💠 درندهای به نام زبان
🌷امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند:
⚠️زبان درندهای است که اگر آزادش گذارند بگزد.
📚#نهجالبلاغه،ص۱۱۱۴
✍🏻زبان همانند حیوان سرکش و درنده ای است که اگر رهایش کنید،
زخم می زند و خونین می کند،
ویران می کند و از پا در می آورد و نیکی های دیگر را نابود می سازد.
زبان و بیان یکی از عوامل تشکیل دهنده شخصیت است؛
💯کسی که در گفتار، با کلمات توهین آمیز، فحش و ناسزا دیگران را بیازارد، عفت زبان ندارد و به طبع دارای شخصیت پستی است.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✨﷽✨
#پندانه
🔴 #بزرگان_زاده_نمیشوند، #ساخته_میشوند
✍وقتى که «حاتم طایى» از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که ۷٠ در داشت.
هرکس از هر درى که مىخواست وارد مىشد
و از او چیزى طلب مىکرد
و حاتم به او عطا مىکرد.
🔸برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتمبخشى کند!
مادرش گفت:
تو نمىتوانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود را به زحمت مینداز.
برادر حاتم توجه نکرد.
🔸مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنهاى پوشید و بهطور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
🔹چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد،
برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت:
تو دو بار گرفتى و باز هم مىخواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!
🔸مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت:
نگفتم تو لایق این کار نیستى؟
من یک روز ۷۰ بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
🚨حاتم طایی شدن آسان نیست.
✍ به ما بپیوندید👇👇
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍مردی که دوست داشت امیرالمؤمنین علیه السلام را به منزلش میهمان کند، از آن حضرت دعوت به عمل آورد تا امام علیه السلام به منزل او رود و از غذای وی تناول نماید.
🔸امام علیه السلام فرمود: میهمانی تو را به سه شرط می پذیرم.
مرد دعوت کننده عرض کرد:
آن سه شرط کدام است؟
💢امام علیه السلام فرمود:
1⃣ از بیرون منزل چیزی برای من نیاوری (هر چه در منزل هست همان را حاضر کنی)
2⃣ آنچه در منزل هست برای من بیاوری (خوراک معمول خود را بیاوری)
3⃣ خانواده ات را به سختی نیندازی.
🔸آن مرد شرایط حضرت را پذیرفت و امام علیه السلام هم به دعوت او پاسخ مثبت داد.
📚بحارالانوار ، ج 75 ، ص 451
📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 80
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌹حضرت علی علیهالسلام :
✍اُوصيكُم بذِكرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ ، و كيفَ غَفلَتُكُم عمّا لَيس يُغفِلُكُم ، و طَمَعُكُم فيمَن لَيس يُمهِلُكُم ؟! فكفَى واعِظا بمَوتى عايَنتُموهُم
✍شما را سفارش مى كنم كه به ياد #مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد.
🔸چگونه از چيزى غافليد كه او از شما غافل نيست.
🔹و چگونه به كسى (ملک الموت) چشم طمع دوخته ايد كه به شما مهلت نمى دهد!
🔸مردگانى كه مشاهده كرده ايد خود واعظانى هستند كه شما را از هر واعظى بى نياز مى كنند.
📚#نهج_البلاغة_خطبة۱۸۸
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💢#از_خدا_نترس
✍امام علی عليه السلام به مردى نگريستند و در چهره او نشانه ترس ديدند.
از او پرسیدند:
«از چه می ترسی؟»
مرد پاسخ داد:
«از خدا مى ترسم.»
🔸امام علی علیهالسلام فرمودند:
«اى بنده خدا❗️
از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلمهايى كه به بندگان خدا كردهاى بترس.
از خدا اطاعت کن.
پس از آن، از خدا نترس؛
زيرا او به هيچ كس ظلم نمىكند و هرگز كسى را بيش از استحقاقش مجازات نمىكند.»
📚تفسير امام حسن عسكرى عليهالسلام، صفحه۲۶۵
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💢#داستان_زیبا #رسول_ترک
✍رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک از عربدهکشهای تهران بود اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.
در ایام عزاداری ماه محرم شب اول بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!
🔸حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت:
ناظم ترکها جوابم کرد شما چه میگویی شما هم میگویی نیا
اول صبح در خانهاش را زدند رفت در را باز کرد،
دید ناظم ترکهاست روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم،
گفت کجا،
🔸گفت بریم هیئت حاج رسول گفت تو که من را بیرون کردی
گفت اشتباه کردم حاج رسول گفت:
اگر نگویی نمیآیم!
ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم در کربلا هستم،
خیمهها برپاست آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم
🔸دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند هر چه تلاش کردم نگذاشت نزدیک شوم دیدم بدن سگ است اما سر و کله حاج رسول است معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را قبول کرده است.
