💠حوادث عجیب هنگام تولّد پیامبر اسلام(ص)
پیامبر اسلام (ص) در روز جمعه ۱۷ ربیعالاوّل، بعد از طلوع فجر، در عصر سلطنت انوشیروان، قبل از طلوع خورشید در مکّه چشم به جهان گشود، در شب تولّد و هنگام تولّد آن حضرت، حوادث عجیبی در جهان رخ داد:
۱- امام صادق(ع) فرمود: ابلیس (پدر شیطانها) در آسمانهای هفتگانه، رفت و آمد میکرد، هنگامی که عیسی(ع) متولّد شد، از پرواز به سه آسمان ممنوع گردید ولی در چهار آسمان رفت و آمد میکرد و هنگامی که پیامبر اسلام(ص) متولّد شد از پرواز به سوی همهی آسمانهای هفتگانه ممنوع شد و شیطانهایی که به سوی آسمان میرفتند با تیرهای شهاب آسمانی رانده میشدند.
هنگامی که افراد قبیلهی قریش، اوضاع آسمان را پریشان و دگرگون دیدند، گمان کردند که قیامت برپا شده، به همدیگر میگفتند: «این پدیدهها نشانهی برپا شدن قیامت است که یهودیان و مسیحیان از آن سخن میگویند».
یکی از کاهنان زبردست آن عصر به نام «عمروبن اُمیّه» گفت: «به ستارگان آسمان که نشانههای مسیر راه زمستان و تابستان ما بودند بنگرید، اگر آنها از جای خود پرتاب میشوند، بدانید که نابودی همهی ما و همه چیز فرا رسیده است ولی اگر آنها در جای خود قرار دارند و ستارگان دیگری پرتاب میگردند، این نشانهی بروز حادثهی جدیدی است که من چگونگی آن را نمیدانم».
۲- در همان بامداد تولّد پیامبر اسلام(ص) همهی بتها از جا کنده شده و سرنگون شدند.
۳- در آن هنگام ایوان عظیم کاخ مدائن (کاخ شاه ایران) به لرزه درآمد و چهارده کُنگُره (دندانه سر دیوار) آن فرو ریخت.
۴- آب دریاچهی ساوه در زمین فرو رفت و خشکید.
۵- آب رود سماوه [در بین کوفه و شام] زیاد شد و به جریان افتاد.
۶- آتشکدهی سرزمین فارس، پس از هزار سال روشنایی، خاموش شد.
۷- مؤبَد (رئیس روحانی مجوسیان) در آن شب در عالم خواب دید: شتران نیرومندی اسبهای عربی را کشیدند و از رودخانه دجله گذشته و به سرزمین ایران وارد شدند و طاق بزرگ ایوان کاخ مدائن از وسط شکافته شد و از دجله به سوی خانههای کنارهی آن آب جاری گشت و نوری تابان از جانب حجاز صعود کرد و پخش گردید و به سوی شرق جهان کشیده شد و در تمام جهان، هیچ تختی از پادشاهان در جای خود نماند مگر اینکه صبح آن شب واژگون گردید و پادشاهان در آن روز لال شدند به گونهای که تا شب قدرت سخن گفتن را نداشتند، دانش کاهنان نابود و جادوی جادوگران بیاثر گردید و بین همهی کاهنان جهان و موجودات پنهانی که اخبار غیبی را به آنها میدادند، جدایی افتاد و قبیلهی قریش در میان عرب به مقام عظیمی رسیدند و به عنوان «آلُ الله» (دودمان خدا) نامیده شدند [از این رو که همسایه کعبه خانهی خدا بودند]
این خواب بیانگر آن بود که پیامبر اسلام(ص) با ظهور خود هرگونه خرافه و باطل و طاغوت و مظاهر طاغوت را نابود خواهد کرد.
📚 انوار البهیّه (محدّث قمّی)، ص ۲۰ و ۲۱.
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠هنگام ولادت پیامبر اسلام(ص)، ابلیس (پدر شیطانها) جیغ و فریاد بلند کشید، همهی شیطانها به گرد او گرد آمدند و پرسیدند: «ای سرور ما! چه چیز تو را اینگونه بیتاب و وحشتزده کرده است؟».
ابلیس جواب داد: «وای بر شما، امشب وضع آسمان و زمین، پریشان و دگرگون شده که نشانهی بروز حادثهی بزرگ است که از زمان عروج عیسی(ع) به آسمان تاکنون چنین حادثهای رخ نداده است، در همهی جهان پراکنده شوید و جستجو کنید تا ببینید این حادثه چیست؟».
شیطانها در سراسر زمین به جستجو پرداختند و سپس نزد ابلیس آمده و گفتند: «چیز تازهای نیافتیم».
ابلیس گفت: «من خود برای جستجوی آن حادثه، سزاوارترم»، آنگاه به شکل گنجشکی درآمد و از جانب کوه حِراء به مکّه وارد شد، جبرئیل به او نهیب زد: «بازگرد، خدا تو را لعنت کند».
ابلیس گفت: «ای جبرئیل! یک سؤال از تو دارم، حادثهای که امشب رخ داده چیست؟»
جبرئیل گفت: «محمّد» چشم به جهان گشوده است».
ابلیس گفت: «آیا من در او بهرهای دارم؟» [میتوانم او را فریب دهم؟] جبرئیل جواب داد: «نه».
ابلیس گفت: «آیا در امّت او راه نفوذی دارم؟».
جبرئیل گفت: «آری».
ابلیس گفت: «به همین اندازه خشنود شدم»
📚انوار البهیّه، ص ۲۲ – بحار، ج ۱۵، ص ۲۵۸.
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
شیطان لعین رجیم گوید:
خدا را درمیان طایفه جان دوازده هزار سال عبادت کردم،و وقتی آنها به هلاکت رسیدند از تنهایی خود به خداوند شکایت بردم.
مرا به آسمان دنیا بردند، در آنجا هم دوازده هزار سال در جمع فرشتگان خدا را پرستش کردم، و درحالی که به تسبیح و تقدیس پروردگار مشغول بودیم ناگهان نوری که تشعشع و درخشندگی آن زیاد بود از مقابل ما گذشت، فرشتگان همگی برای آن نور سجده کردند و گفتند:(سبّوح قدوس) پاک و منزه است خداوند این نور فرشته ای مقرب یا پیغمبری مرسل است.
ندائی آمد :
این نور طینت و سرشت علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است.
📚القطره، ج۱، ص۲۰۰
https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«تا نفس می کشیم وظیفه ما تولید علم است. مفضّل خدمت امام صادق سلام الله علیه شریفیاب شد، حضرت فرمود: «فإن مِتَّ فَوَرِّث كُتبَكَ بَنيكَ»بكوش تا نفس میکشی عالم و دانشمند بشـوی یـک، نـه کـتـاب هـای دیگران را جمع کنی و حرف دیگران را یاد بگیری، خود کتاب بنگار و صاحب حرف باش دو، که اگر مُردی فرزندان تو چند رساله، چند مقاله، چند کتاب علمی تو را ارث ببرند، نه اینکه کتابخانه داشته باشی و به دیگران ارث بدهی! کتـاب تــو را بچه های تو ارث ببرند این #تولید_علم است! همه موظفـیـم کـه عـالـم بشویم، حرفی از خود داشته باشیم و ضبط بکنیم و به ورثه هـای مـا حـرف خود را ارث بدهيم.»
🍃🍃🍃🍃🍃
💠جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و درفرصتی مناسب پرسید: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علی در پاسخ گفت:
🍃علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال وثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
🍃 در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت:بپرس! مردپرسید:-علم بهتر است یا ثروت؟ علی فرمود:
🍃علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
🍃در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد و امام در پاسخش فرمود:
🍃علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است،ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
🍃هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست،پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرتعلی در پاسخ به آن مرد فرمودند:
🍃علم بهتر است؛ زیرا اگر ازمال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی برآن افزوده میشود.
🍃نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنارستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال راتکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند
🍃علم بهتر است؛زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
✳ششمین ،مردی، آخر جمعیت با صدای بلندی پرسید : یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام گفت:
🍃علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
👇👇👇👇👇👇👇👇
🍃مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند:
🍃علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
🍃مرد آرام از جا برخاستو کنار دوستانش نشست؛ آنگاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشدهایم، به دیگران بگوییم،نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آنوقت در میان مردم رسوا میشود و ما به مقصود خود میرسیم! مردی که آن طرفتر نشسته بود،گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آنوقت این ما هستیم که رسوای مردم شدهایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفتههای پیامبر را به مردم ثابت کنیم. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید، که امام در پاسخش فرمود:
🍃علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
🍃سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که… نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود:
🍃علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
🍃نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
🍃علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند.
🍃فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
📚منبع:
کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص142
https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
35.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کوتاه شهیدانه زیستن
🔸شهید ابراهیم همت
▫️روایتی از شهید ابراهیم همت در میدان جنگ به مناسبت هفته دفاع مقدس