18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنهای
رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
#فاطمیه
💠 فرزند امام سجاد علیه السلام از دلاور مردان رشید روزگار بود. روزی دید یکی از نیروهای بنی امیه سوار بر اسب شده و مشغول بدگویی به حضرت زهرا علیها السلام است. زید آن قدر عصبانی و ناراحت شد که بی اختیار گریه کرد و به یاران خود گفت:
اما احَدٌ یغضِب لِفاطِمةَ اما احَدٌ یغضِب لِرسول اللّه
آیا کسی نیست که برای حضرت زهرا علیها السلام غضب کند؟ آیا کسی نیست که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خشم نماید؟
یکی از ارادتمندان زید، تحت تأثیر سخنان آتشین زید قرار گرفت، شمشیر را برداشت و مخفیانه از پشت سر آن سواره بد زبان رفت و او را کشت و بازگشت.
دژخیمان بنی امیه به آن مرد دلاور حمله کردند. یاران زید تکبیر گویان برای نجات آن مرد جلوی حمله آنها را گرفتند و سرانجام آن مرد غیرت مند را از چنگ دژخیمان نجات دادند.
زید از دلاوری آن مرد غیرت مند که ناسزاگوی بد زبان را کشته بود، بسیار خوشحال شد و پیشانی او را به نشانه دوستی بوسید.
پی نوشت
📚 محمدى اشتهاردى، حكايتهاى شنيدنى، ص 396
~~~~~~~~~~~~
📖 پیغمبر اکرم صلی الله به فاطمه سلام الله فرمودند:
️ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد؛ خدای متعال همهی گناهان او را، بدون استثناء، میبخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق میکند.
و این صلوات چقدر زیباست: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ»
📔بحارالانوار جلد 43 ص55
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری، پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گِلی شد.
من بیخیال، پیاش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود.
ولی نشد...
بعدها هر چه شستمش پاک نشد!
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت:
"این لباس چِرک مُرده شده!"
گفت:
"بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛
باید تا زنده اند پاک شوند!"
چرک مُرده شد...
و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت!
بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم
کم ندارد از لباس سفید!
حواست که نباشد لکه می شود؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری،
میشود چرک...
به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا
تازه است، تا زنده است، باید شست
و پاک کرد...!"
#تامل
💠پاداش جواب دهنده به سوال...
سـؤالهایش زیـاد بود، اما اسـتعداد فراگیـریاش اندک. هرچه بیشتـر توضیـح میشـنید، کمتـر متوجـه میشـد. ده بـار سـؤال کـرد و جـواب شـنید و هر بـار مفصل تر از قبـل. دیگر خجالت میکشـید سـؤالی بپرسـد. سـر به زیر افکند و اجازه مرخصی خواست.
زهـرای اطهـر)س( ایـن شـرم را در چشـمانش خوانـد. میدانسـت هنـوز توضیـح بیشتـری نیـاز اسـت تـا او جوابـش را بگیـرد، فرمود
از پرسـیدن خجالـت زده مشـو چراکـه در برابـر هر مسـئلهای که به تـو میآمـوزم پـاداش میگیـرم پاداشـی باارزشتـر از فاصلـه زمین تا عـرش خـدا کـه از جواهـرات پر باشـد
📚ریاحینالشریعه، ج2، ص 131؛ منیهالمرید، ص
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
18.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حدیث کساء
با نواي سماواتي
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
💠 ابومنصور بن عبدالرّزاق گفت :
من در اوانِ جوانى، نسبت به كسانى كه به زيارت قبر حضرت رضا(علیه السلام) مىرفتند، خيلى بدبين بودم و با آنها دشمنى مىنمودم؛ و به همين خاطر، با خودم عهد بسته بودم كه زوّار آن حضرت(علیه السلام) را اذيّت كنم؛ به گونهاى كه سر راه زوّار را مىگرفتم و متعرّض آنها مىشدم و پول و اسباب آنها را مىگرفتم و آنها را برهنه مىكردم.
روزى به عنوان شكار، بيرون آمده بودم كه ناگاه آهويى را از دور ديدم؛ پس، سگ تازىِ خود را براى صيد آهو فرستادم؛ و تازى، آن آهو را تعقيب كرد.
آهو متوجّه تازى گرديد و به ديوارى كه بر دور قبر حضرت رضا(علیه السلام) بود، پناهنده شد. من ديدم كه آن آهو، در كنار ديوار ايستاده و تازى نيز در برابر او ايستاده است و ابدآ براى صيد آهو پيش نمىرود. هر كوششى كردم كه تازى، به صيد آهو، بپردازد، نشد؛ و او قدم از قدم برنمىداشت، لكن
هر وقت آهو از جاى خود ـ كه كنار ديوار بود ـ دور مىشد، به سمت آن آهو مىرفت؛ امّا آهو، تا متوجّه تازى مىشد، باز خود را به ديوار مىرساند و تازى برمىگشت. تا آن كه بالأخره آهو، از سوراخى كه به حياط مشهد شريف بود، داخل شد.
من هم، از پشت آهو، داخل حياط شدم؛ و در آن جا «ابونصر مقرى» را ملاقات كردم و از او سراغ آن آهو را گرفتم و گفتم: آهويى را كه الان به اين جا آمد، نديديد؟
گفت: من نديدم.
وقتى تفحّص كردم، جاى پاى آهو و فضولات او را يافتم، ولى به هيچ عنوان، از خود آهو خبرى نبود. پس فهميدم كه آن آهو، در حَرم است، ولى از نظر من، غايب مىشود.
پس از اين قضيّه، با خداى خود عهد و نذر بستم كه از آن تاريخ به بعد، متعرّض زوّار قبر شريف آن حضرت نشوم؛ و بلكه نسبت به آنها خوبى و احسان كنم.
و بعد از آن قضيّه، هر وقت، مسئله مهمّى براى من پيش مىآمد، به صاحب آن مشهد شريف، پناه مىبردم؛ و به زيارت آن بزرگوار مىرفتم؛ و حاجت من، برآورده مىشد.
✅عيون أخبار الرضا(7)، ج 2، ص 285، ح 11.،
📖برگرفته از کتاب مسیحای طوس
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