eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسن عسکری علیه‌السلام ✳️ مدت کوتاه عمر امام به سه دوره تقسیم می‌شود: 1️⃣ تا چهار سال و چند ماهگی (و بنا به یک قول تا سیزده سالگی)، در مدینه به‌سربرد. 2️⃣ تا ۲۳ سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می‌زیست و 3️⃣ تا ۲۸ سالگی (شش سال و اندی پس از شهادت امام دهم)، در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی شیعیان را برعهده‌داشت. روایاتی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر امامت دوازده امام واردشده و در آن‌ها، به‌روشنی، به نام ایشان -از جمله امام حسن بن علی عسکری (علیهماالسلام)- اشاره شده‌است. اضافه بر آنکه در روایات نقل شده از پدر بزرگوارش، به امامت آن حضرت تصریح شده‌است. جابر بن عبدالله انصاری، با اشاره به لوحی که در دستان حضرت زهرا (علیهاالسّلام) مشاهده کرده‌بود، به امامت و نام امام عسکری (علیه‌السّلام) تصریح کرده‌است. 📚ویکی فقه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm ادامه دارد
امام حسن عسکری علیه‌السلام 🕍 فعالیت‌ها در راستای حفظ اسلام 📕کوشش علمی کوشش علمی آن حضرت در دفاع از اسلام و رد شبهات بود. امام عسکری (علیه‌السّلام) به دلیل شرایط نامساعد و تنگناهای شدید حکومت عباسی، در گسترش دانش بی‌کران خود در همۀ جامعه پیروزی چندانی به‌دست‌نیاورد، اما شاگردانی تربیت کرد که هرکدام در گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر و ارزنده‌ای داشتند. شیخ طوسی، شمار شاگردان آن حضرت را افزون بر یک‌صدنفر ثبت کرده‌است. میان آنان چهره‌ها و شخصیت‌های برجسته و وارسته‌ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به‌چشم‌می‌خورند. 📚ویکی فقه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸𒈟 ببینید 📹 گنج جنگ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ╔══🍀═══🍀═╗ 🌱@estikrgifhasan🌱 ╚══🍀═══🍀═╝ ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈
داستان‌های قرآنی و مذهبی
امام حسن عسکری علیه‌السلام 🕍 فعالیت‌ها در راستای حفظ اسلام 🌠 ایجاد شبکه ارتباطی وکالت 📗 از جمله فعالیت‌های امام حسن عسکری گسترش حلقۀ ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان است. درپی تلاش‌های فراوان امامان پیشین (علیهم‌السلام)، در زمان امام عسکری (علیه‌السّلام) تشیع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شیعیان در گسترۀ وسیعی زندگی می‌کردند. گستردگی و پراکندگی مراکز شیعی، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می‌کرد، تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت و نیز ارتباط آنان را با همدیگر برقرارسازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. 📘 این نیاز، از زمان امام نهم (علیه‌السّلام) احساس می‌شد و چنان‌که در روش آن حضرت و امام دهم (علیه‌السّلام) آمده، شبکۀ ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته‌است. این برنامه، زمان امام عسکری (علیه‌السّلام) نیز پی‌گیری شد. بنا بر یافته‌ها و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیت‌های برجستۀ شیعه، در مناطق فراوان نصب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این راه، شیعیان را در همۀ مناطق زیر نگاه داشت. در راس وکیل‌های امام، «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت و وکیل‌های دیگر، به وسیلۀ او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوهات جمع‌آوری شده را به وی تحویل می‌دادند و او آن‌ها را به امام (علیه‌السّلام) می‌رساند. افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق فرستادن پیک، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می‌ساخت و مشکلات آنان را برطرف می‌کرد. امام، گذشته از پیک‌ها، از طریق نامه‌نگاری نیز با شیعیان ارتباط داشت و آنان را در موقعیت‌های حساس راهنمایی می‌کرد. 📔 نامه‌ای که امام به «ابن‌ بابویه» نوشته، نمونه‌ای از این نامه‌ها است. امام دو نامه نیز به شیعیان قم و آبه (آوه) نوشته که متن آن‌ها در کتاب‌ها گرد آمده‌است. 📒 بر اساس روایتی، امام عسکری (علیه‌السّلام) بامداد روز هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق اندکی پیش از رحلت، نامه‌های فراوانی به مردم مداین نوشت. 📚ویکی فقه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙آیت الله ناصری دولت آبادی 🔸ماجرای عنایت عجل‌الله فرجه به طلبه بدهکار و بیماری که از علیه السلام درخواست مرگ کرد... 👌بسیار شنیدنی و تاثیرگذار 👈حتما ببینید و نشر دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️زندانیِ زندانِ غیبت هستیم❗️ 🔸اباصلت می‌گوید: پس از دفن حضرت امام رضا علیه السلام به دستور مامون زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و بی خوابی شبها به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شدم. از خداوند سبحان خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی حاصل کند. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت امام جواد علیه السلام، نجات‌بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمودند: 🔸«ای اباصلت از تنگنای زندان بی‌تاب شده‌ای؟» عرض کردم به خدا سوگند سخت بی‌تابم! فرمودند:« برخیز !» سپس دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. آن گاه دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن نداشتند و به راحتی از زندان خارج شدم. سپس حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند: «برو در امان خداوند مهربان که هرگز دست مامون به تو نخواهد رسید! » اباصلت می‌گوید: همان گونه که حضرت فرمودند دیگر هرگز مامون را ندیدم! 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام 📌​و این داستان امروز ماست... شاید اگر زودتر از تنگنای این زندان غیبت بی‌تاب شده بودیم و از حضرت صاحب الزمان علیه السلام درخواست کرده بودیم... زودتر از این زندان نجات می‌یافتیم...
♨️توجه خاص آقا (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام) 🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» ✍آیت الله ناصری دولت آبادی 📚 کمال الدین، ج 2، ص 670 بحارالأنوار، ج 68، ص 96