🔸ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن آنقدر خودش را زد گفت حالا که آقام من را قبول کرده است دیگر گناه نمیکنم.
توبه نصوح کرد از اولیای خدا شد.
شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند آدرس را به او ندادند،
🔸ناگهان دیدند در میزنند رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است.
گفتند از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت بیبی آدرس را به من داده است.
شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند.
چگونهای گفت عزرائیل آمده او را میبینم ولی منتظرم اربابم بیاید.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂
#حکایت
✍يكى از اصحاب خاصّ امام علىّ صلوات اللّه و سلامه عليه به نام اصبغ بن نباته حكايت نمايد:
روزى در محضر امام عليه السلام نشسته بودم كه ناگهان غلام سياهى را آوردند؛
كه به سرقت متّهم بود.
هنگامى كه نزد حضرت قرار گرفت ،
از او سؤال شد:
آيا اتّهام خود را قبول دارى ؟؛
و آيا سرقت كرده اى ؟
🔸غلام اظهار داشت :
بلى اى سرورم ! قبول دارم ،
حضرت فرمود:
مواظب صحبت كردن خود باش و دقّت كن كه چه مى گوئى ،
آيا واقعا سرقت كرده اى ؟
غلام عرضه داشت : آرى ،
من دزد هستم و سرقت كرده ام .
🔸امام عليه السلام غلام را مخاطب قرار داد و فرمود :
واى به حال تو،
اگر يك بار ديگر اعتراف و اقرار كنى ؛
دستت قطع خواهد شد،
باز دقّت كن و مواظب گفتارت باش ،
آيا اتّهام را قبول دارى ؟
و آيا سرقت كرده اى ؟
🔸در اين مرحله نيز بدون آن كه تهديد و زورى باشد،
گفت :
آرى من سرقت كرده ام ؛
و عذاب دنيا را بر عذاب آخرت مقدّم مى دارم .
در اين لحظه حضرت دستور داد كه حكم خداوند سبحان را جارى كنند؛ و دست او را قطع نمايند.
🔸اصبغ گويد:
چون طبق دستور حضرت ، دست راست غلام را قطع كردند، دست قطع شده خود را در دست چپ گرفت و در حالى كه از دستش خون مى ريخت ،
بلند شد و رفت ؛ در بين راه شخصى به نام ابن الكوّاء به او برخورد و گفت :
🔸چه كسى دستت را قطع كرده است ؟
غلام در پاسخ چنين اظهار داشت :
سيّد الوصيّين ، امير المؤ منين ، حجّت خداوند، شوهر فاطمه زهراء سلام اللّه عليها، پسر عمو و خليفه رسول اللّه صلوات اللّه عليه (1) دست مرا قطع نمود.
ابن الكوّاء گفت :
🔸اى غلام !
دست تو را قطع كرده است و اين همه از او تعريف و تمجيد مى كنى و ثناگوى او گشته اى ؟!
غلام در حالتى كه خون از دستش مى ريخت گفت :
چگونه از بيان فضايل مولايم لب ببندم و ثناگوى او نباشم ؛ و حال آن كه گوشت و پوست و استخوان من با ولايت و محبّت او آميخته است ؛
🔸و دست مرا به حكم خدا و قرآن قطع كرده است .
وقتى اين جريان را براى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام مطرح كردند، به فرزند خود حضرت مجتبى سلام اللّه عليه فرمود: بلند شو و برو آن غلام را پيدا كن و همراه خود بياور.
🔸پس امام مجتبى عليه السلام طبق دستور پدر حركت نمود و غلام را پيدا كرده و نزد آن حضرت آورد؛
و حضرت به او فرمود:
دست تو را قطع كرده ام و از من تعريف و تمجيد مى كنى ؟!
غلام عرضه داشت :
🔸بلى ، چون گوشت ، پوست و استخوانم به عشق ولايت و محبّت شما آميخته است ؛ مى دانم كه دست مرا طبق فرمان خداوند متعال قطع كرده اى تا از عذاب و عقاب الهى در آخرت در امان باشم .
اصبغ افزود:
حضرت با شنيدن سخنان غلام ، به او فرمود:
🔸دستت را بياور؛ و چون دست قطع شده او را گرفت ، آن را با پارچه اى پوشاند و دو ركعت نماز خواند؛
و سپس اظهار نمود:
آمّين ، بعد از آن ، دست قطع شده را برگرفت و در محلّ اصلى آن قرار داد و فرمود:
🔸اى رگ ها! همانند قبل به يكديگر متّصل شويد و به هم بپيونديد.
