صبحگاه ۱۵ خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.
مردم ورامین و شهرکهای اطراف بهسوی تهران سرازیر شدند.
تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سهراهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند.
جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گردآمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» بهسوی کاخ شاه بهحرکت درآمدند.
https://eitaa.com/Dastanqm
۱۵ خردا سال ۴۲:
از جنوب شهر تهران سیل جمعیت بهسمت مرکز راهافتادهبود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، دوتن از جوانمردان جنوب شهر تهران با گروه خود درحرکتبودند. ایندوتن بعداز چندی دستگیر و در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.
📚پایگاه خبری و تحلیلی انصاف
https://eitaa.com/Dastanqm
سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
۱۵ خرداد ۴۲ مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. امام خمینی پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامیعشرتآباد منتقل شد.
پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گستردهای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند
از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ ۱۱مرداد ۱۳۴۲ حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داوودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصرۀ علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر سیزده مرداد، روزنامههای رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی ممکن نبود. اما علمای وقت با انتشار بیانیههایی هرگونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیتاللّه العظمی مرعشی نجفی(ره) بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع، امام خمینی تحتالحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در ۱۵ فروردین سال۴۳ در همین محل محاصرهشده اقامت داشت.
📚پایگاه خبری و تحلیلی انصاف
https://eitaa.com/Dastanqm
شیخ عباس قمی در منتهی الامال میگوید:
حضرت صادق علیه السلام در ماه شوال سال ۱۴۸ هجری بهسبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانیدهبود، بهشهادت رسید.
و در وقت شهادت از سن مبارکش شصت و پنج سال گذشتهبود.
📚دانشنامه اسلامی
https://eitaa.com/besharat_ir
https://eitaa.com/Dastanqm
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13921026_7971_128k.mp3
3.68M
📡 كليپ صوتی | امام صادق و داعیه تشکیل حکومت اسلامی
🏴رهبر انقلاب: امام صادق علیهالصلاةوالسلام، ماهیت مبارزهاش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود.
☑️ @Khamenei_ir
داستانهای اسلامی از اصول کافی
محمد محمدی اشتهاردی👇
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پیام فریبکارانه دشمن به علی(ع)
🔷 (یکی از جنگهائی که در آغاز خلافت امام علی(ع) در سال 36 ه.ق رخ داد، جنگ جمل بود که در بصره واقع شد، آتشافروزان این جنگ، طلحه و زبیر بودند که بیعت خود با علی(ع) را شکستند و زیر پرچم عایشه، جنگ خانمانسوزی در بصره، بین مسلمانان، برپانمودند، جنگی که موجب شهادت پنجهزارنفر از یاران علی(ع)، و هلاکت سیزدههزارنفر از لشکر عایشه، گردید و خود طلحه و زبیر نیز با کمال خواری و گمراهی در همینماجرا، بهخاک هلاکت افتادند، اکنون در اینجا به پیامی که طلحه و زبیر، قبلاز جنگ برای علی(ع) توسط شخصی به نام خداش دادند و پاسخ علی(ع)، و پیوستن خداش به علی(ع) و شهادت او، توجه کنید:)👇
🔸قبل از جنگ جمل، طلحه و زبیر، یکیاز یاران خود به خداش (بر وزن کتاب) را برای ابلاغ پیامشان به علی(ع)، نزد آن حضرت فرستادند، آنها به خداش گفتند:
ما تو را نزد مردی میفرستیم که خود و خاندانش را از سالها قبل، به جادوگری و غیبگویی میشناسیم، و تو ای خداش در میان اطرافیان ما، آنچنان مورد اطمینان هستی که اعتمادت از خودمان بیشتر است دراینجهت که سخن علی(ع) تو را نفریبد، بلکه با او ستیز کنی تا حق را بر او آشکار سازی، خوب توجه کن که ادعای علی(ع) بیشتر از ادعای همه است، مبادا ادعای او تو را تحت تأثیر قراردهد و مغلوب سازد، نیز بدان که یکی از راههای فریبدادن از ناحیه علی(ع) این است که با آوردن خوردنی و نوشیدنی و عسل و روغن، و خلوتکردن با مردم، آنها را میفریبد، نبادا از غذای او بخوری، به عسل و روغنش دست نزن وبا او خلوت منشین، و از همه این امور دوری کن، و بهیاری خدا بهسوی او برو، هنگامیکه او را دیدی آیه سخره (195)را بخوان و از نیرنگ او و نیرنگ شیطان به خدا پناه ببر، وقتی به حضورش رفتی، با تمام توجه به او نگاه نکن و با او انس نگیر، آنگاه این مطالب را از جانب ما به او ابداع کن:
1- دو برادر دینی و دو پسر عموی نسبی، تو را سوگند میدهند که قطع رحم نکنی.
2- به تو میگویند: آیا نمیدانی که ما از روزی که خداوند روح محمد(ص) را قبض کرد، اکنون که تو زمام امور رهبری را بهدست گرفتهای و به کمترین مقامی رسیدهای، احترام ما را ضایع نمودی و امیدمان را بریدی.
3- با وجود دوری ما از تو وسعت شهرهای نزد تو، کردار و قدرت ما را نسبت به خود نادیده گرفتی( با اینکه شهرهای وسیعی در نزدیک داری، ما را از حکومت در شهرهای دور مانند کوفه و بصره بازمیداری).
4- این را بدان، آن کسی که(مانند عمار و یاسر و...) تو را از ما و همسوئی با ما منصرف میکند، سودش برای تو از ما کمتر است، و دفاعش از تو نسبت به دفاع ما، سستتر میباشد.
صبح روشن برای دو چشم بینا، آشکار شد(و موضوع چون خورشید، روشن است).
5- به ما خبر رسیده که تو به ما بیاحترامی کردهای، و ما را نفرین نمودهای، چهچیز تو را بر این کار وا داشت، با اینکه ما تو را از شجاعترین قهرمانان عرب میدانستیم(نفرین کار آدم شجاع نیست) تو نفرین بر ما را، کار معمولی خود قراردادهای، و میپنداری نفرین تو ما را شکست میدهد.
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
محمد محمدی اشتهاردی👇
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پیوستن خداش به علی(ع) و شهادت او _ 1️⃣
خداش: به سوی امیرمؤمنان علی(ع) حرکت کرد، و به محضرش رسید، و طبق برنامه پیش گفته: آیه سخره را آهسته میخواند.
امام علی(ع) تا او را دید خندید و فرمود: ای برادر عبد قیس بیا نزدیک.
خداش: جا وسیع است، آمدهام پیامی به شما برسانم.
امام علی: بفرمائید چیزی بخورید و بیاشامید و لباسها را بکنید و روغنی بمالید و(پس از رفع خستگی) پیام خود را برسانید.
خداش: نیازی به آنچه گفتی ندارم.
امام علی: میخواهی با تو در جای خلوت بنشینم، تا اگر رازی داری به من بگوئی.
خداش: رازی ندارم، هر رازی برای من آشکار است.
امام علی: ای خداش تو را به خدائی که از خودت به تو نزدیکتر است، و بین تو دلت، مانع میشود، همان خدائی که به خیانت چشمها و راز سینهها آگاه است، آنچه را من (از خوردن و نوشیدن و روغن مالیدن و خلوت کردن) به تو پیشنهاد کردم، آیا زبیر به تو سفارش نکرد که از این امور دوری کنی؟
خداش: خدا گواه است، همینطور است که میفرمایی.
امام علی: پسازآنکه آنچه از تو خواستم(و تو را به خدا سوگند دادم) اگر کتمان میکردی، بههلاکت میرسیدی.
ای خداش: آیا زبیر به تو سخنی نیاموخت که وقتی نزد من میآیی آن سخن را بخوانی؟
خداش: آری به من سخنی آموخت.
امام علی: آیا آن سخن، آیه سخره بود؟
خداش: آری.
امام علی: آن آیه را بخوان.
خداش: آن آیه را خواند.
امام علی (ع) مکرر به خداش فرمود: آیه را بخوان، او آیه را میخواند، علی(ع) غلطهای او را تصحیح میکرد، و او تا هفتاد بار آن آیه را خواند.
خداش پیش خود میگفت: عجبا! چرا امیرمؤمنان(ع) دستور تکرار این آیه را میدهد.
آنگاه امام(ع) به خداش فرمود:آیا احساس میکنی که دلت آرامش یافتهاست؟.
خداش: آری، سوگند به خدایی که جانم در دست او است (با خواندن مکرر آیه سخره) دلم آرامش یافت.
امام علی: اکنون بگو آن دو نفر چه پیامی را توسط تو برای من فرستادهاند؟
خداش پیام آنها را (قبلاً ذکر شد) به امام علی(ع) ابلاغ کرد.
امام علی(ع) پاسخ همه فرازهای پیام آنها را داد و به خداش فرمود: پاسخ مرا به آنها ابلاغ کن(که خلاصه پاسخ امام علی (ع) به آنها چنین بود:).
به آنها بگو: گفتار خود شما برای استدلال بر محکومیت شما کفایت میکند، خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیکند.
اینکه: شما میپندارید برادر دینی و پسر عموی نسبی من هستید، در مورد خویشاوندی نسبی، آن را انکار نمیکنم( که در چندمین جد اعلا، بههم میرسیم) اگرچه نسبت(جاهلیت) با آمدن پیوند( و ملاک) اسلام قطع شد( زیرا آن پیوندی را که اسلام پذیرفت، آن را باید ملاک قرار داد)
و در مورد برادر دینی بودن شما، اگر راست میگوئید، شما با کارهای خود با قرآن کتاب خدا مخالفت نمودید و شیوه برادری دینی را ازبینبردید و از تحت فرمان من خارج شدید، و اگر در ادعای برادری، راستگو نیستید، پس دروغگو و بهتانزننده میباشید.
