eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
986 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روز بسیار مبارکى است، در این روز سپاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با کافران قریش در منطقه بدر روبرو شدند، و فرداى آن جنگ بدر درگرفت، و خدا سپاه آن حضرت را بر مشرکین پیروز کرد، و آن پیروزى از بزرگ‌ترین فتوحات‏ اسلام بود. در روایات آمده است که رسول خدا در شب‏ بدر به یارانشان فرمودند: امشب کیست که برود براى ما از چاه آب بیاورد؟ یاران سکوت نموده و هیچیک اقدام به‏ این کار نکردند! امیرالمؤمنین علی علیه السّلام براى طلب آب مشکى برداشته و بیرون رفتند، آن شب، شبى سرد بود و باد تندى می‌وزید و تاریکى همه‏ جا را فرا گرفته بود، به چاه آب رسیدند، چاهى بود بسیار عمیق و تاریک، و حضرت دلوى‏ نیافتند تا از چاه آب بگیرند به ناچار وارد چاه شده و مشک را پر کرده و بیرون آمدند و به جانب اردوى اسلام حرکت کردند. ناگاه باد سختى وزید، که آن حضرت از سختى آن نشستند، تا برطرف شد، سپس برخواستند و به حرکت ادامه دادند که ناگهان‏ باد سخت دیگرى مانند آن وزیدن گرفت، آن حضرت دوباره نشستند تا آن باد هم آرام گرفت، چون برخاستند و به‏ سوى سپاه اسلام حرکت کردند، باز بادى به‌‌ همان صورت وزید، آن حضرت نشستند و پس از فرو نشستن باد، خود را به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم رساند، حضرت فرمودند: یا اباالحسن چرا دیر آمدى؟ عرض کردند: سه مرتبه بادى وزیدن گرفت که بسیار سخت بود و مرا لرزه فرا گرفت و دیر آمدنم بخاطر فرو نشستن بادها بود. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: یا على آیا دانستى آنها چه بودند؟ عرض کردند: ندانستم. پیامبر فرمودند: بار نخست جبرئیل‏ بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند. و بار دوم میکاییل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند، و پس از آن اسرافیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند. و آنان براى یارى دادن به ما نازل شدند گویند قول آن کسى ‏که گفته در یک شب براى‏ امیرالمؤمنین علی علیه السّلام سه‏ هزارو سه منقبت بوده، اشاره به همین شب است. 📚 مفاتیح الجنان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 رسول خدا برای انجام فریضه نماز از ام هانی آب طلب کردند تا وضو بگیرند و در مسجد حاضر شوند سپس ام هانی را احضار کرد تا با او سخن گوید، زیرا برای رسول خدا در این شب امر مهمی واقع شده و موضوعی عجیب برای وی اتفاق افتاده بود و خداوند او را به فضیلت و شرافت بزرگی مفتخرکرده است. ام هانی که دختر عموی پیامبرو فرزند ابی طالب و از زنان مؤمن و علاقمند و معتقد به آن حضرت بشمار می رفت نزد رسول خدا آمد، رسول الله به او فرمود: ام هانی من شب گذشته نماز عشاء را در پیش روی شما و در این سرزمین بجا آوردم، سپس به بیت المقدس رفتم و آنجا نیز نماز خواندم و اینک نماز صبح خود را در اینجا با شما به پای داشتم. من هم اکنون به دیدن قریش می روم و با بیان ماجرای اسراء (سفر شبانه) و آنچه در این سفر دیده ام نعمت خدا را به ایشان گوشزد می کنم تا قدرت او را به قریش و مشرکین بنمایانم. گرچه ام هانی ایمانی محکم داشت، اسلام او قوی بود و در گفتار رسول خداتردیدی پیدا نکرد و آن را تصدیق نمود و بر صحت آنچه آن حضرت نقل نمود یقین داشت ولی بر عناد و دشمنی قریش نیز واقف بود، لذا از حیله و نیرنگ قریش نسبت به آن حضرت ترسید و از بیم آزار و تمسخر آنان و از روی شفقت و مهربانی عبای رسول خدا را گرفت و گفت: ای پسر عمو، خدای را به یاد شما می آورم و ترا به او سوگند می دهم که به سوی مردمی می روی که رسالت تو را منکر شدند و زیر بار سخن حق تو نرفتند، من بیم آن دارم که تو را آزاری برسانند. اما رسول خدا که رسالت تمام جهان را بر دوش گرفته آماده حرکت شد و تصمیم خود را گرفت و از منزل خارج شد. رسول خدا بدون ترس و وحشت به سوی قریش شتافت تا آنها را در جریان واقعه شب گذشته قرار دهد و با حرکت پیغمبر بر ترس و هراس ام هانی افزوده و دچار وحشت شد، لذا نبعه کنیز، و رازدار خود را احضار کرد و به او گفت: به دنبال رسول خدا حرکت کن و سخنان او را به خاطر بسپار و سپس بازگرد و جریان را برای من بیان کن. کنیز ام هانی در پی رسول اللّه حرکت کرد و بعد از ساعتی، بازگشت و گفت: چون حضرت به حطیم (بین کعبه و حجر الاسود) رسید، ابو جهل آن حضرت را دید و طبق معمول از روی تمسخر گفت: هان چیز تازه ای آورده ای؟ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫۸۹۱
حضرت فرمود: بلی دیشب مرا به معراج بردند. ابو جهل گفت: کجا بردند؟! رسول خدا فرمود: به سوی بیت المقدس. ابو جهل گفت: دیشب بیت المقدس بودی و اکنون در بین ما هستی؟! محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم: آری دیشب به معراج رفتم و اکنون بین شما هستم. ابو جهل از سر تمسخر و استهزاء گفت: آیا می خواهی قوم و عشیره ات را احضار کنم تا داستان خود را برای آنان بیان کنی؟ حضرت فرمود: بلی مایلم. ابو جهل همچون گاو نر نعره کشید و گفت: ای طایفه بنی کعب بن لؤی بشتابید. در این حال ام هانی به کنیز خود گفت: بنشین و مطلب خود را به پایان برسان از آنچه گفتی چنین برمی آید که داستان تو طولانی است. نبعه نشست و چنین ادامه داد: ناگهان مردم از هر سو، از کوه و دره به حرکت در آمدند، درحالی که پیشاپیش آنان ابو جهل در حرکت بود، تا اینکه جمعیت اطراف رسول خدا را گرفتند و مجمع عمومی مکه تشکیل یافت. ابو جهل از رسول اللّه خواست آنچه را دیده برای مردم بازگو کند و گمان می کرد که رسول خدا سخن خود را پس می گیرد و یا آن را تغییر می دهد، اما حضرت فرمود: دیشب مرا به بیت المقدس بردند، عده ای از پیغمبران و از جمله؛ ابراهیم، موسی و عیسی نیز حاضر شدند و باهم نماز خواندیم درحالی که من امام آنان بودم و سپس با آنان سخن گفتم. ابو جهل که تمسخر و نیرنگ را حربه خود قرار داده بود گفت: اگر پیغمبران را دیده ای اوصافشان را بیان کن! رسول خدا فرمود: عیسی مردی با قامت متوسط بود، صورتش سرخ رنگ و گویا از آن جواهر جاری بود. موسی هیکل مند، سیه چرده و بلندقامت و همانند مردم شنوئه بود و اما ابراهیم در میان مردم مانندی غیر من ندارد و من هم مانندی غیر او ندارم. مشرکین و مخالفین گفتند: باید دلیل دیگری بر صدق گفته خود بیاوری! حضرت فرمود: گواه من این است که در راه شام در فلان وادی و بیابان به قافله فلان طایفه برخورد کردم، از صدای مرکب من شتران آنها ترسیدند و رم کردند و یکی از آنها گم شد و من آنان را به محل شتر راهنمایی کردم، در این موقع در راه شام بودم و در راه بازگشت چون به دامنه کوه ضجنان نزدیکی مکه رسیدم به قافله دیگری برخوردم و ایشان را در حال خواب یافتم، آنها ظرف آبی داشتند که روی آن را پوشانده بودند، من روپوش آن را برداشتم و از آن آب نوشیدم و باز روی آن را پوشاندم، نشانه دیگر این است که قافله ایشان هم اکنون با نعمت فراوان وارد ثنیه تنعیم شده اند و پیشاپیش این قافله شتری خاکستری رنگ در حرکت است که دو خورجین سیاه و ابلق به همراه دارد. مردم به وادی ثنیه شتافتند و قافله را با همان اوصافی که رسول خدابیان کرده بود، یافتند. ام هانی به کنیز خود گفت: زود باش، بگو ببینم مردم با مشاهده این اعجاز و کرامت چه واکنشی از خود نشان دادند؟ نبعه گفت: دیدم سرهای خود را به زیر انداخته و با چشمهای خود به یکدیگر اشاره کردند و همگی به انکار حجت پرداختند و سپس تا آنجا که می توانستند صدای خود را به اعتراض بلند کردند و از میان آنان مطعم بن عدی جرأت کرد و گفت: تا دیروز فهم سخنان تو آسان تر بود، اما امروز از مطالب عجیب و غریب سخن می گویی! ما که با سعی و تلاش فراوان شترهای خود را می رانیم، یک ماهه به بیت المقدس می رویم و یک ماه نیز طول می کشد تا بازگردیم و تو گمان می کنی که این راه دو ماهه را در یک شب رفته و بازگشته ای؟ سوگند به لات و عزی که تو را تصدیق نمی کنم و شهادت می دهم که تو دروغگویی. چون گفتار نبعه به اینجا رسید ابر اندوه بر چهره ام هانی ظاهر شد و از شدت ترس اشک در چشمانش حلقه زد، ولی کنیز به گفتار خود ادامه داد و گفت: اما یکی از یاران او فورا به سخن آمد و به رسول خداعرضه داشت: گواهی می دهم که تو راستگویی! مطعم به او گفت: تو تصدیق می کنی که محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شبانه به بیت المقدس رفته و قبل از صبح، به مکه بازگشته است؟ یاور رسول الله گفت: من در مواردی که از این هم به ذهن دورتر باشد، او را تایید می کنم. من رسول خدا را در رفت و آمد به آسمانها نیز تصدیق می کنم. چگونه او را تکذیب کنم درحالی که تنها فاصله یک ماه را به خواست خدا در یک شب طی نموده است. مسلمانان با یاور رسول خدا همصدا شدند ولی چند نفر انگشت شمار از آنان با او به مخالفت برخواستند.ام هانی گفت: بی تردید دین رسول خدا از فقدان این عده قلیل زیانی نخواهد دید. 📚تفسیراز سوره اسراء، آیه: 1. ««سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.» ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۹۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 17 رمضان سالگرد معراج پیامبر اکرم(ص) است. یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است. عروجی که در آن محمد (ع) خاک را در نوردید و فاتح افلاک شد. معراج یک سفر آسمانی برای پیامبر اکرم بود. حضرت محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» زادگاه حضرت مسیح(ع) و خانه های پیامبران دیدن کرد. آن گاه به سوی آسمان های هفت گانه رفت و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. آن حضرت در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنة المأوی» (بهشت برین) رسید. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.📚اقتباس از سوره اسراء، آیه: 1. ««سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.» ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۹۳