💠شهید محمدرضا تورجی زاده در یکی از نوارهای مصاحبه اش می گوید:
«راه را گم کرده بودیم، همهی ابزارهای مادی از کار افتاده بود! دیگر هیچ امیدی نداشتیم... بچه ها مضطرب به سمت من آمدند، پرسیدند تورجی! راه را پیدا کردی؟کمی نگاهشان کردم، چیزی نگفتم اما گویی کسی در درونم حرف میزد! کسی راه درست را نشان میداد!
گفتم : «بچه ها ! فقط یک راه وجود دارد.» همهی نگاهها به من بود، بعد ادامه دادم ما یک امام غائب داریم ایشان فرمودند: در سختترین شرایط به داد شما میرسم.
فقط باید از همه جا قطع امید کنیم با خلوص کامل حضرت را صدا بزنیم مطمئن باشید حضرت ما را کمک میکنند شک نکنید!»
بعد مکثی کردم و گفتم:« الان هر کسی به سمتی حرکت کند همه فریاد بزنیم: یا صاحب الزمان ادرکنی!»
بیشتر بچه ها حرکت کردند همه اشک میریختند و از عمق جان #امام_زمان را صدا میزدند...
یکدفعه دیدم چند نفر از دور با لباس پلنگی به سمت ما می آیند! ما سریع پشت درختان و صخرهها مخفی شدیم؛ دقایقی بعد سرم را کمی بالا آوردم، آنها را میشناختم با خوشحالی از جا بلند شدم ، فریاد زدم و صدایشان کردم!
آنها هم با خوشحالی به سمت ما آمدند.
گفتم :«بچهها دیدید امام زمان ما را تنها نگذاشت؟!»📚خاطرات شهداء
~~~~~~~~
📖
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۷۲
22.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شد قافیه تکرار ولی مسئلهای نیست
چون شاعر این بیت طرفدار نظام است
شاعر:ناصر فیض
#شعر_خوانی
#امام_رئوف
#دهه_کرامت
💠 *زائر سه ساله*
سه سالم بود که در یکی از دفعاتی که حرم امام رضا علیهالسلام مشرف شدیم بنده در حرم گم شدم.
مادر و خاله جانم زمان زيادی دنبال من گشته و اذیت شده بودند. به همه جا سر زده بودند و با هول و اضطراب همه صحنها را گشته بودند. بالاخره به لطف امام رئوف مرا در دفتر گمشدگان پیدا کردند.
به مجرد اینکه آنها را دیدم خودم را در آغوش مادرم انداختم و نمیدانستم چه کار بکنم. اشک میریختم و میلرزیدم. مادرم مرا میبوسید و نوازش میکرد اما خالهام که تحملش تمام شده بود و تحت استرس زیاد قرار گرفته بود ناخودآگاه شروع کرد به دعوا کردن با من و یک پشت دستی روی دستم زد که چرا دست ما را رها کردی و رفتی. هم خودت اذیت شدی هم ما را از پا در آوردی.
با این کار ایشان من دیگر از غصه و دلشکستگی داشتم میمردم. هیج وقت آن زمان را از یاد نمیبرم. نفسم بند آمده بود و گریهام شدت گرفته بود.
آن شب خالهام امام رضا علیهالسلام را در خواب میبینند که حضرت، داخل صحن ایستادهاند و جواب سلام زّوارشان را میدهند؛ اما هنگامی که ایشان به حضرت نزدیک میشوند و سلام میکنند، حضرت، روی مبارکشان را برمیگردانند و میفرمایند: «برای چه زائرِ ما را دعوا کردید و زدید؟»
بعدها که بزرگ شدم و در جریان قرار گرفتم شرمنده رافت و مهربانی حضرت شدم که بچه سه ساله را زائر خودشان خطاب کردند و از ناراحتی او ناراحت شدند.
