34.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوره نور آیه ۱۰ تا ۱۱ / آیۀ افک، عادلنبودن همه صحابه:
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ ﴿١٠﴾
و رحمت خدا بر شما نبود، و اینکه خدا بسیارتوبهپذیر و حکیم است [به کیفرهای بسیارسختی دچارمیشدید.]
إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿١١﴾
بهیقین کسانیکه آن تهمت [بزرگ] را [درباره یکیاز همسران پیامبر بهمیان] آوردند، گروهی [همدست و همفکر] از [میان] خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هرمردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آنکس که بخش عمده آن را برعهدهگرفتهاست، برایش عذابیبزرگ است.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
خبر امام رضا (ع) از دوچیز پنهانی
✅ (حسن بن علی بن زیاد، معروف به (وشاء) پارچهفروش بود و مدت کوتاهی به مذاهب واقفی اعتقاد داشت (که طبق این مذهب، امام کاظم (ع) آخرین امام است)، بعدا براثر دیدن معجزاتی از حضرت رضا (ع)، آن مذهب را ترک کرد و شیعه دوازده امامی گردید)
وشاء میگوید: در سفری به خراسان رفتم و طرفدار مذهب واقفیه بودم، همراه خودم متاعی بود، در میان آن پارچه گلدار در یکی از بغچهها وجود داشت، که خودم از آن اطلاعی نداشتم، هنگامیکه وارد شهر (مرو) شدم و در منزلی سکونت نمودم، یکنفر مدنی (که در مدینه متولد شدهبود) بدون سابقه نزد من آمد و گفت: حضرت رضا (ع) میفرماید: (آن جامه گلدار را که در نزدت است برای من بفرست).
من گفتم: چه کسی ورود مرا به (مرو)، به حضرت رضا (ع) اطلاع داد، من همینلحظه وارد مرو شدم، وانگهی نزد من پارچه گلدار نیست.
آن مرد مدنی رفت و سپس بازگشت و گفت: حضرت رضا (ع) می فرماید: آن پارچه گلدار در فلان جا و درمیان فلان بغچه است و بغچهاش چنینوچنان میباشد.
آنگاه من آن بغچه را پیدا کردم و گشودم و در زیر آن، پارچه گلدار را یافتم و برای آن حضرت فرستادم. (303)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
کرامتی دیگر از حضرت رضا (ع)
✅ عبدالله بن مغیره عراقی می گوید: من به مذهب (واقفیه) اعتقاد داشتم، (و می گفتم بعد از امام هفتم، امامی نیست) برای انجام مراسم حج به مکه رفتم در آنجا در مورد مذهبم، شک و تردید نمودم، کنار کعبه خود را به ملتزم (دیوار مقابل در خانه کعبه) چسباندم و گفتم: (خدایا! تو خواسته مرا میدانی، مرا به بهتریندینار ارشاد فرما).
همانجا به قلبم افتاد که به حضرت امام رضا (ع) بروم، به مدینه رفته و به خانه آن حضرت شتافتم و به خادم خانه گفتم: (به مولایت بگو یک مرد عراقی به در خانه آمدهاست).
هماندم صدای امام رضا (ع) را از درون خانه شنیدم دوبار فرمود:
(ای عبدالله بن مغیرة! وارد خانه شو).
وارد خانه شدم، هنگامیکه آن حضرت، به چهره من نگاهکرد، فرمود: (خداوند دعایت را به استجابت رسانید و تو را به دین خودش، هدایت نمود).
گفتم:
(اشهد انک حجة الله و امینه علی خلقه:
گواهی میدهم که البته تو حجت خدا و امین خدا در میان مخلوقاتش هستی). (304)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
🔴 امام زمان (عج): من مظلوم ترین فرد عالم هستم
🔹 مرحوم حجه الاسلام آقای حاج سید اسماعیل شرفی از شخصیت های دلسوخته ای بود که چند بار خدمت حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) مشرف شده بود. ایشان یکی از تشرفات خود را این گونه نقل نموده است:
🔹 به عتبات مقدسه مشرف شده بودم و در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشغول زیارت بودم چون دعای زائرین در بالای سر حرم مطهر امام حسین علیه السلام مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مشرف گرداند و دیدگانم را به جمال بی مثال آن بزرگوار روشن نماید.
مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم، پس از سلام از ایشان سؤال کردم: شما کیستید؟
آقا فرمودند:
🔺 انا اول مظلوم فی العالم 🔺
(من مظلوم ترین فرد عالم هستم)
🔹 من متوجه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالم می دانند. در این هنگام ناگهان متوجه شدم که کسی در کنارم نیست.
اینجا بود که فهمیدم مظلوم ترین فرد عالم کسی جز امام زمان (ارواحنا فداه) نیست، و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.
📚 شیفتگان حضرت مهدی ج ۳ ص ۱۵۹ و ج ۲، ص ۲۳۰
#امام_زمان
خاطره جانباز مدافع حرم افغانستانی در دیدار با رهبر انقلاب:
🔸به جای انگشتر، اذن جهاد خواستم/مطیع کلام رهبری هستیم
🔹جانباز مدافع حرم (ابوکوثر) در بیان خاطرهای از دیدار با رهبر انقلاب گفت: به جای انگشتر، اذن جهاد را درخواست کردم و از حضرت آقا خواستم که واسطه رفتن من برای دفاع از حرم در سوریه شوند، اما ایشان مخالفت کردند و من هم میدانستم کلام حضرت آقا برای ما دستور است و الا بسیار شوق دفاع از حرم دارم، اما مطیع حرف رهبرم هستم.
🔸حضرت آیتالله جوادى آملى میفرماید:
🔸یک روز مهمان مقام معظم رهبرى بودم. سفره را که گستردند، فرزند ایشان آقا مصطفى نیز نشسته بود. آیتالله خامنهاى به وى نگاهى کردند و فرمودند: پاشو برو! من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند؛ من از او خواستم که با هم باشیم. آقا فرمودند: این غذا مال بیتالمال است. شما هم مهمان بیتالمال هستید. براى بچهها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. آنها به منزل بروند و از غذاى خانه بخورند. من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است.
١١٠ نکته درباره رهبر انقلاب
به همت حسن صدرى مازندرانى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیر کسی که وسط میدون باشه | شهید تندگویان
بهمناسبت ۲۹ آدرماه روز تجلیل از شهید تندگویان
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وزیر نفت
۲۹ آذرماه روز بزرگداشت
شهید تندگویان
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره نور آیه ۱۲ / دامنزدنبهشایعه، ممنوع⛔️:
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ ﴿١٢﴾
چرا هنگامیکه آن[تهمت بزرگ] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند [که این تهمت کار اهل ایمان نیست] و نگفتند: این تهمتی آشکار [از سوی منافقان] است؟! [که میخواهند در میان اهل ایمان فتنه و آشوب و بدبینی ایجادکنند]
سوره نور آیه ۱۳ / حفظ آبروی افراد درمقابل تهمتها :
لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴿١٣﴾
چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نیاوردند؟ و چون شاهدان را نیاوردند، پس خود آنان نزد خدا محکومبهدروغگوییاند؛
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
30.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوره نور آیه ۱۴ تا ۱۶ / نقل تهمتها و شایعات از گناهان کبیره:
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿١٤﴾
و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، بهیقین بهخاطر آنتهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابیبزرگ بهشما میرسید.
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ ﴿١٥﴾
چون [که آنتهمت بزرگ را] زبانبهزبان ازیکدیگر میگرفتید و با دهانهایتان چیزی میگفتید که هیچمعرفتوشناختی بهآن نداشتید و آن را [عملی]ناچیز و سبک میپنداشتید و درحالیکه نزد خدا بزرگ بود.
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ ﴿١٦﴾
و چرا وقتی که آن را شنیدید نگفتید: ما را نسزد [و هیچجایز نیست] که بهاینتهمت بزرگ زبان بگشاییم، شگفتا! این بهتانی بزرگ است.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
♨️ماجرای علامه بحرالعلوم و حواله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔸آخوند ملا زین العابدین سلماسی- از شاگردان و یاران نزدیک سید مهدی طباطبایی بروجردی معروف به بحرالعلوم- می گوید:
🔸 ایامی که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم، روزی اتفاق افتاد که در خانه چیزی نداشتیم. مطلب را به سید عرض کردم، چیزی نفرمود. از عادات جناب بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافی دور کعبه می کرد و به خانه می آمد و به اتاقی که مخصوص خودش بود، می رفت و برای هر صنفی بر طریق مذهبش درس می گفت. در آن روزی که از تنگدستی شکایت کردم، چون از طواف برگشت ناگهان کسی در را کوبید.
سید بحرالعلوم به شدت مضطرب شد و با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد.
شخص بزرگواری در لباس عربی داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنی و ادب دم در نشست.
ساعتی نشستند و با یکدیگر سخن گفتند. آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمان را بوسید. او را بر شتری که دم در خانه خوابانده بود سوار کرد.
🔸مهمان رفت و سید بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله ای به دست من داد و گفت: این حواله ایست برای مرد صرافی که در بازار صفاست.
نزد او برو و هرچه بر او حواله شده بگیر.
آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرده بود، بردم مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت:
برو چند باربر و کارگر بیاور.
پس رفتم و چهار باربر آوردم. به قدری که آن چهار نفر قدرت حمل داشتند، پول رایج زمان را برداشتند و به منزل آوردند.
من فوری برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویا شوم که او چه کسی بود. وقتی رفتم نه صرافی را دیدم و نه مغازه ای را که دیده بودم.
از مغازه صراف پرس و جو کردم گفتند:
ما اصلا در اینجا دکان صرافی ندیده ایم.
📚 فواید الرضویه، ص ۶۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان زیبای یارگیری #امام_زمان (علیه السلام) توسط خود حضرت
🔰#استاد_عالی
مردان نظر باز سبک سیر فروغی
ازدامن خاک بر افلاک پریدند
خادم الظهور خادم الشهدا 🍃🌹
@wwwwwkhadam
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
تاظهورررررر راهی نمونده 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرات یلدایی حاج قاسم از زبان دخترش
🔸️سردار بزرگمان حاج قاسم سلیمانی نیز مانند همه خانواده های ایرانی، شب چله را برگزار می کرد که این شب نشینی خاطرات بسیار زیبایی برای اعضای خانواده سردار دل ها رقم زده است که گوشه ای از این خاطرات را از زبان نرگس دختر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی می شنویم.
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
چگونگی ولایت عهدی حضرت رضا (ع)
✅ هنگامی که حکومت امین (ششمین خلیفه عباسی) سقوط کرد و حکومت سراسر قلمرو اسلام، برای مأمون (هفتمین طاغوت عباسی) استقرار یافت، مأمون نامهای برای امام رضا (ع) (که در آن روز در مدینه بود) نوشت و در آن نامه، آن حضرت را به خراسان دعوت کرد.
حضرت رضا (ع) به عللی از رفتن به خراسان، خودداری کرد و عذرخواهی نمود، ولی مأمون پیوسته برای آن حضرت نامه مینوشت و اصرار میکرد که باید به خراسان بیائی، سرانجام آن حضرت در یافت که چارهای جز رفتن به خراسان نیست بناچار مدینه را به قصد خراسان ترک کرد و در آن روز پسرش امام جواد (ع) هفت سال داشت.
❇️ مأمون در نامهاش دستور داده بود که حضرت رضا (ع) از راه کوهستان (باختران و همدان) و قم نیاید، بلکه از راه اهواز و بصره بیاید (و این دستور به خاطر وجود شیعیان در مسیر راه اول بود که مأمون برای خود احساس خطر از شیعیان می کرد).
حضرت رضا (ع) به راه خود ادامه داد تا به سرزمین خراسان رسید و در آنجا به شهر (مرو) که مأمون در آنجا بود، وارد گردید.
مأمون به به حضرت رضا (ع) پیشنهاد کرد که میخواهم امر خلافت را به تو واگذار کنم، آن را برعهده بگیر.
حضرت رضا (ع) (که میدانست نقشهای در کار است) آن پیشنهاد را با قاطعیت رد کرد.
سر انجام مأمون (مسأله ولی عهدی) را مطرح نمود و به حضرت عرض کرد: (باید مقام ولایتعهدی را برعهده بگیری).
💠 پس از گفتگوی بسیار، امام رضا (ع) فرمود: (مشروط به شروطی که از تو میخواهم)
مأمون: هرچه خواهی بخواه.
امام رضا (ع): (من مقام ولایتعهدی را به عهده میگیرم، به شرط آنکه امر و نهی نکنم و حکم و فتوی ندهم و کسی را نسب و عزل ننمایم و هیچ امری را که پا برجاست تغییر ندهم و از همه امور مرا معذور بداری) (305)
⭕️ (به این ترتیب، امام رضا (ع) ولایت عهدی را پذیرفت، که در حقیقت نامش بود و این پیشنهاد را نیز رد کرد زیرا معنی دخالت نکردن در هیچیک از امور، بیانگر آن است که آن حضرت، ولایتعهدی مأمون ظالم را نپیرفتهاست).
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
نماز پرشکوه عید امام رضا (ع) که ناتمام رها شد!
✅ روز عید (قربان) فرا رسید، مأمون توسط شخصی، برای امام رضا (ع) پیام داد که برای نماز عید آماده شو و آن را اقامه کن و خطبه آن را بخوان.
امام رضا (ع) به مأمون پیام داد، به شرطی که در مورد ولایت عهدی بین من و تو بود، آگاه هستی (بنابراین مرا از خواندن نماز عید و خطبه که از شئون حکومت است، معاف بدار)
مأمون، من میخواهم با انجام این کار، احساسات مردم آرام گردد و آنها فضائل و کمالات تو را بشناسند.
حضرت رضا (ع) کرارا از مأمون خواست که مرا معاف بدار، ولی مأمون با اصرار و پافشاری می گفت: (باید نماز عید را شما اقامه کنید)
♻️ سرانجام حضرت رضا (ع) به مأمون پیغام داد که اگر بنا است من نماز را بخوانم، من مانند روش پیامبر (ص) و امیر مؤمنان (ع) نماز را می خوانم (نه مانند روش خلفاء)
مأمون (هرگونه میخواهی، بخوان)، آنگاه مأمون دستور داد تمام مردم صبح زود به در خانه امام رضا (ع) اجتماع کنند.
یاسر خادم میگوید: سرداران و سپاهیان در خانه امام و اطراف آن اجتماع کردند، مردم از بزرگ و کوچک و زن و مرد و کودک سر راه امام، صف کشیدند، عدهای در پشتبامها رفتند (شکوه ملکوتی خاصی همهجا را فراگرفت) هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام رضا (ع) غسل نمود و عمامه سفیدی که از پنبه بود بر سر نهاد، یک سرش را روی سینه و سر دیگرش را میان دو شانه انداخت و دامن به کمر زد و به همه پیروانش دستور داد چنان کنند.
سپس عصای پیکانداری را بدست گرفت و بیرون آمد، ما در پیشاپیش آن حضرت حرکت میکردیم، او پابرهنه بود، وقتی که حرکت کرد و سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت (آنچنان تکبیرهای او پرجاذبه و ملکوتی بود که) ما گمان کردیم آسمان و در و دیوار، همه با او هماهنگ و همنوا میگویند: اللّه اکبر …
ارتشیان و کشوریان، با شکوه ویژه ای، صف در صف ایستاده بودند، امام رضا (ع) از خانه بیرون آمد و دم در ایستاد و فرمود:
(اللّه اکبر، اللّه اکبر، (اللّه اکبر) علی ما هدانا، اللّه اکبر علی ما رزقنا من بهمه الانعام و الحمد لله علی ما ابلانا.)
همه جمعیت، صدای خود را به این تکبیر بلند کردند (آنچنان آوای ملکوتی تکبیر در فضای ملکوتی محضر امام، پیچید و اثر بخش بود) که سراسر شهر (مرو) یکپارچه به گریه و شیون و فریاد تبدیل گردید، هنگامی که سرداران و رؤسا، دیدند، امام رضا (ع) با کمال سادگی با پای برهنه از خانه بیرون آمده، از مرکبها پیاده شدند و پا برهنه گشتند و همراه امام حرکت نمودند، حضرت در هر ده قدمی می ایستاد و سه تکبیر می گفت، زمین و زمان با احساسات پرشوری در حالی که گویا اشک میریزند، با غرش تکبیر، همنوا شدهبودند.
وضع آن صحنه عظیم ملکوتی را به مأمون گزارش دادند، فضیل بن سهل ذوالریاستین (نخست وزیر و رئیس ارتش) در نزد مأمون بود، به مأمون گفت:
ای امیر مؤمنان! اگر امام رضا (ع) با این شکوه به مصلی برسد، مردم شیفته مقام او گردند (و آنگاه برای مقام شما خطر خواهد شد)، صلاح این است که از او بخواهی باز گردد.
مأمون، شخصی را نزد امام رضا (ع) فرستاد و توسط او در خواست بازگشت کرد.
امام رضا (ع) بی درنگ کفش خود را طلبید و سوار مرکب شد و باز گشت. (306)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
پراکنده شدن ازدحام مردم با اشاره امام رضا (ع)
✅ (فضیل بن سهل، معروف به (ذوالریاستین) (صاحب دو ریاست: 1 - نخست وزیر مأمون 2 - رئیس ارتش مأمون) مجوسی بود و بهدست یحیی برمکی مسلمان شد و کم کم دست نشانده برمکیان در دستگاه خلافت بنی عباس گردید و در عصر خلافت مأمون (هفتمین خلیفه عباسی) هم نخست وزیر مأمون گردید و هم فرمانده کل قوای ارتش مأمون شد.
هنگامی که مأمون ولایتعهدی را به امام رضا (ع) سپرد، فضیل بن سهل به مقام امام (ع) حسادت میورزید و در فرصتهای مختلف، عداوت خود را به امام (ع) آشکار میکرد، از جمله در جریان نماز عید (که در داستان قبل بیان شد) همین شخص، مأمون را تحریک کرد که پیام برای امام بفرستد تا نماز را نخواند و برگردد، سر انجام به مکافات دسیسههایش رسید و در شعبان سال 203 در حمام سرخس، توسط (غالب) دائی مأمون کشته شد (307)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm