داستان های عبرت آموز
#شهید عماد 💠درسفرےکهبهجنوبداشتیم، عمادفقطچهلروزداشتودر آغوشِمنبودباهفتنفرازاقوام، سوار
اسطوره جبهه مقاومت
فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان
شهید حاج عماد مغنیه
سالروز شهادتت گرامیباد🌱
#
#
#
💠 هنگامی که پیامبر به جنگ محارب و بنیانبار رفت درمحلی فرود آمد، سپاه مسلمانان نیز همان جا توقف کردند.حضرت رسول به گوشه ای رفت. در این هنگام باران شدیدی آمد رودوسیل جاری شد، این پیش آمد راه برگشت رابرایشان بست و بین آن جناب ولشکر فاصله افتاد در این هنگام حویرث بن حارث محاربی ایشان را مشاهده کرد، به یاران خود گفت: این مرد محمد است که از پیروانش دور افتاده. خدا مرا بکشد، اگر او را نکشم.
سپس به طرف آن حضرت حمله کرد،همین که نزدیک ایشان رسید گفت: چه کسی می تواند تو را از دست من نجات دهد؟ فرمودند: خداوند و در زیر لب این دعازمزمه کردند: خدایا! مرا از شر این دشمن به هر طریقی که می خواهی برهان.
همین که خواست شمشیر فرود آورد، فرشته ای بال برکتف او زد و به زمین افتاد و شمشیر از دستش رها شد، آن گاه حضرت آن را برداشت و فرمود: الآن چه کسی می تواند تو را از دست من رهایی بخشد؟ عرض کرد:
هیچ کس! فرمود: ایمان بیاور تا شمشیرت را بدهم، گفت: ایمان نمی آورم؛ ولی پیمان میبندم که با تو و پیروانت جنگ نکنم و کسی را علیه تو کمک ننمایم. حضرت شمشیر را به او دادند، همین که سلاحش را گرفت، گفت: به خدا سوگند تو از من بهتری.
حضرت فرمودند: من باید از تو بهتر باشم. حویرث به طرف یاران خود برگشت و پیروان خود را از جریان باخبر کرد.
📚 کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی،جلداول،
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 پیامبر گرامی اسلام:
مَن یَعْفُ یَعْفُ اللهُ عَنهُ.
هر کس عفو و گذشت داشته باشد خدا نیز از او گذشت خواهد نمود. (شهابالاخبار، ص ١٤٣)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۷۹۴
⚔سالگرد صدور حکم امام خمینی در مورد سلمان رشدی ملعون
🛑بسمه تعالی
إنا لله و إنّا إلیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
📍روح الله الموسوی الخمینی
25 بهمن1367 رجب 1409
⚔تمدید حکم مهدوریت سلمان رشدی توسط امام خامنه ای
📃با عرض سلام و خسته نباشید محضر مقام عظمی ولایت
همان طور که مستحضرید، دشمنان اسلام در تلاشند تا از طریق مطرح کردن مجدد نام سلمان رشدی ملعون و کذّاب، به ویژه در نماشگاه فرانکفورت، موجبات تحقیر فتوای تاریخی و شخصیت مرحوم امام را فراهم آورند. در عین حال خشونت های غیر اسلامی و خودسری های گروه های تکفیری که به ناحق اعمال شیطانیشان را احکام اسلام معرفی می کنند؛ موجبات ایجاد تصویری نادرست و خشن از اسلام شده اند.
با توجه به موضوعات فوق؛ آیا فتوای ارتداد سلمان رشدی مرتد و کذّاب برقرار است یا خیر؟ تکلیف مسلمانان در این شرایط چیست؟"
🔰پاسخ قاطع معظم له:
🛑حکم همان است که امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) فرمودند.
#حکم اعدام سلمان رشدی، آرمان حتمی جمهوری اسلامی
#علی_خیبرشکن
💠 يهوديان خيبر با پناه دادن به يهوديان فتنه جوي مدينه و همكاري و همدستي با ساير دشمنان اسلام، خطري براي مسلمانان بودند. بدين جهت، پيامبر اكرم (ص) پس از بازگشت از سفر حديبيه و انعقاد صلح با مشركان قريش و كسب اطمينان از سوي آن ها، متوجه يهوديان ساكن خيبر گرديد و با هزار و چهارصد و به روايتي با هزار و ششصد رزمنده مسلمان عازم خيبر شد.
خيبر هفت قلعه داشت كه نامهاى آنها عبارت بودند از: ناعم، قموص، كتيبه، شِقّ، نطاة، و وَطيح سُلالم. يهوديان براي حفاظت و كنترل خارج دژها، در كنار هر دژي، برج مراقبت ساخته و با گماشتن نگهباناني در آن، جريان خارج دژ را به داخل گزارش ميكردند.
ساختمان برجها و دژها طوري ساخته شده بود، كه ساكنان آن بر بيرون قلعه، تسلط كامل داشتند و با منجنيق و ابزارهاي ديگر ميتوانستند مهاجمان را سنگباران كنند. برخي از دژها در تهاجمهاي آغازين سپاه اسلام گشوده شدند ولي برخي ديگر از جمله قلعه قموص به سبب وجود مدافعان دلير و استحكام دژها، نفوذ ناپذير بودند و مدتي در محاصره سپاه اسلام قرار داشتند، درد شقيقه پيغمبررا فرا گرفت لذا نتوانست در ميدان حاضر شود.
پيامبر (ص) براي نشان دادن مقام و موقعيت حضرت علي (ع) نزد خداوند متعال و اثبات جانشيني حضرت بعد از خودش و رد غاصبان خلافت، روز اول ابوبكر و روز دوم عمر را به قصد فتح كردن قلعهها فرستاد اما هر دوي آنها بدون فتح باز گشتند.
در يكي از روزها، «ابوبكر» مامور فتح گرديد و با پرچم سفيد تا لب دژ آمد. مسلمانان نيز به فرماندهي او حركت كردند، ولي پس از مدتي بدون نتيجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر كدام گناه را به گردن يكديگر انداخته و همديگر را به فرار متهم نمودند. روز ديگر فرماندهي لشكر به عهده «عمر» واگذار شد. او نيز داستان دوست خود را تكرار نمود و بنا به نقل طبري، پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصيف دلاوري و شجاعت فوق العاده رئيس دژ «مرحب»، ياران پيامبر را مرعوب ميساخت.
اين وضع، پيامبر و سرداران اسلام را سخت ناراحت كرده بود. در اين لحظات پيامبر، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد، و فرمود: «لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله يفتح الله علي يديه ليس بفرار»: اين پرچم را فردا به دست كسي ميدهم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر او را دوست ميدارند و خداوند اين دژ را به دست او ميگشايد. او مردي است كه هرگز پشت به دشمن نكرده و از صحنه نبرد فرار نميكند و بنا به نقل طبرسي و حلبي چنين فرمود: كرار غير فرار، يعني به سوي دشمن حمله كرده، و هرگز فرار نميكند.
هر يك از مسلمانان آرزو ميكرد كه اي كاش اين كس خود او باشد! زيرا ميدانستند كه حضرت امام علي ع به درد چشم مبتلاست. اما فردا پيامبر (ص) صدا زدند: علي كجاست؟ حضرت علي آمدند در حالي كه چشمانشان را از شدت درد بسته بودند. پيامبر بر چشمانش دست كشيد و خداوند درد آنها را برطرف كرد. سپس پيامبر پرچم را به دست حضرت على داد.
حضرت على نزديك حصار قموص رفت و مرحب را با ضربه اي صاعقه وار از پاي درآورد. ضربت آن حضرت، كلاهخود مرحب را شكافت و تا دندانهايش فرو رفت و عنتر و مُرّه و ياسر و غيرهم را به قتل رسانيد و ديگر يهوديان دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.
دروازه قموص به قدري سنگين بود كه بنابر نقل روايات چهل مرد قوي لازم بود تا دروازه را باز يا بسته كنند، حضرت على آن در آهنين را با يک دست از جا بركند و براى خود سپر قرار داد و جنگ نمود؛ اين يكي از نشانههاي پيروزي الهي بود كه به دست اميرمومنان علي ع تجلي يافت. سپس آن را بر روى خندق پلى قرار داد، و لشكر از آن عبور كرد، بعدها حضرت فرمودند: «والله ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل قلعتها بقوة ملكوتيه» يعني: «به خدا سوگند من در خيبر را با نيروي بدني خود از جاي نكندم بلكه آن را به نيروي خداوندي از جاي بركندم.»
پيامبروقتى كه پس از جنگ خيبر به نواحى اطراف خيبر رسيد، حضرت على را نزد يهوديان خيبرى فرستاد. خداوند در دل ساكنان قريه فدک رعبى افكند و آنها به قصد امان يافتن فدک را به پيامبر تسليم كردند.📚برگرفته از تفسیر نمونه، سیره پیشوایان، تألیف مهدی پیشوایی و تاریخ اسلام، تألیف رسولی محلاتی.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۷۹۵
#غزوه_خیبر
💠 سلمة بن اکوع نقل کرده: ما با رسول خدابه سوی خیبر رفتیم شبی در حال حرکت بودیم مردی از لشکریان به عنوان شوخی به عامر بن اکوع گفت: کمی از شروورهایت(یعنی از اشعارت) برای ما نمی خوانی؟ و عامر مردی شاعر بود شروع کرد به سرودن شعر؛
رسول خدا پرسید این که شتر خود را با خواندن شعر می راند کیست؟ عرضه داشتند عامر است. فرمود: خدا رحمتش کند. عامر آن روز اتفاقا برشتری خسته سوار بود شتری که مرتب خود را به زمین می انداخت، عرضه داشت یا رسول الله عامر به درد ما می خورد از اشعارش استفاده می کنیم دعا کنیم زنده بماند. چون رسول خدا درباره هر کس که می فرمود"خدا رحمتش کند"در جنگ کشته می شد.
می گویند همین که جنگ جدی شد، و دو لشکر صف آرایی کردند، مردی یهودی از لشکر خیبر بیرون آمد و مبارز طلبید،
از لشکر اسلام عامر بیرون شد،
این دو تن به هم آویختند، و هر یک ضربتی بر دیگری فرود آورد، و شمشیر مرحب به سپر عامر خورد، و عامر از آنجا که شمشیرش کوتاه بود، ناگزیر تصمیم گرفت به پای یهودی بزند، نوک شمشیرش به ساق پای یهودی خورد، و از بس ضربت شدید بود شمشیرش، در برگشت به زانوی خودش خورد و کاسه زانو را لطمه زد، و از همان درد از دنیا رفت.
سلمه می گوید: عده ای از اصحاب رسول خدامی گفتندعمل عامر بی اجر و باطل شد، چون خودش را کشت. من نزد رسول خدا شرفیاب شدم، گریستم عرضه داشتم یک عده در باره عامر چنین می گویند، فرمود: چه کسی چنین گفته.عرض کردم چند نفر از اصحاب. حضرت فرمود دروغ گفتند، بلکه اجری دو چندان به او می دهند📚مجمع البیان، ج 9، ص 119
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۷۹۶
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ،
أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ،
وَأَنَّكَ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ،
وَصَاحِبُ التَّأْوِيلِ،
وَحَامِلُ التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ،
وَالْعَالِمُ الْعَادِلُ،
وَالصَّادِقُ الْعَامِلُ،
يَا مَوْلايَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ،
وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِمُوالاتِكَ،
فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آبائِكَ وَأَجْدادِكَ وَأَبْنائِكَ وَشِيعَتِكَ وَمُحِبِّيكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
با اینهمه زنجیر، زمینگیر نشد
زنجیر به دست و پای مولا افتاد