eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز تخریبِ قبور ائمه اطهار علیهم السلام در بقیع تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم به‌علت انجام امور درمانی بیمارستانی تااطلاع ثانوی درخدمت دوستان نیستم و به دعای خیر عزیزان محتاجم
بسم الله الرحمن الرحیم قرائت سوره حمدی برای شفای همه بیماران ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
التماس دعای فراوان✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام عصر (عج) انتقام گیرنده خون حسین (ع) (عصر امام صادق (ع) بود، یکی از شاگردان امام صادق (ع) به نام) کرّام می گوید: پیش خود سوگند یاد کردم که هرگز در روز غذا نخورم (روزه بگیرم) تا حضرت قائم آل محمد (ص) ظهور کند، به حضور د) (چه صورت دارد؟) امام صادق (ع) فرمود: بنابراین ای کرام! باید هر روز را روزه بگیری، ولی دو روز در ایام سال یعنی عید قربان و عید فطر را روزه نگیر و همچنین سه روز تشریق (روز 11 و 12 و 13 ذیحجه) و وقتی که بیمار و مسافر هستی روزه نگیر، (برای اینکه بدانی در انتظار حضرت قائم، تا چه اندازه مهم است، به این مطلب توجه کن: ) هنگامی که امام حسین (ع) به شهادت رسید، آسمانها و زمین و هر چه در آنها است و فرشتگان ناله کردند و گفتند: (خداوندا به ما اجازه بده مخلوقات را هلاک و نابود کنیم، زیرا به حریم تو بی احترامی کردند و برگزیده تو را کشتند). خداوند به آنها وحی کرد: (ای فرشتگان و آسمانها و زمین، آرام باشید)، سپس خداوند، یک پرده از پرده ها را عقب زد، محمد (ص) و دوازده وصی او در آنجا بودند، آنگاه دست قائم (عج) را گرفت و سه بار فرمود: (ای فرشتگانم و ای آسمانها و زمینم، بهذا انتصرُ لهذا: (به وسیله این (قائم) انتقام می گیرم از (خون) این (امام حسین علیه السلام) (399)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توان‌مندی و جوان‌بودن حضرت مهدی (عج) ✔️ حکم بن ابی نعیم می گوید: در مدینه به حضور امام باقر (ع) رفتم و گفتم: (من بین حجرالاسود و مقام ابراهیم (کنار کعبه) نذر کرده ام که اگر با شما ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم، مگر اینکه بدانم شما قائم آل محمد (ص) هستید یا قائم نیستید؟). آن حضرت سکوت کرد و چیزی به من نگفت، من سی روز در مدینه ماندم، سپس آن جناب در راهی به من برخورد و فرمود: (ای حکم، هنوز اینجا هستی؟) عرض کردم: آری زیرا نذر کرده ام و شما به من امر و نهی نکردید و به من پاسخ ندادید. فرمود: (فردا صبح زود نزد من بیا). فردای آن روز به خانه آن حضرت رفتم و به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: (مطلبت را بپرس). عرض کردم: من بین رکن و مقام نذر کرده ام و روزه و صدقه بر گردن گرفته ام که اگر شما را ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم مگر اینکه بدانم آیا شما قائم آل محمد (ص) هستید یا نه؟ اگر قائم هستید، در خدمت شما بمانم و حامی شما باشم، وگرنه برای کسب معاش، در روی زمین بگردم. امام باقر: ای حکم! همه ما قائم (قیام کننده) به امر خدا هستیم. حکم: آیا شما مهدی (هدایت کننده) هستید؟ امام باقر: همه ما مهدی هستیم و به سوی خدا هدایت می کنیم. حکم: آیا شما صاحب شمشیر هستید؟ امام باقر: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیر هستیم. حکم: آیا شما دشمنان خدا را می کشید و به دوستان خدا، عزت می بخشید و بوسیله شما دین خدا دین خدا در همه جا آشکار می شود؟ امام باقر: ای حکم چگونه آن کس (آن قائم با این اوصاف) من باشم با اینکه 45 سال از عمرم گذشته است، در صورتی که صاحب این امر (که تو می پرسی) از من به دوران شیرخوارگی نزدیکتر و هنگام سوار شدن، از من چالاکتر است (400) (یعنی او همانند جوان نیرومند و زبر دست است، چنانکه طبق بعضی از روایات، سیمای آن حضرت هنگام ظهورش همانند سیمای یک جوان چهل ساله نیرومند و پرتوان می باشد و همانند مردان بنی اسرائیل است - اثباة الهداة ج 7 ص 185)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر چشمه طینت انسان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ عبدالله بن کیسان می گوید: به محضر امام صادق (ع) رفتم و گفتم، قربانت گردم: من غلام شما عبدالله بن کیسان هستم. امام: نژادت را می شناسم ولی خودت را نمی شناسم. عبدالله: من در بلاد جبل (باختران) چشم به دنیا گشودم و در سرزمین فارس (شیراز) بزرگ شده ام و به خاطر تجارت و داد و ستد، با مردم تماس دارم، (اینک سؤالی دارم که می خواهم از شما بپرسم) گاهی با مردی معاشرت می کنم و از او رفتار نیک و اخلاق خوب و امانت داری می بینم، ولی وقتی که در مورد مذهب او تحقیق می کنم، می بینم در صف دشمنان شماست و به عکس گاهی با مرد دیگری معاشرت می نمایم، می بینم بد رفتار و بد اخلاق است و امانت داری او کم است، وقتی که درباره مذهبش جستجو می کنم، معلوم می شود که شیعه است و امامت شما را پذیرفته است، چگونگی این وضع متفاوت را برایم بیان کنید. امام: ای ابن کیسان! مگر نمی دانی که خداوند گِلی از بهشت و گِلی از دوزخ گرفت و آنها را با هم آمیخت و سپس آنها را از هم جدا کرد (مؤمنان را از گل بهشتی و کافران را از گل دوزخی، پدید آورد)، بنابراین آنچه از خوش رفتاری و امانت داری و خوش اخلاقی را که از دشمنان ما می بینی به خاطر تماسی است که طینت آنها (قبل از جدا شدن گل آنها از همدیگر) با طینت مؤمنان داشتند، ولی دشمنان ما سر انجام به اصل (گل دوزخ) خود بر می گردند (و اهل دوزخ می شوند). و آنچه از بی امانتی و بد اخلاقی ما در دوستان ما می بینی به خاطر آن تماسی است که گل آنها با گل دوزخیان داشته است، سر انجام دوستان ما به اصل خلقت خود (گل بهشتی) باز می گردند و اهل بهشت خواهند شد. (401) (یعنی زمینه دوزخی شدن دشمنان ما فراهم است و زمینه بهشتی شدن دوستان ما نیز فراهم است و سر انجام همین زمینه، کار خود را خواهد کرد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلاصه دین اسلام بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ابی جارود می گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و پیوند قلبی و پیروی مرا نسبت به خودتان می دانید؟ امام: آری می دانم. ابی جارود: من سؤالی از شما دارم که تقاضا دارم به آن پاسخ دهید، زیرا بر اثر نابینائی کمتر راه می روم و قادر نیستم همواره به حضور شما شرفیاب گردم. امام: حاجتت چیست؟ ابی جارود: دینی که شما و خاندان شما، خدا را بر اساس آن دین می پرستید، به من بفرمائید که چگونه است، تا من نیز بر اساس آن، خدا را عبادت نمایم. امام: مطلب را کوتاه گفتی با اینکه سؤال مهم و بزرگی نمودی، سوگند به خدا همان دین را که خودم و پدرانم با آن دینداری می کنیم به تو می گویم، آن دین، عبارت است از: 1 - گواهی به یکتائی و بی همتائی خدا. 2 - گواهی به رسالت محمد (ص) و اقرار به آنچه از طرف خدا آورده است. 3 - گواهی به رهبری و امامت ولی (مورد قبول) ما و دشمنی با دشمنان ما. 4 - اطاعت کردن از فرمان ما. 5 - انتظار قائم ما. 6 - کوشش و پاک زیستی در انجام واجبات و ترک محرمات. (402)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ 🖼 | رمز معادله فتح 🎙️ آقا از فتح خرمشهر 🌟 یک نمونه درس‌آموز برای ما و آیندگان 💫 برای مشاهده و دریافت صفحات این به سایت یا نو+جوان بروید: 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22977
✌️ شهر مقاوم ✨ یادگاری قهرمانانه از مردم دزفول در تاریخ دفاع مقدس ‌🌺 به مناسبت روز دزفول و روز مقاومت و پایداری 🌺 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️راه تشرف 🔸مرحوم شیخ رجبعلی خیاط در برابر خواست‌های مکرر یارانش برای تشرف به محضر مقدس حضرت ولی عصر (علیه السلام) سفارش‌های خاصی فرموده است، از جمله این که: شبی یکصد بار آیه ی کریمه ی (رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا) [۱] قرائت شود (تا چهل شب). یکی از کسانی که بر این سفارش شیخ مداومت کرده است، پس از چهل روز نزد شیخ می‌آید و می‌گوید: موفق به زیارت حضرت نشدم! شیخ می‌فرماید: هنگامی که در مسجد نماز می‌خواندید، آقای سیدی به شما فرمودند: انگشتر در دست چپ کراهت دارد و شما گفتید: انجام هر مکروهی، جایز است! ایشان امام زمان (علیه السلام) بودند! [۱]: إسراء / ۸۰ 📚هزار و یک حکایت اخلاقی ص۵۷۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ما به وعده‌ی خود وفا کردیم، شما چه می‌کنید؟ 🔹ابوبصیر می گوید؛ به حضرت صادق علیه ‏السلام عرض کردم: فلان مرد شراب می خورد و کارهای حرام انجام می دهد. حضرت فرمودند: هنگامی که به کوفه برگشتی، به دیدن تو می آید. به او بگو: جعفر بن محمد گفت: این کارهایی که می کنی را ترک کن، من ضامن می شوم که خدا بهشت را به تو عنایت کند. 🔹هنگامی که به کوفه برگشتم، او هم به همراه اشخاص دیگر به دیدن من آمد. او را نگهداشتم تا منزل خلوت شد و پیغام حضرت را به او رساندم. او پذیرفت و دست از آن کارها کشید. آن گاه چند روزی بیشتر نگذشت که پیغام داد من بیمارم؛ پیش من بیا. من به منزل او رفت و آمد کرده و او را مداوا می کردم تا هنگام مرگ او رسید. موقع جان دادن، کنار بستر او بودم؛ حمله ی غشی به او دست داد و هنگامی که به هوش آمد گفت: ابوبصیر! مولای تو به وعده‌‏ی خود وفا کرد. این را گفت و از دنیا رفت، و چون سال آینده به حج رفتم، خدمت حضرت صادق علیه‏السلام رسیدم و هنگامی که اجازه خواسته و وارد شدم، هنوز یک پایم در صحن خانه و پای دیگرم در دالان بود و پیش از آن که سخنی بگویم از داخل اتاق فرمودند: ای ابوبصیر! ما به وعده‌‏یمان در باره‌ی رفیقت وفا کردیم! 📚 بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۶ 📌دوستداران امام زمان! فرصت زیادی پیش رو نیست، شاید فردا دیر باشد، و چه بسا دقایقی دیگر نوبت ما برسد، توبه کنیم و به آغوش حجت خدا بازگردیم، این گونه علیه السلام را خشنود کرده‌ایم…. حضرت صاحب الامر علیه السلام، همیشه به وعده ی خود در مورد مردمان و شیعیان وفا می کنند…  
♨️‍ عجل‌الله‌فرجه وقضای حوائج مومنین 🔸سید محمد تقی موسوی اصفهانی مولف کتاب مکیال‌المکارم‌ میگوید: سه سال پیش از تألیف کتاب ،قرضهای زیادی بر عهده‌ام جمع شد. پس در یکی از شبهای ماه رمضان به آن حضرت و پدرانش علیهم السلام متوسل شدم و حاجتم را ذکر کردم و بعد از طلوع آفتاب که از مسجد مراجعت نمودم و خوابیدم؛ آن حضرت در خواب به من فرمود: «قدری باید صبر کنی تا از مال دوستان خاص خود بگیریم و به تو برسانیم.» 🔸خوشحال و مسرور از خواب بیدار شدم و شکر خدای را به جای آوردم و چون مدّت کوتاهی گذشت یکی از برادران که او را به صلاح و خوبی می‌شناختم و از وی نسیم دل انگیز می‌شنیدم به نزد من آمد و مبلغی داد و گفت: این از سهم امام علیه السلام است. پس خیلی مسرور گشتم و با خود گفتم: « هذا تَأْویلُ رُؤْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّاً »این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را به حقیقت رسانید. 📌ای برادران دینی شما را سفارش می‌کنم که حوائج خودتان را بر آن حضرت عرضه کنید، هر چند که هیچ امری بر وی پوشیده نیست... 📚 مکیال‌المکارم‌ جلد ۱ صفحه ۱۹۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️کرامت حضرت معصومه آیه الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی نقل می کند: «وقتی که از نجف اشرف به شهر قم مهاجرت کردیم، منزل محقّری را در پایین شهر اجاره کردیم و با نهایت فقر و قناعت روزگار می گذراندیم. زنِ صاحب خانه، بسیار زن بد اخلاق و سخت گیری بود و ایراد فراوانی می گرفت. حتی موقع شستن رخت و لباس با همسر من دعوا می کرد و می گفت: «رخت ها را ببرید در کنار رودخانه بشویید تا چاه منزل پُر نشود». یکروز بر سر این موضوع با همسرم دعوا و سر و صدای بسیار کرد، من حوصله ام سرآمد و دل تنگ شدم و قلبم پریشان شد. چاره ای نیافتم جز این که با آن حالت پریشان برخاسته به حرم علیها السلام مشرّف شوم و با آن حضرت راز و نیاز کنم. پس از سلام و زیارت و نماز، متوسّل به آن حضرت شده، آن بزرگوار را به درگاه خداوند شفیع قرار داده عرض کردم: «بی بی جان! من میهمان تو هستم و به آستان تو پناه آورده ام از خدا بخواه که مرا از این گرفتاری مستأجری خلاص کند.» دعا و گریه کرده برگشتم. چند روزی نگذشته بود که نامه ای از عمویم از شهر تبریز به دستم رسید؛ نامه را خواندم و دیدم نوشته: من نذر کرده بودم اگر حاجتم روا شود برای یک طلبه ای که در قم درس می خواند و خانه ندارد یک باب خانه بخرم اکنون حاجتم روا شده، خواستم به نذرم وفا کنم و چون دیدم شما نیز خانه ندارید ترجیح دادم که پول خانه را به شما بدهم، لذا مبلغ ششصد تومان حواله دادم که بروید در بازار قم، از حاج محمد حسین یزدی، تحویل بگیرید. بدین وسیله خداوند از برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ما را از گرفتاری مستأجری خلاص کرد». 📚کرامات حضرت فاطمه معصومه ص40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠زندگی سخت (قسمت اول) 🔹به تازگی عزیزی را از دست داده بودم. مشکلات، زندگی را بسیار سخت کرده بود و کار کردن تا دیر وقت نیز نتوانسته بود احتیاجات روزمره ی خانواده ام را بر طرف کند. داشتم از در خانه بیرون می آمدم که دختر کوچکم بهانه ی خرید یک خوارکی را گرفت… 🔹توضیح این که الان آخر ماه است و پول هزینه های این چنینی را ندارم، فایده ای نداشت. به ناچار قول دادم که موقع برگشت از سر کار برایت می خرم. پیش خودم حساب کردم که اگر پیاده برگردم، میشه با پول کرایه ماشینم یه چیز کوچک براش بخرم. 🔹در طول مسیر با خودم فکر می کردم که خدایا در این مدت، چه کاری باید انجام می دادم که ندادم؟ چرا هر روز زندگی برایم سخت تر می شود. از پشت سرم ماشینی بوق زد و مرا که غرق در فکر بودم تکان داد. نا خود آگاه برگشتم، راننده از من آدرسی پرسید، جوابش را دادم. اضافه کرد اگر شما هم مسیرتان می خورد سوار شوید. 🔰ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠زندگی سخت (قسمت دوم) 🔹مسیرمان یکی بود. اول خواستم تعارف کنم ولی وقتی یاد مسیر طولانی افتادم، سوار ماشین شدم صندلی عقب ماشین پر از جعبه ها و کارتن های بسته بندی شده بود. راننده شروع به صحبت کرد و توضیح داد که نزدیک نیمه ی شعبان است و این وسایل را برای جشن می برد در طول راه در مورد محبت علیه السّلام نسبت به شیعیانشان، چند جمله ای صحبت کرد و کارت دعوت جشن را به من داد و ادامه داد که نزدیک جشن ها و مناسبات خاص که می شود، من در طول مسیرم افرادی را سوار ماشین کرده و آن ها را به جشن ها و مراسم دعوت می کنم. 🔹بغض اجازه نمی داد که جوابش را بدهم. وقتی به مقصد رسیدیم از داخل کارتن یک بسته خوراکی بیرون آورد که معلوم بود برای جشن بسته بندی شده. بسته را به من داد و گفت این هم برای شما. امیدوارم که در جشن همدیگر را ببینیم. وقتی از ماشین پیاده شدم هنوزگیج بودم. یک دفعه جواب سوالم به ذهنم رسید. در طول این چند سال، هر کاری کرده بودم به جز توسل به ائمه علیهم السّلام و و کمک خواستن از آن ها. شروع کردم به صحبت با امام زمان علیه السّلام و از ایشان خواهش کردم که کمکم کنند تا جلوی بچه هایم شرمنده نشوم. به کار آن راننده فکر کردم، شاید هیچ وقت نفهمد که وسیله ی معرفی امام عصر علیه السّلام برای رفع گرفتاری من بوده. ولی پیش خودم تصمیم گرفتم که من هم به شکرانه ی این توجه، مانند او برای دینم و امامم تبلیغ کنم…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا