eitaa logo
دانلود
توجه به مصيبت حضرت زهرا سلام الله علیها زكريا بن آدم گويد: در خدمت امام رضا عليه السلام بودم كه حضرت جواد عليه السلام را كه سن شريفش از چهار سال كمتر بود به محضر او آوردند آن‌گاه آن حضرت دست خود را بر زمين زد و سر مباركش را به جانب آسمان بلند كرد و مدتى طولانى فكر كرد. امام رضا عليه السلام فرمود: جان من فداى تو باد براى چه اين‌قدر فكر مى‌كنى ؟ عرض كرد: به ظلمى كه به مادرم فاطمه عليه السلام كردند فكر مى‌كردم . منتهى الامال ، باب يازدهم ، ص 943. 📚مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
https://www.aparat.com/v/zjHxE ☝️فیلم سینمایی خضر و موسی داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقایع روز غدیر داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
از مدینه تا غدیر داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
https://www.aparat.com/v/On89W ☝️انیمیشن شرح واقعه غدیر خم 28 دقیقه کانال کودکان(و نوجوانان) در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حقوق همسر حسن بن زیّات بصرى مى‌گوید: من با دوستم بر حضرت امام باقر علیه السلام وارد شدیم درحالى‌که آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى قرمز برتن داشتند و محاسن خود را اصلاح کرده، سرمه به چشم کشیده‌بودند. پرسش هایى از او پرسیدیم، هنگامى‌که برخاستیم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بیایید گفتم: آرى، فدایت شوم! چون فردا رسید با دوستم خدمت حضرت رسیدم، در اتاقى بود که جز حصیر فرشى نداشت و پیراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم کرده، فرمود: برادر بصرى! دیروز بر من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، دیروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او بود و کالاى اتاق هم کالاى او، خود را برایم آراسته بود و بر عهده من بود که من هم خود را براى او بیارایم به‌آن‌گونه که او براى من خود را آراسته بود. به دلت چیزى نسبت به من نگذرد. دوستم گفت: فدایت گردم، به خدا سوگند بر دلم چیزى گذشت اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتى. الکافى: ۶/ ۴۴۸، باب لبس المعصفر، حدیث ۱۳؛ مکارم الأخلاق: ۸۰؛ وسائل الشیعه: ۵/ ۳۲، باب ۱۷، حدیث ۵۸۱۷؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۹۳٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
مهمان‌دوستى عاشقانه سلمى کنیز حضرت امام باقر علیه السلام مى‌گوید: همواره برادران دینى‌اش بر او وارد مى‌شدند و از نزد او نمى‌رفتند مگرآنکه آنان را به پاکیزه‌ترین غذا پذیرایى مى‌کرد و لباسى نیکو بر آنان مى‌پوشانید و درهم‌هایى به آنان مى‌بخشید! من به حضرت مى‌گفتم: به‌سبب این دست‌ودل‌بازى تهی‌دست مى‌شوى، حضرت پاسخ مى‌گفت: اى سلمى! نیکى و حسنه دنیا جز صله به برادران دینى و کارهاى پسندیده نیست. او هرگز از هم‌نشینى با برادران خسته نمى‌شد و مى‌فرمود: میزان دوستى برادر دینى نسبت به خودت را، به آنچه در قلب تو نسبت به اوست بشناس. هرگز از او شنیده نشد که به سائل بگوید: اى سائل! در وجودت برکت باد، و نه اى سائل! این را برگیر! بلکه او مى‌فرمود: آنان را با بهترین نام‌هاشان بخوانید کشف الغمه: ۲/ ۱۱۸؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۹۰، باب ۶، حدیث ۱۵٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
🏝کار و کوشش محمّدبن‌منکدر مى‌گوید: من گمان نمى‌کردم على بن الحسین علیه السلام جانشینى برتر از خود بنهد، تا آنکه پسرش محمّد بن على را دیدم و خواستم او را پند دهم ولى او مرا پند داد، دوستانش گفتند: امام علیه السلام به چه چیزى تو را پند داد؟ گفت: در ساعتى بسیار گرم به بخشى از نواحى مدینه رفته بودم، حضرت امام باقر علیه السلام را دیدم که مشغول کار بود، پیش خود گفتم: مردى از مردان بزرگ قریش در این ساعت با این حال در طلب دنیاست! سوگند مى خورم که او را قاطعانه موعظه کنم. نزدیک او شدم و سلام کردم، نفس زنان جواب سلامم را داد. از شدّت گرما عرق از سر و رویش مى ریخت. به او گفتم: خدا کارت را به صلاح آورد، بزرگى از بزرگان قریش آن هم در این ساعت در طلب دنیاست، اگر مرگت از راه رسد و تو در این حال باشى چه مى کنى؟ ❗️امام فرمود: به خدا سوگند اگر مرگم برسد و در این حال باشم بى‌تردید به من رسیده درحالى‌که در طاعتى از طاعات خدا هستم که به‌وسیله آن ارزش وجودم را از تو و از مردم حفظ مى‌کنم. من از مرگ زمانى مى‌ترسم که مرا در رسد و من بر گناهى از گناهان باشم! گفتم: خدا رحمتت کند! خواستم تو را موعظه کنم تو مرا موعظه کردى. الکافى: ۵/ ۷۳، حدیث ۱؛ الارشاد، مفید: ۲/ ۱۶۱؛ وسائل الشیعه: ۱۷/ ۱۹، باب ۴، حدیث ۲۱۸۷۲؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۳۵۰٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
✳️ انفاق جوان‌مردانه حسن بن کثیر مى‌گوید: از تهی‌دستى و جفاکارى برادران ایمانى نزد حضرت امام باقر علیه السلام شکایت کردم، حضرت فرمود: برادر بدى است برادرى که هنگام بى‌نیازیت به تو توجه داشته‌باشد و زمان تن‌گدستى ات با تو قطع رابطه کند! سپس به غلامش فرمان داد تا کیسه‌اى که هفت‌صد درهم در آن بود به من داد و فرمود: این را هزینه کن و هنگامى‌که به‌پایان‌رسید مرا خبر ده. الارشاد، مفید: ۲/ ۱۶۶؛ روضه الواعظین: ۱/ ۲۰۴؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۸۷، باب ۶، حدیث ۶٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
خسته‌نشدن از نیکوکارى یاران حضرت امام باقر علیه السلام مى‌گویند: آن حضرت میان پانصد تا ششصد هزار درهم به ما اجازه مى‌دادند که کمک کنیم و هرگز از صله به برادران و کسانی که برای حاجت نزد او می‌آمدند و آرزومندان و امیدوارانش، ملول و خسته نمى‌شدند. الارشاد، مفید: ۲/ ۱۶۷؛ کشف الغمه: ۲/ ۱۲۷؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۸۸، باب ۶، حدیث ۹٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
بردباری شگفت دربرابر نصرانى مردى نصرانى مسلک به حضرت امام باقر علیه السلام از روى توهین گفت: تو بقرى! حضرت فرمود: نه من باقرم. گفت: تو پسر آن زن آشپزى، فرمود: آشپزى هنر و حرفه اوست، گفت: تو فرزند زنى سیاه‌چهره و بدزبانى! فرمود: اگر راست مى‌گویى خدا او را بیامرزد و اگر دروغ مى‌گویى خدا تو را بیامرزد. ❇️ نصرانى به‌سبب این برخورد بردبارانه مسلمان شد. المناقب: ۴/ ۲۰۷؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۸۹، باب ۶، حدیث ۱۲٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm