98.mp3
2.32M
آیه ۹۸ سوره کهف، تامین امنیت یکی از عوامل موثر در تبلیغ:
قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿٩٨﴾
[ذوالقرنین پساز پایانیافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانیکه وعده پروردگارم فرارسد، آن را درهمکوبد [و بهصورت خاکی مساوی با زمین قراردهد]، و وعده پروردگارم حق است.
کانال معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
99.mp3
1.93M
آیه ۹۹ و ۱۰۰ سوره کهف، عرضه جهنم بر کافران در روز قیامت:
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿٩٩﴾
و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج میزنند، رهایشان میکنیم و در صور دمیدهشود، پس همه آنان را [در عرصه قیامت] گردمیآوریم.
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿١٠٠﴾
و دوزخ را در آن روز [بهصورتی بسیار ترسناک] برای کافران آشکار میکنیم.
کانال معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
🔷داستان عجیب نجات جان آیتالله مرعشی توسط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔻با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم. شمع نیم سوختهای را برداشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود درب سرداب را به آهستگی باز کردم و با احتیاط از پلهها پایین رفتم. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم.
🔻 بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم رویم را به سمت پلهها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت. عزرائیل را در چند قدمی خود میدیدم عرق سردی بر پیشانیام نشسته بود آن مرد عرب نعره زنان به سوی من حمله کرد شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند.
♦️در آن لحظه به امام زمان عج توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان» یکوقت مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و به مرد مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بیهوش بر زمین افتاد من نیز دچار ضعف شدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا میزند. چشمانم را که باز کردم دیدم سرم به زانوی مرد عرب است هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، دیدم همچنان بیهوش در وسط سرداب افتاده است. رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که هرگز خرمایی با آن طعم نخورده بودم.
🔸در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید میکند تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی.» یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یکباره در این سرداب ظاهر شود و نام مرا بداند و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟ ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست.
🔸فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و با او حرف زدهام اما او را نشناختهام. غم عالم بر دلم نشست، با دیدهای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج شدم تا بلکه یار را در آنجا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بیهوش در کف سرداب افتاده بود.
📙کتاب تشرفات مرعشیه، حسین صبوری
🌹🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌹🌹
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕋
@tashaarrofat
#امام_زمان
Momeni_hekayat_25_225728.mp3
1.83M
غسلدهنده آیتالله مرعشی
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«آیت الله العضمی مرعشی نجفی گفته بودند مرا در غسال خانه معمولی ببرید و کسی که مرا غسل می دهد به او بسیار تکریم کنید. ولی کسی او را نشناخته بود و بعد از چهلم وفات آقا...»
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
ماجرای تشرف آیتالله مرعشی نجفی محضر #امام_زمان علیهالسلام
برگرفته شده از panahzadeh.blog.ir
از مرحوم آیتالله مرعشی نجفی نقلشده است:
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهلبیت علیهمالسلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیةالله الاعظم(عجل الله فرجه الشریف) داشتم، با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیت که جمال آقا صاحبالامر علیهالسلام را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم.
تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامیکه به آنجا رسیدم براثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فراگرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها؛ ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب، سید عربی را بالباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: « ای سید! سلامعلیکم ».
ترس و وحشت بهکلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجبآور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم.
بههرحال سخن میگفتیم و میرفتیم از من سؤال کرد:
« کجا قصد داری؟ »
گفتم: « مسجد سهله »
فرمود: « به چه جهت؟ » 👇
گفتم: « بهقصد تشرف زیارت ولیعصر علیهالسلام ».
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان ( مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله) رسیدیم،
داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کأنّ با او دیوار و سنگها آن دعا را میخواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود:
« سید تو گرسنهای، چه خوب است شام بخوری ».
پس سفرهای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثلاینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثلاینکه تازه از باغ چیده و آنوقت چهله زمستان، و سرمای زنندهای بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟
طبق دستور آقا، شام خوردم.
سپس فرمود: « بلند شو تا به مسجد سهله برویم »
داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجاموظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعدازآنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:
« ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه میروی یا در همینجا میمانی؟ »
گفتم: « میمانم ».
در وسط مسجد در مقام امام صادق(ع) نشستم به ایشان گفتم:آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب، کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضول دوریم.
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت بهنحویکه هرگاه یادم میآید ارکان وجودم میلرزد.
بههرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردوبدل شد که به بعض آنها اشاره میکنم.
در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود:ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره میکنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات میفرستم و سه مرتبه میگویم « استخیرالله برحمته خیرة فی عافیه » پس قبضهای از تسبیح را گرفته و میشمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است.
فرمود: برای این استخاره، باقیماندهای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم بهخوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف میشود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف میشود که استخاره اول میانه است. »
بهحسب قواعد علمیه میبایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد بهجای دقیق و باریکی رسیدیم پس بهمجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و درعینحال متوجه نیستم که این آقا کیست.
ازجمله مطالب در این جلسه، تأکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عمّ، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.
دیگر اینکه تأکید فرمودند، بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سورهای خواستی میخوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را میخوانی و فرمود: کفایت میکند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
تأکید فرمود که:بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان.
«اللهم سّرحنی عن الهموم والغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین».
و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه خصوصاً رکعت آخر.
« اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و ترحّم علی عجزنا و أغثنا بحقهم. »
در تعریف و تمجید از کتاب شریف شرایع الاسلام مرحوم محقق علامه حلی فرمود:
« تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن. »
تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثانی ندارند، و یا دارند ولکن یادی از آنها نمیکنند.
تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل میکنند و فرمود: در شرع اینچنین رسیده است.
تأکید بر زیارت سیدالشهداء علیهالسلام.
دعا در حق من و فرمود: « قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع. »
پرسیدم: « نمیدانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟ »
فرمود: « عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی ».
گفتم: « نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»
فرمود: « تمام آنها از تو راضیاند و دربارهات دعا میکنند ».
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف.
دعا فرمودند.
در اینجا مطالب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست.
پس خواستم که از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. 👇
به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که اینهمه بافضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش میکردم، تا صبح شد چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم میآید، بهتزده میشوم.
کتاب شیفتگان حضرت مهدی(عج)/ به نقل از www.tebyan.net
۹۵/۱۰/۲۴
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
برگرفته شده از panahzadeh.blog.ir
«یعرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ…؛
گناهکاران به چهره و سیمایشان شناختهشوند.» (سورهی الرحمن، آیهی ۴۱)
رنگ رخسار خبرمیدهد از سرّ ضمیر (سعدی)
#امام_زمان
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
بشارت در ایتا👇
eitaa.com/besharat_ir
❌❌❌مژده مژده برا خانمها و آقایون ❌❌❌
سلام و درود به همشهریان عزیز
از اونجایی که میدونیدبرای اکثر خانمها و آقایون کار کردن در بیرون به هر دلیلی امکان پذیر نیست
اینجا یک فرصتی فراهم شده تا بتونید تو خونتون کسب درآمد کنید🤔 فقط با گوشی دستت
برای اطلاعات بیشتر همکاری رو به شماره تماس من پیامک کنید مهلتش فقط تا فردا صبح ورودی میگیریم
۰۹۹۶۶۸۵۱۰۷۳
لطفا شماره بزارین تا باهاتون تماس بگیریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | پادشاه و نوجوان
📖 حکایتی زیبا و دیدنی از گلستان سعدی
🔻هر کس بر خدا توکل کند، مغلوب نمی شود و هرکس به خدا توسل کند،شکست نمی خورد.
💬 امام محمد باقر علیه السلام
🌺 #ریحانه_های_علوی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🆔 @reyhanehayealavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکل ما اینه که؛
برای رضای همه کار می کنیم
جز رضای خدا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/jahadi_razavieh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #روایت خاطره ای عجیب و شنیدنی
از"' شهید ابراهیم هادی"'
#شهید_ابراهیم_هادی
غدیر۵.m4a
18.27M
💠 بلندترین داستان غدیر 💠
👈به روایت حُذَیفَه یمانی برای یک جوان ایرانی در مدائن
💠شرح وقایع روز غدیر خم
💎بیان بخش های مهم خطبه غدیر
♻️جلسه پنجم
🎙میثم ذوالقدر
👈بازگشت به فهرست موضوعی
#بلندترین_داستان_غدیر
https://eitaa.com/meysamzolghadr
سوره مریم آیات ۱ تا ۳:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
كهيعص ﴿١﴾
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
کاف، هاء، یاء، عَین، صاد (۱)
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿٢﴾
[آیاتی که بر تو خواندهمیشود] یاد رحمت پروردگارت بر بندهاش زکریاست.
إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿٣﴾
هنگامی که پروردگارش را با دعایی پنهان خواند.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
آيه ۴ و ۵ سوره مريم، دعاي حضرت زکريا براي بچهدارشدن:
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿٤﴾
گفت: پروردگارا! بهراستی استخوانم سستشده و [مویِ] سرم از پیری سپید گشته، و پروردگارا! هیچگاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت] محروم و بیبهره نبودم.
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا ﴿٥﴾
و همانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم، و همسرم [از شروع زندگی] نازا بودهاست، پس مرا از سوی خود فرزندی عطا کن.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
آيه ۶ تا ۸ سوره مريم، نامگذاري:
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿٦﴾
که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! [ازهرجهت] مورد رضایت [خود] قرارده.
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا ﴿٧﴾
ای زکریا! ما تو را به پسری که نامش یحیی است، مژده میدهیم، [و] پیش از این همنامی برای او قرار ندادهایم.
قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿٨﴾
گفت: پروردگارا! چگونه برایم پسری خواهد بود درحالیکه همسرم نازا بودهاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیدهام؟!
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
آيه ۹ و ۱۰ سوره مريم، هر کاري براي خدا آسان است:
قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿٩﴾
[فرشته وحی به او] گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است، و همانا تو را پیش از این درحالیکه چیزی نبودی آفریدم.
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً ۚ قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿١٠﴾
گفت: پروردگارا! برای من نشانهای قرارده. گفت: نشانه تو این است که سه شبانهروز درحالیکه سالم هستی، قدرت سخنگفتن با مردم نخواهی داشت.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
♨️حرفی بزرگ برای قلب های مشتاق
🔸زمان پیامبر شخصی بود که خیلی میل داشت اولین کسی باشد که بر پیغمبر وارد می شود لذا هر روز که میآمد میدید چند نفری در مسجد هستند و از این جهت غصه میخورد.
🔸 یک روز صبح زودتر از همه حرکت کرد و به مسجد آمد دید در مسیر مسجد فقط یک جای پا بیشتر نیست و آن جای پای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است آن را میشناخت (پای رسول خدا قدری بزرگ بود و افراد آن را میشناختند) خیلی خوشحال شد که امروز بعد از پیغمبر هیچکس به مسجد نیامده و من اولین کسی هستم که به مسجد آمده ام، وقتی وارد مسجد شد دید سلمان هم آنجاست!
🔸 گفت: سلمان تو از آسمان آمدی؟
سلمان گفت: خیر.
پرسید: دیشب در مسجد معتکف بودی؟
گفت: خیر.
پرسید: پس چگونه است که من از اثرپایی جز اثر پا و کفش مبارک رسول خدا ندیدم؟
🔸 سلمان گفت: من پیغمبر را خیلی دوست دارم دلم می خواهد در همه چیز خودم را شبیه پیغمبر کرده باشم حتی در قدم زدن لذا مراقب بودم ببینم پیغمبر پای خود را کجا گذاشته اند من هم هم همان جا پا بگذارم.
📌 چرا ما به سلمان فارسی اقتدا نکنیم و به هر شکل و وسیلهای ارادت قلبی و عملی خود را به آن عزیز ملکوتی ابراز نکنیم یکی از این ابراز ارادت ها انجام اعمال_نیابتی است به نیابت از #امام_زمان.
مرحوم نخودکی و یکی از اولیای الهی با انجام و اهدای ثواب اعمال مستحبی به امام عصر موفقیتهای معنوی متعددی را کسب کردهاند.
📚زبور نور ص ۶۶