eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/MBczZ ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته به‌مناسبت شهادت سرداران اسلام: فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و محمدجهان‌آرا{ 1360 ه.ش) کانال بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm کانال علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستان‌های قرآنی و مذهبی
بکر بن صالح گوید: به حضرت هادی (علیه السلام) نوشتم: من پنج سال است که از بچه دار شدن خودداری کرده ام که همسرم فرزند نمی خواهد و می گوید به واسطه نداری تربیت، فرزند مشکل است؟ امام جواب نوشت: بچه دار شو که خداوند روزیش دهد. ابن عمر، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فرزند بخواهید که نور چشم و ریحانه دل است، و از زن عجوزه و نازا بپرهیزید. حضرت زین العابدین به یکی از اصحاب فرمود: برای طلب فرزند هفتاد بار بگو: ((خداوندا! مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانی (66) و برایم جانشینی قرار ده که در زندگی به من احسان و نیکی کند، و پس از مرگ، استغغار نماید، و او را سالم و کامل بدار و شیطان را در او شریک و سهم مده، خداوندا! از تو مغفرت می طلبم و به سوی تو توبه و بازگشت می نمایم، که تو غفور و رحیمی ))، اگر کسی این دعا را بسیار بخواند خداوند آنچه از مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت که آرزو دارد به او خواهد داد، که خداوند می فرماید: ((خدا را استغفار کنید که او غفار است و اوست که برای شما آب گوارا و روان از آسمان فرو می فرستد، و شما را به مال و فرزند، یاری می نماید، و برایتان باغها آفریده، و نهرها جاری ساخته است. )) از زراره، از امام پنجم (علیه السلام): نزد هشام بن عبد الملک رفتم، چندان در اجازه ملاقات دیر کرد که ملول شدم، هشام حاجبی داشت که ثروت فراوان داشت ولی فرزند نداشت حضرت باقر (علیه السلام) به وی نزدیک شد، و فرمود: می توانی مرا به هشام برسانی تا دعایی به تو بیاموزم که فرزندی پیدا کنی؟ گفت: آری. و او را به هشام رسانید و کارش را انجام داد، و بیرون آمد، حاجب گفت: جانم فدایت آن دعا را تعلیم من کن، امام فرمود: در هر صبح و شام هفتاد بار بگو: سبحان الله و خدا را ده بار استغفار نما، و او را نه بار تسبیح گوی، و آن را به استغفار ختم کن که خداوند می فرماید: ((خدا را استغفار کنید، که او غفار است و آب گوارا از آسمان برای شما می فرستد، و به مال و فرزند یاریتان می کند و برای شما باغ ها و نهرها قرار داده است )) حاجب این دعا را بخواند و فرزند بسیار پیدا کرد، و بعد از این همواره به دیدار حضرت باقر و صادق (علیه السلام) می شتافت. سلیمان گوید: من با دختر عمه ام عروسی کردم و این دعا را خواندم ولی فرزند نیامد، دعا را به زنم آموختم، او هم خواند و بچه دار شدیم، و دانستم که اگر زن بخواند بچه دار می شود، و به کسانی که بچه دار نمی شدند دعا را آموختم و خواندند و فرزندان متعدد پیدا کردند. از ابی بکر بصری: به حضرت صادق (علیه السلام) گفتم من از خانواده ای هستم که منقرض شده اند و من تنها بازمانده آنها هستم و فرزندی ندارم، فرمود: در سجده این دعا (آیه ) را بخوان: ((خداوندا! مرا ذریه ای پاک عنایت کن که تو شنوا و پاسخ گویی دعایی )) و ((بار خدایا مرا تنها (و بدون وارث ) نگذار که تو بهترین وارثانی )) من این دعا را خواندم و دو فرزندم علی و حسین به دنیا آمدند. و از آن حضرت روایت است که برای طلب فرزند، در وقتی که اراده آمیزش داری این آیه را سه بار بخوان: وذا النون اذ ذهب. . . . و از آن حضرت (علیه السلام): هر کس از شما زنش باردار است و فرزندش چهار ماهه شد رو به قبله بایستد و آیة الکرسی بخواند، و دست به پهلوی همسرش گذارد و بگوید: ((خداوندا! من این فرزند را محمد نام گذاردم )) خداوند او را پسر کند، و اگر به عهد خود وفا کند و نام او را محمد نهد خداوند آن را وسیله برکت او قرار دهد وگرنه اختیار با خداست که او نگهدارد یا ببرد. از امام ششم (علیه السلام): مردی بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: یا ابن رسول الله من هشت دختر پشت سر هم دارم و پسری ندارم، دعا بفرمایید که خداوند به من پسر دهد، امام (علیه السلام) فرمود: چون آهنگ آمیزش کردی و در دامن زن نشستی، دست راستت را بر ران چپ زن نه و سوره ((انا انزلناه. . . )) را هفت بار بخوان، و سپس آمیزش کن که آنچه می خواهی می بینی، و چون آثار حمل پیدا شد، هر وقت زن در شب، پهلو به پهلو شود دست راست خود را بر ران راست او نه و ((اناانزلنا. . )) را هفت بار بخوان. مرد گوید: چنین کردم و هفت پسر پشت سرهم برایم متولد شد، و دیگران نیز چنین کردند و پسردار شدند.👇
داستان‌های قرآنی و مذهبی
روزی حسن بن علی (علیه السلام) از نزد معاویه بیرون شد، یکی از دربانان معاویه، به دنبال حضرت راه افتاد، و گفت من مردی پولدارم که بچه دار نمی شوم، چیزی به من بیاموز که خداوند به من فرزندی دهد. امام (علیه السلام) فرمود: بسیار استغفار کن، وی بسیار استغفار می کرد که گاهی به روزی هفتاد بار می رسید، و ده پسر برایش متولد شد. این خبر به معاویه رسید، به مرد گفت: چرا از او نپرسیدی که این سخن از کجا گرفته است؟ باری دیگر که امام (علیه السلام) به معاویه وارد شد مرد همان سؤ ال از او کرد، امام (علیه السلام) فرمود: مگر گفته قرآن را نشنیدی که در داستان هود گوید: ((و بر نیروی شما بیفزاید)) و در قصه نوح گوید: ((شما را به مال و فرزند کمک کند)). منبع : دفتر اول آداب زندگی اسلامی، (ترجمه فارسی مکارم الاخلاق)، حسن بن فضل بن حسن طبرسی، مترجم: عبد الرحیم عقیقی بخشایشی داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‌های قرآنی و مذهبی
طالوت کیست؟ ✅ پس از درگذشت موسى و هارون، قوم بنى ‏اسرائیل روزبه‌روز ضعیف‌تر شدند و صندوق عهد را که یادگار حضرت موسی (ع) و بسیار مقدس بود ازدست‌دادند. آن‌ها فرازونشیب‌های بسیارى دیدند تا اینکه خداوند پیامبرى بر آنها فرستاد که نام او شمعون، یوشع و یا اشموئیل بود. آنها که از این ذلت و دربه‌درى خسته شده‌بودند، گرد آن پیامبر جمع شدند و از وى خواستند که آنها را سروسامان دهد و براى آنها فرماندهى تعیین کند که تحت فرمان او با دشمنان خود بجنگند. آن پیامبر به دستور خداوند طالوت را چوپان فقیرى بود که از هیچ شهرت و معروفیتى برخوردار نبود ولى شخص بسیار لایق و کاردانى بود و از لحاظ جسمى و کاردانى بر دیگران برترى داشت به عنوان فرمانده انتخاب کرد. بسیاری از افراد قوم بنی اسرائیل در وقت جنگ با بهانه‏ هاى واهى از جنگ سرباززدند. آنها گفتند: طالوت قدرت مالى ندارد و ما از او براى فرماندهى شایسته‌‏تر هستیم. ولى پیامبر گفت: خدا او را بر این‌کار برگزیده است و او را از لحاظ جسمانى و علم و دانش فزونى داده‌است و یک نشانه براى شایستگى او این است که به زودى «تابوت عهد» یا همان صندوق مقدسى را که یادگارهاى موسى و هارون را دارد و مایه آرامش شماست، به شما بازپس مى‌‏گرداند. این تابوت را دشمنان بنى‏‌اسرائیل از آنها گرفته‌بودند. همان‌گونه که پیامبر گفته بود، طالوت صندوق عهد را به آنها برگرداند و آنها فرماندهى او را قبول ‏کردند. دعای صبر، ثبات قدم و پیروزی دعاهای قرآنی طالوت به جمع آورى نیرو پرداخت و آنها را سازماندهى کرد و براى جنگ با دشمنان آماده ساخت. طالوت