و در مورد مخالفت شما با مردم به خاطر من، از هنگام رحلت پیامبر(ص)، اگر شما از روی حق با آنها مخالفت نمودید (و با من بیعت کردید)، ولی بعداً با مخالفت با من، آن حق را دگرگون کرده و باطل نمودید، و اگر از روی باطل با مردم مخالفت کردید، پس گناه آن باطل و گناه جدید مخالفت با من، بر گردن شما است، به علاوه انگیزه مخالفت شما با مردم( برای من نبود، بلکه) به خاطر طمع به دنیا بود( چنانکه آشکار شد.)
و در مورد اینکه: میگوئید: امید شما را قطع کردم و چنین معتقدید، خدا را شکر که عیب دینی بر من نگرفتید(زیرا قطع کردن امید آلودگان، جرم دینی نیست).
و اما انگیزه دوری من از شما، آن چیزی است(یعنی آن باطن ناپاکی است) که موجب سرپیچی شما از حق، و بیعتشکنی شما شد، و افسار بیعت را مانند چارپائی که افسارش را پاره میکند، پاره کردید و از گردنتان بیرون آوردید، پروردگار من، تنها خدای یکتا و بی همتا است و من چیزی را شریک او قرار نمیدهم، و به آنها بگو: نگوئید سود فلانی کمتر است و دفاعش، سستتر می باشد، که اگر چنین بگوئید سزاوار نام شرک و نفاق خواهید شد.
اما اینکه: مرا از شجاعترین قهرمانان عرب خواندید و از این رو نفرین مرا مناسب شجاعت من ندانستید، بدانید که هر مقامی مناسب کاری است، شجاعت من در آنجا است که شما سخت در تنگنای دشمن قرار گیرید و خداوند دل توانمند به من بدهد و به دفاع برخیزم، و در مورد نفرین من نباید بیتابی کنید، چراکه نباید نفرین من کسی را که به پندار شما، جادوگر از خاندان جادوگر است، بترساند.
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
محمد محمدی اشتهاردی👇
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پیوستن خداش به علی(ع) و شهادت او _ 2️⃣
آنگاه علی(ع) آنها را چنین نفرین کرد:
خدایا! اگر طلحه و زبیر بر من ستم کردهاند و نسبت ناروای (جادوگری و دست داشتن در قتل عثمان و...) به من دادند، و آنچه را که از رسول خدا(ص) در شأن من دیدند و شنیدند، ولی کتمان نمودند، و با تو و پیامبرت مخالفت کردند، زبیر را با بدترین وضعی بکش و خونش را در گمراهیش بریز و طلحه را خوار گردان، و در آخرت آنها را با سخت ترین مجازات کیفر فرما
ای خداش! آمین بگو.
خداش (که سخت تحت تأثیر بیان امام قرار گرفته بود، با صدق دل)
گفت:
آمین:خدایا مستجاب کن.
سپس خداش، خود را پیش خود سرزنش میکرد خطاب به خود میگفت:بهخدا من هرگز صاحب ریشی را ندیدم که خطایش از تو روشنتر باشد که پیامرسان پیامی باشد که قسمتی از آن قسمت دیگرش را نقض میکند، و خداوند جای درستی برای آن نگذاشته است، من بهسوی خدا میروم و از آن دو نفر(طلحه و زبیر) بیزاری میجویم.
امام علی: ای خداش نزد آن دو نفر برو، و گفتار مرا به آنها ابلاغ کن.
خداش: نه به خدا، نمیروم، مگر اینکه از خدا بخواهی و دعا کنی که مرا بیدرنگ بهسوی تو باز گرداند، و مرا در مسیر خشنودی خودش در مورد تو موفق کند.
امام علی(ع) برای خداش همین دعا را کرد، خداش نزد طلحه و زبیر رفت و پیام امام علی(ع) را به آنه ابلاغ کرد و سپس با شتاب (مخفیانه) به حضور علی(ع) بازگشت، و به صف امام علی(ع) ملحق شد، و در جنگ جمل، جزء یاران او گردید و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید، رحمت خدا بر او باد.
https://eitaa.com/Dastanqm
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | میشه از #مرگ فرار کرد؟!
در ترکیه یا جبهه؟
🌱 یک دقیقه با قرآن در #بهار_قرآن
💠 مجموعه دیدنی #سی_جزء_سی_داستان به روایت حجتالاسلام راجی
🔹#جزء_پنجم
🔹#داستان_پنجم
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | پیامبر راجع به کدام قوم در آینده خبر داده بودند؟
"خدا را دوست دارند و خدا آنها را دوست دارد..."
🌱 یک دقیقه با قرآن در #بهار_قرآن
💠 مجموعه دیدنی #سی_جزء_سی_داستان به روایت حجتالاسلام راجی
🔹#جزء_ششم
🔹#داستان_ششم
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir