی صاحب ملک بنشیند و از چگونگی آبیاری کشتزار آگاه شود. پرنده خبر آورد که صاحب کشت گرفتار است و یکی از همسایگان را مأمور آبیاری کرده است. بلدرچین مادر خطاب به فرزندش گفت "آسوده بخواب ، آشیانه ی ما در امان است زیرا کسی برای آبیاری گامی بر نخواهد داشت."
🔸روز بعد، باز هم پرنده برای خبر گیری بر بام خانه ی مالک زمین نشست و این کار یک هفته تکرار شد و هر مرتبه شنید که کشاورز از دوستان و بستگان و همسایگان چپ و راست خود تقاضای کمک می کند اما همه بهانه می تراشند و عذرخواهی می کنند. روز هشتم قاصد خبر آورد که کشاورز نگران تباه شدن محصول خویش است و به خانواده اش گفته است که فردا، خود برای آبیاری کمر همت خواهد بست.
🔹بلدرچین مادر به فرزند خویش گفت :همین امروز از اینجا خواهیم رفت زیرا کشاورز از کمک دیگران نومید شده و خود تصمیم به انجام کار گرفته است.”
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
انگلیسیها
ضرب المثل زیبایی دارند؛
✍آنها میگویند:
با حقیقت بزن توی گوشم
ولی با دروغ من رو نبوس....
داستانهای آموزنده👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خسرو شکیبایی میگه :
✍همیشه یادمان باشد که؛
نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را
نمیتوان پس گرفت ...
چه سنگ را به کوزه بزنی
چه کوزه را به سنگ
شکست با کوزه است !
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند
مراقب گفتارمان باشیم...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍پسرم ؛
من در شعبده بازی روی
طناب راه رفته ام !
و می دانم چقدر این کار دشوار است!!!
اما به جرات به تو می گویم ،،،
که آدم بودن و روی زمین راه رفتن
ازاین هم سخت تر است ...
چارلی چاپلين⚘
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍این دو تعریف را به خاطر بسپارید:
🚨ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ :
ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
🚨ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ :
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
حالا با درک این دو تعریف،،،
از امروز به بعد رو زیباتر زندگی کنید!؟
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✍قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش.
ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.
طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده، باید بیشتر از پهلوی او بخورد...
🔹بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید.
زخم موقّتا" آرام شد.
قصاب به خانه رفت. فردا مجددا" درد شروع شد. به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد.تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد؛ طبیب نبود. اما شاگرد طبیب در دکان بود.
🔸قصاب مدتی منتظر شد، اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد.
شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت.
بعد از مدتی طبیب آمد.از شاگرد پرسید. کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد.
🔹طبیب گفت : تو چه کردی؟
شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت. طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت:
ای نادان! آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی؟!
گرچه لای زخم بودی استخوان،
لیک، ای جان!در کنارش بود نان!
📚بهارستان جامی⚘
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍هنگامی که در زندگی اوج میگیری
دوستانت می فهمند
تو چه کسی بودی
اما هنگامی که تو زندگی،
زمین میخوری...
آنوقت تو می فهمی
که دوستانت چه کسانی بودند.!!
#سقراط
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است.
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است.
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند.
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است.
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است.
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست.
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند ،میگویند ریاکار است.
و اگر نکند، می گویند کافر است و بیدین.
✍لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد!
و جز ازخداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید...
📚#شیخ_بهائی⚘
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍در دروازه را میشود بست اما دهان یاوه گو را نه
▫️داستان این ضرب المثل جذاب را بشنویم🤍🕊
#دروازه
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍وقتى به يک مگس بال هاى پروانه را بدهید نه قشنگ مي شود ،نه مي تواند با آنها پرواز کند!!!
▫️مي دانید از چه موضوعی حرف مي زنم؟!
از "اصالت" ...
▫️بال و پرِ بيخود به کسی دادن اشتباه است! خیلی از آدمها ظرفيت بزرگ شدن را ندارند، اگر بزرگشان کنیم گم مي شوند و دیگر نه شما را مي بينند و نه خودشان را!!!
✍بهترین راه،این است که به اندازه ظرفیتِ آدم ها دست نزنيم.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💢#باد_آورده
✍در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانی ها پیروز شدند و قسطنطنیه که پایتخت روم بود به محاصره ی ارتش ایران درآمد و سقوط آن نزدیک شد.
مردم رم فردی را به نام هرقل به پادشاهی برگزیدند. هرقل چون پایتخت را در خطر می دید، دستور داد که خزائن جواهرت روم را در چهار کشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسکندیه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط کند، گنجینه ی روم بدست ایرانیان نیافتد.
✍این کار را هم کردند. ولی کشتی ها هنوز مقداری در مدیترانه نرفته بودند که ناگهان باد مخالف وزید و چون کشتی ها در آن زمان با باد حرکت می کردند، هرچه ملاحان تلاش کردند نتوانستند کشتی ها را به سمت اسکندریه حرکت دهند و کشتی ها به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیان بود در آمد.
✍ایرانیان خوشحال شدند و خزاین را به تیسفون پایتخت ساسانی فرستادند.
خسرو پرویز خوشحال شد و چون این گنج در اثر تغییر مسیر باد بدست ایرانیان افتاده بود خسرو پرویز آن را ( گنج باد آورده ) نام نهاد. از آن روز به بعد هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آن را بادآورده می گویند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
▫️#حکایت💙🦋
✍فردی از کشاورزی پرسید:
آیا گندم کاشتهای؟
کشاورز جواب داد:
نه، ترسیدم باران نبارد.
▫️مرد پرسید:
پس ذرت کاشتهای؟
کشاورز گفت:
نه، ترسیدم ذرتها را آفت بزند
▫️مرد پرسید:
پس چه چیزی کاشتهای؟!
کشاورز گفت:
هیچچيز، خیالم راحت است!
▫️همیشه بازندهترین افراد در زندگی، کسانی هستند که از ترس هرگز به هیچ کاری دست نمیزنند..
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌چهار اصطلاح وباور غلط و نیاز به اصلاح
🔰1_ خدا بد نده:
این کلام اهانت به پروردگار است. زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:
« هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیۂ خدا و هیچ بدی بشما نمیرسد مگر از ناحیۂ خودتان(که بخاطر اَعمالتان است)»
🔰2_عیسی به دین خود، موسی به دین خود:
این جمله معنای صحیحی ندارد. زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همۂ آنها مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت میکردند و عقیدۂ یکسانی داشتند.
🔰3_ ولش کردی به اَمان خدا:
این حرف کفر آمیز است. زیرا اگر کسی مال یا فرزندِ خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست. بهتر است بجای این کلام گفته شود:
"ولش کردی به حال خودش"
پس بدبخت شد رفت.
🔰4- انسان جایز الخطاست:
این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست. بهتر است بگوییم انسان "ممکنُ الخطا" ست. یعنی ممکن است خطا کند و بهترین خطا کنندگان، توبه کنندگان هستند.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍پیشرفت خودتان را با پیشرفت دیگران مقایسه نکنید
▫️هر کدام از ما به زمانِ خاص خود برای طی کردن سفر زندگیمان نیاز داریم
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
هیچ شبی💫
پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند🌸🍃
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
شبتون بخیر ودر پناه حق🌟
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💢ملای کمونیست
✍ملا نصرالدین کمونیست شده بود !
از او پرسیدند : ملا میدونی کمونیسم یعنی چه؟
گفت : میدانم
▫️گفتند : میدانی اگر دو تا اتومبیل داشته باشی و یکی دیگر اتومبیل نداشته باشد ناچار خواهی بود یکی از آن دو را بدهی !؟
گفت : بله کاملاً حاضرم همین حالا
▫️گفتند : میدانی اگر دو تا الاغ داشته باشی باید یکی را بدهی به کسی که الاغ ندارد !
گفت : با این مخالفم !
این کار را نمی توانم انجام دهم...
▫️گفتند : چرا این که همان منطق است و همان نتیجه؟
گفت : نه این همان نیست چون من الان دو تا الاغ دارم ولی دو تا اتومبیل ندارم !
+ بسیاری از مردم تا زمانی به شعارهای زیبایشان پایبند هستند که منافع خودشان در خطر نباشد آنها قشنگ حرف میزنند اما در مقام عمل هرگز بر اساس آنچه میگویند رفتار نمی كنند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande