eitaa logo
دانلود
✅ ارّابه زمان در حرکت بود، تا این که پنجم شوّال سال 36 هجری فرا رسید و خبر رسید که معاویه متجاوز، به کار جمع‌آوری لشکر از اطراف پرداخته‌است و تصمیم دارد به سرزمین‌های تحت پرچم علی (علیه السلام) هجوم آورد. ❤️ امام علی (علیه السلام) برای سرکوبی متجاوزین، سپاه مجهّزی را آماده ساخت. این سپاه در «نخیله» (که لشکرگاه و قرارگاه تصمیم گیری و آماده‌باش سپاه علی (علیه السلام) بود) در آماده‌باش کامل به‌سر می‌بردند. ❤️امام علی (علیه السلام) از کوفه بیرون آمد و ره‌سپار قرارگاه نخیله شد، در آن‌جا برای آماده‌سازی و فرمان بسیج، به سخن‌رانی پرداخت، در این سخن‌رانی، پس از حمد و ثنا فرمود: ❗️آگاه باشید، من پیش‌تازان سپاه خود را به سوی میدان نبرد فرستاده‌ام، و به آنان فرمان داده‌ام که در کنار ساحل فرات بمانند، تا فرمان بعدی من به آن‌ها برسد، نیک و بدکار را سنجیده‌ام و چنین صلاح می‌دانم که از آب بگذرم و از مسلمانان کنار دجله کمک بگیرم تا پشت سپاه قوی گردد و در نتیجه دشمن از هرسو خود را در محاصره دیده و شکست را احساس کند.[1] سپاه مجهّز علی (علیه السلام) هم‌راه آن حضرت، از نخیله به سوی «صفین» حرکت کردند، در مسیر راه به مدائن (پایتخت شاهان ساسانی) رسیدند. در این هنگام که آنان ویرانه‌های کاخ‌ها و تالارها را مشاهده می‌کردند، ناگاه علی (علیه السلام) جمجمه پوسیده‌ای را در خرابه‌ای دید، به یکی از یاران فرمود: آن را بردار و به همراه من بیا. سپس علی (علیه السلام) به ایوان معروف کاخ مدائن آمد و در آن نشست و طشتی طلبید، و مقداری آب در طشت ریخت و به آورنده جمجمه فرمود: آن را در میان طشت بگذار، او همان کار را انجام داد. ❤️علی (علیه السلام) خطاب به جمجمه فرمود: ای جمجمه! تو را سوگند می‌دهم بگو من کیستم و تو کیستی؟!» جمجمه با زبان رسا گفت: تو امیرمؤمنان و سید اوصیاء و پیش‌وای پرهیزکاران هستی، ولی من بنده خدا و فرزند کنیز خدا، «کسری انوشیروان» هستم. ❤️علی (علیه السلام) به او فرمود: حالت چطور است؟ او گفتاری گفت که خلاصه‌اش این است: «من نسبت به زیردستانم مهربان بودم ولی در آئین مجوس به‌سر می‌بردم، ریاست و زرق و برق سلطنت مرا از ایمان و دین حقیقی باز داشت، اینک از بهشت، محروم هستم و گرفتار دوزخ می‌باشم، اما به خاطر این که با رعیت مدارا می‌کردم از آتش دوزخ درامان هستم، واحسرتا! اگر من ایمان می‌آوردم با تو بودم ای سرور خاندان محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم) و ای امیر مؤمنان». سخن او به قدری جان‌سوز بود که همه حاضران صدا را به گریه بلند کردند.[2] امید آن که با خواندن این سرگذشت، تا مرگ به سراغ ما نیامده، هم اکنون تصمیم بگیریم تا پیرو واقعی امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) شویم، تا واحسرتای پس از مرگ ما بلند نشود. [1] . نگاه کنید به خطبه 48 نهج البلاغه. [2] . اقتباس از منهاج البراعه، ج 4، ص 272. منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام/ محمد محمدی اشتهاردی ؛داستان های نهج البلاغه 📚 تبیان @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکایت از مردم در قیامت خدایا! بعضى که در فکر و روح خود انحرافى داشتند، آیات متشابه را (که چند نوع مى توان معنا کرد) دستاویز اهداف خود قرار دادند. (آل عمران، ۷) خدایا! بعضى مرا وارونه معنا کردند و بعضى خوب مرا شناختند، ولى حقائق مرا نادیده گرفته و کتمان نمودند. (بقره، ۱۷۴) خدایا! به جاى این که مرا براى دل هاى زنده بخوانند، (یوسف، ۲) بر مردگان خواندند. خدایا! مرا ساخته فکر بشر دانستند. (نحل، ۱۰۳) خدایا! مرا افسانه هاى پیشینیان دانستند. (انعام، ۲۵) خدایا! شنیدن تلاوت مرا ممنوع کردند. (فصّلت، ۲۶) خدایا! به آورنده من تهمت سحر و جنون و کِهانت و کذب زدند. (طارق، ۱۳) خدایا! مرا مى شنیدند، ولى لجاجت کرده و ایمان نمى آوردند. (سبأ، ۳۱) @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرقوص بن زهیر مشهور به «ذو الثّدیه» صاحب دو پستان، پایه گذار مقدس نماهای خوارج نهروان و رئیس آن‌ها بود، و او را «مخدج» نیز می‌خواندند. در مورد سابقه او نقل می‌کنند: در جنگ «حنین» ( که در سال هشتم هجرت بین سپاه اسلام و لشکر کفر در طائف واقع شد) مسلمانان پیروز شدند و غنائم بی‌شماری بدست مسلمین افتاد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)مشغول تقسیم غنائم بین مسلمانان بود، ناگاه همین حرقوص (که از قبیله بنی‌تمیم بود و او را ذو الخویصره نیز می‌گفتند) نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و با کمال گستاخی گفت: «ای رسول خدا، عدالت را رعایت کن». رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم)به او فرمود: «وای بر تو اگر من، عدالت را رعایت نکنم، چه‌کسی آن را رعایت خواهد کرد؟!». عمر بن خطاب از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم)خواست که اجازه بدهد تا او را بکشد. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را به حال خود بگذار، او اصحابی دارد، که اگر نماز و روزه آن‌ها را بنگرید، نماز و روزه خودتان را کوچک می‌شمرید. آن ها همواره قرآن می‌خوانند، ولی قرآن از مرز گلوگاهشان بیرون نمی‌رود، از اسلام آن چنان خارج می گردند که تیر از کمان خارج می پوشد و پوچ و تو خالی هستند مرد سیاه چهره‌ای که بالای یکی از بازوانش، گوشت اضافی مانند پستان زن قرار دارد که اگر آن را حرکت دهی به جلو و عقب حرکت می‌کند، به سوی اصحابش می‌آید و آن ها را از امت اسلامی جدا می‌سازد.[1] امام امیر مؤمنان علی (علیه السلام) این شخص را که ایدئولوگ خوارج بود[2] در جنگ نهروان کشت، و در فرازی از «خطبه قاصعه» می‌فرماید: «و امّا شیطان الرّدهه فقد کفیته بصعقه سمعت لها وجبه قلبه، ورجّه صدره؛ اما شیطان ردهه ( ذو الثّدیه) را با صاعقه‌ای که قلبش را به طپش در آورد و سینه‌اش را بلرزاند، سر به نیست کردم»[3] امام علی (علیه السلام) در این عبارت از او به عنوان «شیطان ردهه» یاد کرد، زیرا او هم چون شیطان، مردم را از راه حق گمراه می کرد، و کلمه «ردهه» به معنی گودالی است که در آن آب جمع می شود، نظر به این که این شخص در جنگ نهروان به گودالی افتاده بود و کشته شده‌بود، از این رو علی (علیه السلام) او را به آن گودال نسبت داد. و منظور از «صعقه»، صاعقه و صدای غراّ و نعره پلنگ افکن علی (علیه السلام) بود که آن چنان بر «ذو الثّدیه» رعب و وحشت افکند که شتاب‌زده فرار کرد و بی آن که اسلحه‌ای به او بخورد، به حفره افتاد و مرد.[4] در جریان کشته شدنش نقل شده: سپاه علی (علیه السلام) به جنگ خوارج نهروان رفت و با آن ها جنگید و همه آن‌ها ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند، بعد از جنگ، علی (علیه السلام) فرمود: در میان کشته شدگان خوارج عبور کنید ببینید که «مخدج ذو الثّدیه» کشته شده است یا نه؟ عده‌ای رفتند هر چه در میان کشته‌ها به جستجو پرداختند او را نیافتند، و جریان را به علی (علیه السلام) گزارش دادند. آن حضرت خود به میان کشته‌شدگان آمد و در یک جا که پیکرهای آن‌ها انباشته شده بود، آن‌ها را کنار زد و در میان آن‌ها جسد ناپاک «ذو الثّدیه» را یافت و فرمود: «الله اکبر، من هرگز نسبت دروغ به محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم)نداده‌ام» (چرا که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده بود که علی (علیه السلام) ذوالثدیه را می کشد) سپس علی (علیه السلام) به کنار آمد و سجده شکر به جا آورد، آن‌گاه سوار بر مرکب شد و از میان کشته های دشمن گذشت و فرمود: لقد صرعکم من غرّکم: «آن کس که شما را مغرور ساخت، این چنین شما را به خاک هلاکت افکند» از آن حضرت سوال شد: چه‌کسی آن‌ها را مغرور کرد؟ فرمود: «شیطان و هوس های زشت».[5] [1] . اعلام الوری، ص 127 ـ 128. [2] . مانند میشل عفلق که امروز ایده ئولوگ حزب بعث عراق است. [3] . نگاه کنید به خطبه 192 نهج البلاغه. [4] . اقتباس از شرح نهج البلاغه خوئی، ج 12، ص 25. [5] . تتمه المنتهی، ص 21. منبع :محمد محمدی اشتهاردی ؛داستان های نهج البلاغه @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول محمد محمدی اشتهاردی👇 💠 توحید و خداشناسی و مسائل اعتقادی 💠 💕 ارزش و پاداش ذکر خدا 💕 ✔️ رسول خدا(ص) از کنار باغی عبور می‌کرد، دید کشاورزی، در باغ خود درخت می‌کارد، نزد او ایستاد و فرمود: آیا تو را راه‌نمائی نکنم به کاشتن درختی که ریشه‌اش استوار، و میوه‌هایش زودرس، و جالب‌تر و بادوام‌تر است؟ کشاورز: آری، ای رسول خدا مرا به چنان درختی راه‌نمائی کن. پیامبر: هنگام صبح و شام بگو: 💚سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر💚 ☑️ اگر این ذکر را (با شرائط و خلوص) بگویی، برای هر بار آن، خداوند ده درخت در بهشت که هر درختش دارای میوه‌های گوناگون است، برای تو آماده می‌کند و آن ذکرها(و یا آن درخت‌ها) برای تو باقیات صالحات هستند. کشاورز که بر اثر بیانات پرشور پیامبر(ص)، شیفته مقامات اخروی شده‌بود، به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! تو را گواه می‌گیرم که این باغم، صدقه قبض شده (وقف لازم) بر فقرای مسلمانانی که استحقاق دارند، باشد، خداوند این آیات قرآن را در این مورد نازل کرد: فاما من اعطی واتقی- و صدق بالحسنی- فسنیسره للیسری :اما آن کس که (در راه خدا) انفاق کند، و پرهیزکاری را پیشه خود سازد - و جزای نیک الهی را تصدیق کند - ما او را در مسیر آسانی (به سوی بهشت جاویدان) هدایت می‌کنیم (سوره لیل آیه 5 تا 7). @Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول محمد محمدی اشتهاردی👇 💠 توحید و خداشناسی و مسائل اعتقادی 💠 🤭 نتیجه نافرجام امید به غیر خدا 🤭 ✅ حسین بن علوان می‌گوید: در مجلسی برای کسب علم و دانش نشسته بودیم، و هزینه سفر من تمام شده‌بود، یکی از دوستان گفت: به چه کسی امید داری؟. گفتم: به فلانی. گفت: بنابراین، سوگند به خدا به امید و آرزویت نمی‌رسی. گفتم: چرا؟ گفت: امام صادق (ع) فرمود: در یکی از کتابهای (آسمانی) خوانده ام: خداوند می فرماید: ❗️سوگند به عزت و جلال و مقام ارجمندم که رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من، امیدوار گردد، قطع می‌کنم، و لباش خواری را در نزد مردم برقامت او می‌پوشانم، و او را از مقام تقرب خود و از فضل و کرمم، دور می‌سازم، آیا او در گرفتاری‌ها به غیر من دل می‌بندد، با این‌که گرفتاری‌ها و رفع آنها در دست من است؟، آیا او در فکر خود، در خانه غیر مرا می‌کوبد، با این‌که کلید همه درهای بسته نزد من است، و در خانه‌ام به روی همه باز می‌باشد... @Dastanqm