📚 تألیفات_استادبروجردی
📚 بخشی از کتاب «جرعه نوشان» ـ جلد اول
~~~~~~~~
📖
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۷۳
#فتح_خرمشهر
💠 از او میخواهم خاطره آزاد سازی خرمشهر را برایم تعریف کند و او می گوید: آزاد سازی خرمشهر با رمز یا علی ابن ابی طالب شروع شد. خرمشهر 575 روز که زمان کمی نیست در دست عراق بود. در چندین روز طی عملیات های پی در پی که ادامه داشت به لطف خدا در سوم خرداد خرمشهر آزاد شد. دو لشکر از سپاه و ارتش اگر اشتباه نکنم به تیپ 5 و 6 عراق حمله کردند. که نیروهای ما توانستند از نیروهای عراقی عبور کنند. تیپ 41 و 43 ثارالله ایران در این حمله حضور داشتند که به قلب دشمن زدند. قسمتی از خرمشهر را پس گرفتند. حدود 4 الی 5 روز آزادسازی خرمشهر طول کشید. آزاد سازی خرمشهر خیلی مشکل بود. عراق بیش از ده لشکر در آنجا پیاده کرده بود. خیلی محکم آنجا را در اختیار گرفته بودند و قصد تصرف ایران را داشتند. نیروهای ثارالله توانست از خط مقدم دشمن عبور کند. آن موقع فشار زیادی به دشمن وارد آمد که راهی جز عقب نشینی نداشتند. فرمانده عراقی ها در عملیات خرمشهر صدام حسین بود. در این عملیات به دلیل اینکه عراقی ها نیروهای خود را یک به یک از دست می دادند عقب نشینی کردند.
نوزده هزار نیروی عراقی در آنجا به اسارت گرفته شدند. کشته ها بیش از اندازه بود. نیروهای ما تعداد بسیار بالایی تانک، توپ، ماشین به غنیمت گرفتند. بیاد دارم دوم خرداد بود که سپاه با 2 تیپ و ارتش با 2 تیپ مجددا حمله کردند که موفق به شکست دژ نشدند. دوباره نیروهای ما عقب بنشینی کردند. خیلی سخت بود. هواپیمای دشمن مرتب در آسمان ما بودند. صدام حسین کسی بود که تمام کشورهای عربی به او کمک می کردند. از جمله تغذیه آن ها مثل نان، پنیر،قند، سلاح، ماشین آلات و حتی اردن و مصر نیروهایشان را در اختیار عراق گذاشته بودند. به چشم میدیدم بیشتر نیروهایی که از بین رفته بودند با ماژیک روی سینه آن ها نام اردن، مصر و کویت نوشته شده بود. دیگر کشورها علاوه بر وسایل جنگی به آن ها نیرو نیز داده بودند.
روز دوم خرداد نیروهای ایرانی عقب نشینی کردند. سوم خرداد بود که چند تیپ از ایران دوباره عملیات آزادسازی را شروع کردند. منطقه عملیاتی در میان چهار مانع طبیعی که از شمال به رودخانه کرخه، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به کارون و از غرب به هورالهویزه بود.
فتح خرمشهر یکی از بزرگ ترین عملیات های دفاع مقدس بود که عملیات بیت المقدس نام گرفت و سوم خرداد خرمشهر آزاد شد. به یاد دارم ما بچه بودیم در خرمشهر برای پاکسازی می رفتیم. خانه به خانه پاکسازی می کردیم. می دیدیم که عراقی ها با قایق فرار می کردند که وسط آب آن ها را میزدیم و قایق هایشان را منفجر می کردیم. نمی گذاشتیم به آن سمت شط العرب بروند.
عملیاتی که من در آن بودم از جاده اهواز-خرمشهر شروع شد. طوری عملیات را انجام دادیم که عراق وقت نداشت نیرو جابجا کند. عملیات ها همه در شب صورت می گرفت. عملیات فتح خرمشهر سوم خرداد به روز کشیده شد که به جنگ تن به تن و درگیری در روز رسید. هواپیماهای عراق مثل ملخ در آسمان فقط بمب خوشه ای می ریختند. بمباران می کردند و ماشین آلات ما را می زدند. ولی خوب هواپیماهای ما دوبرابر آنها را می زدند. بیاد دارم پل شناوری در آنجا بود که هواپیماهای ما آن را زدند. نیروهای عراق برای فرار فشار آوردن که از شط العرب(اروند رود) فرار کنند که دیدند پل منفجر شده است و راهی ندارند. اینجا بود که این نوزده هزار اسیر به دست ما افتادند و هر کدام از آن ها که ترس کشته شدن داشتند خودشان را در آب می انداختند که غرق می شدند
📚راویان فتح خرمشهر
~~~~~~~~~~~~
📖
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۹۷۴
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️مرزداران دلیرت جان به کف
سرفرازان سپاهت صف به صف
خون به دل کردند دشت و نهر را
بازگرداندند خرمشهر را❤️
#سالروزآزادسازی_خرمشهر
این عکس شرح ندارد
درد دارد
چرا که ؛
پیام آنان درک نشد ...
جاده اهواز - خرمشهر ۱۳۶۱
عکاس: مجید دوختهچی زاده
#بیسیم_چی_شهید
#عملیات_بیت_المقدس