با سپاه خود به سوى دشمن حرکت کرد در بین راه سپاهیان تشنه شدند. طالوت به آنها گفت: به‌زودى به نهر آبى خواهیم رسید ولى شما حق ندارید بیش از یک مشت از آن آب بخورید و بدین گونه مى ‌خواست فرمان‌بردارى و استقامت و قدرت اراده آنها را آزمایش کند اما وقتى به آن نهر آب رسیدند جز اندکى از آنها، همگى از آن آب سیر خوردند و بدین‌گونه ضعف اراده خود را نشان دادند. طالوت آن اکثریتى را که از فرمان او سرپیچى کرده‌بودند رها کرد و با گروه اندکى به راه خود ادامه داد. وقتى آنها با سپاه عظیم دشمن روبرو شدند، بعضى از آنها به طالوت گفتند: ما قدرت رویارویى با این سپاه را نداریم ولى بعضى از آنها گفتند: با همین تعداد اندک با آنها مى ‏جنگیم. فرماندهى سپاه دشمن را شخصى به نام «جالوت» بر عهده داشت. او میان دو لشگر آمد و مبارز طلبید. جوانى به نام «داود» در لشگر طالوت بود او جالوت را هدف قرارداد و سنگى به پیشانى او زد، جالوت درجا کشته‌شد و کشته‌شدن او رعب و وحشت فراوانى میان سپاهیان او به‌وجودآورد و آن لشگر شکست خورد و بنى‏اسرائیل پیروز شدند. منبع: کتاب مرا زیباتر بخوانید! (ربناهای قرآنی) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
«رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْکافِرينَ» (قسمتی از آیه ۲۵۰ سوره بقره) «پروردگارا، به ما صبر و تحمل و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و بر شکست کافران یاری فرما» دعای افزایش صبر و تحمل از زبان کیست؟ ⭕️ در زمانی که طالوت و بنی‌اسرائیل با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند این دعا را خواندند و از خدا خواستند که به آن‌ها صبر بدهد و قدم هایشان را استوار کند (تا در جهاد ثابت قدم باشند) و بر گروه کافران پیروزشان گرداند. در حقیقت طالوت و سپاهش سه‌چیز را از خدا طلب کردند: 1️⃣ نخست صبر و استقامت، 2️⃣ دومین تقاضاى آنها از خدا این بود که گام‌هاى آنها را استوار بدارد تا ازجاکنده‌نشود و فرارنکنند؛ در واقع دعاى اول جنبه باطنى و درونى داشت و این دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلما ثبات قدم از نتایج روح استقامت و صبر است. 3️⃣ سومین تقاضاى آنها این بود که «ما را بر این قوم کافر یارى فرما و پیروز کن» که نتیجه نهایى صبر و استقامت و ثبات قدم است. با دقت در ترتیب خواسته‌های این دعا درمی‌یابیم که برای رسیدن به هر مطلوب و دفع هر مکروه، باید اسباب و مقدمات عادی آن فراهم شود، آن‌گاه برای تأثیر شرایطی که از اختیار انسان خارج است، باید دعا کرد و امید به اجابت داشت. این سیره پیامبران و پیروان و سیره رسول خدا (ص) در جنگ‌ها و حوادث بوده و همین مسیر اذن خدا می باشد. منبع: کتاب مرا زیباتر بخوانید! (ربناهای قرآنی) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm کانال دعا در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/1727266827C5fd712b4d4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‌ها و روایت‌های تاریخی سوره توبه جزء ۱۰: مخفی شدن پیامبر در غار در هنگام هجرت (آیه ۴۰)👇 إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است؛ و خداوند عزیز و حکیم است! داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
غار ثور پیامبر اسلام (ص) در هجرت به سمت مدینه، مدتی را به غار ثور که در حوالی مکه بود پناه آورد، تا از مشرکان مکه که در جست و جوی او بودند، رهایی یابد... مردان شمشیر به دست از نیمه شب تا طلوع سپیده خانه ی پیامبر را محاصره کرده بودند. عاقبت با هم به داخل یورش بردند. اما بر خلاف انتظارشان علی (ع) را در بستر پیامبر مشاهده کردند و خود را با شمشیر برهنه ی آن دلاور روبرو دیدند. آنها چاره ای جز عقب نشینی نداشتند. خبر ناپدید شدن رسول خدا (ص) به سران کفر پیشه ی قریش رسید. آن ها برای کسی که او را دستگیر کند یا بکشد، صد شتر جایزه قرار دادند. یکی از کسانی که برای پیدا کردن و کشتن پیامبر تلاش زیادی داشت، خالدبن ولید بود. او که پدرش نیز از دشمنان سرسخت پیامبر بود با گروهی از یارانش تمام نقاط مکه و اطراف آن را جستجو کرد. رسول خدا (ص) با خارج شدن از مکه در غاری که آن را ثور کی گفتند، مخفی شدن بود. کفار قریش در تعقیب پیامبر تا جلوی در غار ثور آمدند. اما پیش از رسیدن آن ها، به دستور خداوند عالم عنکبوتی روی در غار تار تنید و دو پرنده در جلوی آن تخم گذاشتند. آنها با دیدن تار عنکبوت و لانه ی پرندگان گفتند: اگر او وارد این غار شده بود تارهای عنکبوت پاره می شد و این پرنده ها از آشیانه خود فرار می کردند. پس در این غار کسی نیست. بدین گونه خداوند پیام آور خود را در غار ثور از گزند کافران حفظ نمود. تاریخ طبری، ج 2، ص 104 مجمع البیان، ج 5، ص 57 و 58 📚تبیان داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/U5eH7 خروج پیامبر از غار ثور قریش پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند پیامبر(ص) را پیش از آن که به مدینه برسد بیابند و بکشند. از این رو، رد او را گرفتند تا به غار ثور رسیدند. پیامبر(ص) سه روز در غار ماند و آنگاه به سوی مدینه حرکت کرد.[۲۲] پیامبر(ص) ۱۲ ربیع‌الاول هنگام ظهر به یثرب رسید و در قباء توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) عمرو بن عوف شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد. افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانه‌ای بسازند؛ اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن علی بن ابی طالب(ع) است و همانجا ماند تا علی بن ابی طالب رسید. داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ دوای درد من تویی! 🔸سید باقی بن عطوه حسنی می‌گوید: پدرم زیدی مذهب بود و اطرافیان خود مخصوصاً فرزندانش را از تمایل به مذهب شیعه اثنی‌عشری باز می‌داشت، و به شیعیان می‌گفت: «سال‌ها است کلیه‌های من بیمار است و من از این درد رنج می‌برم. اگر صاحب الامر شما مرا شفا دهد، من مذهب شما را قبول می‌کنم.» 🔸یک‌شب، همه دورهم جمع بودیم ناگاه صدای پدرمان را شنیدیم که ما را به کمک می‌طلبید. به‌سرعت نزد او رفتیم. گفت:« صاحب الامرتان را دریابید که همین الآن از نزد من خارج‌شد.» 🔸ما به‌سرعت به‌جستجوپرداختیم، اما کسی را نیافتیم. وقتی بازگشتیم و ماجرا را پرسیدیم، گفت: شخصی آمد پیش من و گفت: ای عطوه! گفتم: تو کیستی؟ گفت: صاحب الامر و امام فرزندانت! آن‌گاه دست مبارکش را به کلیه‌های من کشید و فشارداد و رفت. وقتی متوجه شدم، دیدم اثری از درد نمانده است! بیماری پدرم از آن روز ازبین‌رفت و او مانند آهو چابک و سرحال شد. 📚 کشف الغمة، ج ۳، ص ۳۰۰ و ۳۰۱، فی معجزات الصاحب ۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۶۵.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/aVEYh حضرت سکینه(س)، پیام آور عاشورا داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
ملاقات با جسد پدر چون دشمن، زنان را از ميان كشتگان عبور داد، حضرت سكينه خود را بر روى جسد پدر انداخت و آن‌را در آغوش گرفت. در اثر گريه، بى‌هوش شد. در آن حالت شنيد كه پدرش مى‌فرمايد: «شیعیان من! هر زمان كه آب گوارايى نوشيديد، مرا به ياد آوريد. يا حكايت غريب يا شهيدى را شنيديد بر من بگرييد.» 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm
💚سكينه غالباً و باتمام وجود محو جمال ازلى خداى متعال است💚 سکینه، دختر باكمال و بافضيلت امام حسين (علیه‌السلام) و رباب فرزند امرى‌ء القيس است. نامش را، أميمه، أمينه، آمنه، امامه و اميّه گفته‌اند. (مؤلف كتاب اعیان‌ الشیعه مى‌گويد ممكن است اميمه تصغير«امامه» باشد.) امّا به «سكينه» لقبى كه مادرش، رباب به او داده مشهور مى‌باشد. سال ولادت سكينه به درستى روشن نيست. ولى چون در زمان حيات پدرش بالغه و بانويى رشيده بوده مى‌توان گفت در روز عاشورا ده يا چهارده ساله و تولدش سال ۴۷ يا ۵۱ قمرى بوده‌است. حضرت سكينه، عفيفه، بخشنده، شاعر، فصيح و بليغ، آشنا در نزد اهل ادب، بافراست، باوقار و خوش‌ذوق بود.امام حسين (علیه‌السلام) درباره‌اش مى‌فرمايد:«امّا سكينة فغالب عليها الاستغراق مع اللَّه؛ اما سكينه غالباً و با تمام وجود محو جمال ازلى خداى متعال است. به جهت اين مقام والا است كه امام حسين (علیه‌السلام) در روز عاشورا، وى را «يا خيرة النسوان»، اى بهترين زنان، خطاب فرمود. 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm
خواب سكينه در شام دختر بزرگوار امام حسين (علیه‌السلام) پس از چهار روز اقامت در دمشق خوابى‌ديد كه بخشى از آن چنين است: «ديدم زنى در هُودَجى نشسته و دستان خود را روى سرگذاشته‌است. پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: او فاطمه، دختر محّمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مادر پدر تو است. گفتم: به‌خدا سوگند نزد او مى‌روم و ستم‌هاى وارد شده به ما را به او مى‌گويم. سپس با شتاب به سوى او رفتم تا به او رسيدم و برابرش ايستادم و مى‌گريستم و مى‌گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حقّ ما را انكار كردند و جمع ما را پراكنده و حريم ما را هتک كردند. مادر جان! به خدا پدرمان، حسين (علیه‌السلام) را كشتند. فرمود: سكينه جانم! ديگر نگو. زيرا بند دلم را پاره كردى و جگرم را شكافتى. اين پيراهن پدرت حسين (علیه‌السلام) است كه از من دور نمى‌شود تا با اين پيراهن خدا را ملاقات كنم.» 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm
صحبت امام حسین با سکینه از قتل‌گاه ✅ نقل شده‌است كه چون امام حسين (علیه‌السلام)، هفتاد و دو تن از ياران و خاندانش را كشته و بر روى زمين افتاده ديد متوجه خیمه‌گاه شد و به سكينه و ساير زنان سلام داد. سكينه فرياد زد: پدر جان! آيا تن به مرگ داده‌اى؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسى كه يار و ياورى ندارد. سكينه گفت: ما را به حرم جدّمان بازگردان. امام (علیه‌السلام) فرمود: اگر مرغ سنگ‌خوار را به حال خود مى‌گذاردند مى‌خوابيد. امام حسين (علیه‌السلام) به زن‌ها گفت: سكينه‌ من امروز یتیم خواهدشد، به او توجّه و التفات كنيد، زيرا ❤️دل يتيمان نازک مى‌باشد❤️ در اين‌وقت سكينه فريادكنان به سوى آن حضرت آمد و امام (علیه‌السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: «اى سكينه! بدان كه گريه‌ تو پس از مرگ من طولانى خواهد شد. 📚ویکی فقه https://eitaa.com/Dastanqm
جاماندن از کاروان اسرا حضرت سكينه در توقّفگاه «قصر بنی مقاتل» كه سپاه عمر بن سعد مشغول استراحت و تهيّه‌ آب بودند، تنها به سوى درختى رفت و اندكى خوابيد. در اين هنگام، دشمن زبون، كاروان اسيران را حركت داده و سكينه در بيابان جا ماند. درخواستِ هم محملِ او، فاطمه بنت الحسین (علیه‌السلام) از ساربان مبنى بر توقّف كاروان بى‌نتيجه ماند و قافله‌ اسيران حركت كرد. ولى پس از طىّ مقدارى از مسير و با اصرارِ فاطمه، ساربان، شتر را نگه داشت و سكينه به كاروان ملحق شد. 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm