مراقبۀ روز ششم ماه مبارک رمضان
روز ششم سال ۲۰۱ ه.ق مردم با امام رضا علیه السّلام بیعت کردند.
سیّد بن طاووس روایت کرده است که براى شکرانۀ این نعمت، دو رکعت نماز در این روز بگزارند و در هر رکعت بخوانند:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۲۵ مرتبه
▫️و اين نماز را براى آنچه ظاهر گشته از حقوق مولایمان حضرت امام رضا عليه السّلام در آن روز انجام میدهيد.
#مراقبات_ماه_رمضان
#عید_نوروز
💠امام صادق(علیه السلام) به معلی بن خنیس که در روز نوروز خدمت ایشان رسیده بود فرمود آیا می دانی امروز چه روزی است؟
معلی گوید: عرض کردم فدایت شوم، این نوروز است که ایرانیان آن را گرامی میدارند و در آن به یکدیگر هدیه می دهند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: سوگند به آن خانه ی کهن که در مکه است، این روز یک ریشه ی کهن دارد که من برایت توضیح می دهم تا آن را بدانی...
ای معلّی! روز نوروز، همان روزی است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت تا او را بپرستند و چیزی را شریک او قرار ندهند و به فرستادگان و حجت های او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد... هیچ نوروزی نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید... نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است. آنان در حالی که تعداشان سی هزار نفر بود زنده ماندند و زندگی کردند و ریختن آب در نوروز سنت شد...
📚 میزان الحکمه/ ج 9/ ح 14609/ ص 4203
~~~~
📖 امام علی علیه السّلام فرمودند:
کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللهُ فیهِ فَهُوَ یَومُ عیدٍ؛
هر روزی که در آن گناه نشود همان روز، روز عید است.
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 428
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۸۶۵
کتاب مقدس تورات در ششم ماه مبارک رمضان بر حضرت موسی علیهالسلام، پیامبر رهاییبخش بنی اسرائیل از جور و ستم فرعونیان، نازل گردید.[۱]
گفتنی است که از تورات و انجیل به «عهدین» یعنی عهد عتیق و عهد جدید نیز یاد میگردد[۲] و به شهادت تاریخ و منابع موثق، از هیچ یک از کتابهای آسمانی پیامبران، جز قرآن کریم چیزی بر جای نمانده است و تمامی آنها به دست طاغوتها و ستمگران عصر نابود شدهاند و آنچه که هماکنون به نام انجیل و تورات در میان پیروان مسیح و یهود وجود دارد، کتابهای اصلی آنان نیست، بلکه برداشتهایی از آن کتابهای شریف است که از سوی پیشوایان مذهبی و مقدس این دو کیش، تدوین و منتشر گردیده است و بیتردید، دچار تحریف و زیادتی و کاستیهای فراوانی میباشند.[۳]
البدایه والنهایه (ابن کثیر)، ج ۲، ص ۹۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۴.
اسلام و عقائد و آرائ بشری (علامه یحیی نوری)، ص ۴۰۴ و ص ۴۴۵.
همان، ص ۴۰۵ و ص ۴۵۴.
منابع بیشتر:
وقایع الایام شیخ عباس قمی، ۶ رمضان.
#رمضان_مبارک
💠 آقای حاج شیخ حسن مولوی نقل می کند : مادرم به تلاوت قرآن علاقه زیادی داشت و غالبا در شبانه روز 7 جزء قرآن را تلاوت می کرد و شب های ماه رمضان را نمی خوابید و مشغول تلاوت قران و دعا و نماز بود شبی در شمعدان مقدار بسیار کمی شمع باقی مانده بودو ما نمی توانستیم برای خرید شمع بیرون برویم چون حکومت اجازه نمی داد کسی از خانه اش بیرون بیاید اگر کسی بیرون می آمد او را زندانی و جریمه می کردند ناچار مادرم به روشنایی همان مقدار از شمع کفایت کرده و شروع به خواندن قرآن کریم کرد به خدا سوگند که تا آخر شد که مادرم قران می خواند شمع تمام نشد همین که صدای اذان صبح بلند شد شمع رو به خاموشی رفت و تمام شد و خلاصه یک بند انگشت شمع به مقدار نُه ساعت برای ما به برکت مادرم روشنایی داد📚آیینه ی کرامت
~~~~
📖امام صادق (علیه السلام) :
هر جوان مومنی که قرآن بخواند ، قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و قرآن روز قیامت نگه دارنده او خواهد بود.📔 الحیاه ، ج ۲ ، ص ۱۶۴
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۸۶۶
روزی که حرم امام رضا را به توپ بستند
براساس ان چه در پایگاه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر شده مرحوم محمدتقی مدرس رضوی در کتاب «سال شمار وقایع مشهد» در شرح این اتفاق، تاریخ رخداد را مربوط به سال قمری اوایل محرم ۱۳۳۰ میداند.
به توپ بستن گنبد حرم رضوی به نقل از یک شاهد عینی
مرحوم «آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری» که حدود نیم قرن کلیددار حرم امام رضا(ع) بود، یکی از شاهدان عینی این ماجرای خون بار است، فرزند وی مرحوم «آیت الله سید صادق فقیه سبزواری» پیش از فوت خود، مباحث مطرح شده از سوی پدر را در گفتوگویی مطرح میکند، یک خبرگزاری در نوروز امسال، آن نقلقولها را منتشر کرد:
«یوسف خان که اصالت او به هرات مربوط میشد، در مشهد قیام کرد و ادعای او این بود که باید محمدعلی شاه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به قدرت برسد و ما مشروطیت را نمیخواهیم، کم کم تعدادی از مردم را به دور خود جمع کرد و صحن نو را به عنوان مرکز برنامههای خود قرار داد، هنوز مدتی از ماجرای این شخص نگذشته بود، که فردی دیگر بهنام طالب الحق نیز سر بلند کرد و با یوسف خان همداستان شد.
هر دو آنان به همراه یارانشان در مسجد جامع گوهرشاد جمع میشدند و از این مسجد به عنوان مرکز برنامههایشان استفاده میکردند، هر روز در صحن نو مشغول برنامهریزی بودند و شبها به خانه ثروتمندان میرفتند و مبالغ فراوانی از آنها میگرفتند، در شهر مشهد هرج و مرج عجیبی رخ داده بود و این ماجرا حدود سه ماه طول کشید.
روز دوشنبه دهم فروردین مقارن با دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری، دو ساعت به غروب مانده بود که پدرم مرحوم آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری که در آن زمان ٢١ سال داشتند، برای اقامه نماز ظهر و عصر به مسجدجامع گوهر شاد میرفت که شخصی به نام محمدجواد عربزاده، هراسان به او خبر میرساند که خودت را به مدرسه برسان که الان روسها آستان قدس را به توپ میبندند. او نیز پس از شنیدن این خبر، باعجله و هراسان خود را به صحن کهنه میرساند.
پدرم در خاطراتش نقل می کرد که هنوز از صحن خارج نشده بودم که صدای توپها بلند شد و نخستین توپ، از باغ خونی، محلی که روسها در آن مستقر بودند، به ایوان عباسی اصابت کرد و گلولههای آن در صحن پخش شد و او نیز نتوانست به مدرسه برود به همین دلیل به داخل حرم برگشت. ناگهان شلیکهای توپ، متعدد و ادامهدار شد، به گونهای که از دروازه پایین خیابان و سرای حاجی ملک و اول کوچه حاج شیخ محمد تقی و باغ خونی نیز، توپ شلیک میشده و تا پس از اذان مغرب نیز مسلسل توپ ادامه داشته است.

پدرم میگفت که هرچه تلاش کردم، خود را از این واقعه خلاص کنم، نتوانستم، به همین دلیل گاهی به میان حرم و گاهی به میان مسجد و گاهی به دارالحفاظ و گاهی دارالسیاده میرفتم تا بالاخره «طالب الحق» به حرم آمد و عده زیادی از مردم اطراف او جمع شدند، او گفت که امروز به فرمانده روسها تلفن میکنم تا دیگر توپ شلیک نکنند و به همین دلیل خودش را به کشیکخانه رساند ولی پس از گذشت نیم ساعت باز گشت و گفت: هرچه تلفن میکنم کسی جواب نمیدهد.
بنا بر آنچه که پدر مرحومم نقل میکرد، طالب الحق هنگامی که از کشیک خانه برگشت پریشان خاطر بود و میگفت که قرار ما با روسها این بود که هرزمان من میگویم دست بردارید، دست بردارند.
پدرم گفت تا اذان مغرب در میان صحن حرم امام رضا(ع) بودم و مستأصل و نگران از اینکه راهی برای خلاص شدن از این ماجرا ندارم، دلم شکست و به امام هشتم متوسل شدم تا بالاخره راه نجاتی پیدا شد و توانستم به هر شکل ممکن خود را به قبرستان قتلگاه (صحن طبرسی) برسانم و به درب خانههای بسته پناه بردم، ولی هیچ پاسخی از اهالی منزل شنیده نمیشد؛ گویا هیچ کدام در منزل نبودند، تا اینکه بالاخره درب منزل «محمد حسین داورزنی» که در کنار قتلگاه بود، باز شد و او مرا به داخل خانه دعوت کرد، ولی هنگام ورورد، ضعفی عجیب مرا فراگرفت. چند ساعتی بیهوش شدم، صبح روز بعد که حالم کمی بهتر شد و به سمت حرم رفتم، متوجه شدم لشکر روسها تمام صحن و حرم را محاصره کردهاند.
تا صحن بالای خیابان، ٧٢ نفر جلو مدرسه میرزا جعفر کشته شده بودند و در صحن کهنه نیز، قشون روس ایستاده و مانع ورود مردم به داخل صحن میشدند، چهار روز به همین شکل گذشت و بعد از آن حرم و صحن امام رضا(ع) را به خود ایرانیها واگذار کردند. در ادامه جمعی از محترمان و علما برای تطهیر حرم و رواقها وارد صحن شدند. روسها وضع اسفناکی را در حریم امن رضوی بوجود آورده بودند، «یوسف خان هراتی» که عامل اصلی این معرکه بود، فرار کرد ولی این فرار سرانجام نداشت و جنازه او را به مشهد آوردند و محمد نیشابوری نیز که به نیشابور فرار کرده بود در همان جا کشته شد و به این ترتیب معرکه تمام شد.»