پس از آن ، دست غلام خوب شد؛ و ديگر اثرى از قطع و جراحت در آن نبود؛
و غلام شكر و سپاس خداوند متعال را بجاى آورد و دست و پاى امام عليه السلام را مى بوسيد
و مى گفت :
پدر و مادرم فداى شما باد كه وارث علوم پيامبران الهى هستيد.((2)
📚پی نوشت:
1-فضايل ومناقب بسيارى را براى حضرت برشمرده است كه جهت اختصار به همين مقدار اكتفا شد.
2- فضائل ابن شاذان : ص 370، ح 213، خرائج راوندى : ج 2، ص 561، ح 19، بحار: ج 40، ص 281 ح 44، اثبات اهداة : ج 2، ص 518، ح 454.
#امام_علی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍در زمان شیخ مفید،
شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسید و سوال کرد:
زنی #حامله فوت کرده و حملش زنده است،
آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟
🔸شیخ فرمود :
با همان حمل، زن را دفن کنید.
آن مرد برگشت.
ولی متوجه شد، سواری از پشت سر میتازد و میآید،
وقتی نزدیک او رسید، گفت:
ای مرد!
شیخ مفید میگوید:
شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید.
مرد روستایی همان کار را کرد.
🔸پس از مدتی، ماجرای آن سوار را برای شیخ مفید نقل کردند.
شیخ فرمودند:
من کسی را نفرستاده بودم.
معلوم است آن شخص، نماینده حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام بودهاند،
حال که ما در احکام شرعی اشتباه میکنیم،
همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم.
لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد.
🔸اما از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام توقیعی (نامهای) برای شیخ صادر شد:
بر شماست فتوا دادن
و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.
با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست.
📕 برکات حضرت ولی عصر(ع)، چاپ یازدهم، ص۲۱۶
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🦋#تقدیر...
✍میگویند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪی ۱۱ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ ﺑﺮﺟﻬﺎﯼ ﺩﻭﻗﻠﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ.
📌ﯾﮑﯽ از آنها ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻮﺩ که اون روز ﺑﺎطرﯼ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
📌یک ﻧﻔﺮ دیگه ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻬﻮﻩی ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑه ﺨﺎﻃﺮ ﻋﻮض ﮐﺮﺩﻥ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺩﯾﺮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
📌اتومبیل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ آنها ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ
📌و ﻧﻔﺮ بعدی ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﻧﻮ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻮ ﺑﻮﺩن ﮐﻔﺶ ﺗﺎﻭﻝ ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﺮﺳﺪ.
📌🌴🌴ﻭ اینها ﺑﺎﻋﺚ شد ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎنند...
☝️🏼آگاه باشید
👇ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﮔﯿﺮ می کنید،
👈یا آﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ می دهید،
👈یا ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ،
👈یا ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ یا ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﯾﺪ،
❌ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮﯾﺪ...
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میخوﺍﻫﺪ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ...
و ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
✅اين همان حكمت خداوند است كه در تک تک ذرات هستى جاريست.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
جایگزینی روز طبیعت به احترام پدرامت🙏🙏
🏴به احترام شاه مردان مولا امیرالمومنین علیه السلام و 🌙ماه مبارک رمضان
🌱 امسال،گردش در طبیعت، را به #عید_سعید_فطر موکول میکنیم.
لطفا برای بقیه هم ارسال کنید.
#نشر_حداکثری
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃
✍روزی امام حسن مجتبی علیه السلام وارد
اتاق مادرش ، حضرت زهراء علیها السلام گردید
دید که مادرش در حال قنوت نماز است و برای
مردها و زن های مؤمن با ذکر نامشان دعا میکند .
🔸گوش کرد ، که دید مادرش فقط برای دیگران دعا
می نماید و برای خویش ، هیچ دعائی نمیفرماید ،
جلو آمد و اظهار داشت :
ای مادر!
چرا مقداری هم
🔸برای خودت دعا نمی کنی همان طوری که برای
دیگران دعا می نمائی ؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پاسخ داد :
ای فرزندم❗️
اوّل ما باید به فکر نجات همسایه
باشیم و سپس برای خودتلاش و دعا کنیم .
🔸و در حدیثی وارد شده است که :
دعای مؤمن در حقّ دیگران مستجاب می شود.
و موقعی که انسان در حقّ دیگران و برای دیگران دعا کند ،
ملائکه الهی برای او دعا خواهند کرد، که حتما،
دعای آن ها مستجاب خواهد شد
📚#بحارالانوارج٤٣ص٨١
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام:
💢لَولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنيا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّياءُ فِي العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأيِ
✍اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند:
🔹قانع بودن به نادانى،
🔹آزمندى به دنيا،
🔹بخل ورزى به زيادى،
🔹رياكارى در عمل،
🔹و خودرأی بودن
📚المواعظ العدديّة، صفحه 263
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande