داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم نهم؛ امام کاظم علیه السلام
وصفی در شأن ولادت امام کاظم (ع)
✅ ابو بصیر میگوید: همراه امام صادق (ع) در آن سالی که پسرش موسی بن جعفر (ع) متولد گردید (سال 128 ه - ق) برای شرکت در مراسم حج به سوی مکه رفتیم، به سرزمین (ابواء) (منزلگاهی بین مکه و مدینه) رسیدیم، امام صادق (ع) برای ما صبحانه آورد، وقتی که آن حضرت به اصحابش غذا میداد، آن را فراوان و خوب تهیه میکرد، ما مشغول خوردن صبحانه بودیم که فرستاده حمیده (همسر امام صادق علیه السلام) آمد و گفت: حمیده میگوید: حالم منقلبشده و درد زایمان گرفتهام و شما دستور دادهاید که نسبت به این پسر اقدامی نکنم (از این رو جریان را به اطلاع میرسانم).
⭕️ امام صادق (ع) بیدرنگ برخاست و همراه فرستاده حمیده رفت و پسازمدتی نزد اصحاب برگشت.
اصحاب: خدا تو را شاد کند و ما را فدایت کند، جریان حمیده چه بود؟
امام صادق: خداوند حمیده را سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است و حمیده در مورد آن نوزاد مطلبی به من گفت که به گمانش من آن را نمیدانم، درصورتیکه من به آن از او آگاهتر هستم. ابو بصیر: قربانت گردم آن مطلب چه بود؟
🔺 امام صادق: حمیده گفت؛ هنگامیکه آن نوزاد متولد شد، (دستهایش را بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان بلندکرد).
من به حمیده گفتم: این کار نشانه رسول خدا (ص) و نشانه وصی بعد از اوست.(266)
#میلاد_امام_کاظم
https://eitaa.com/Dastanqm
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم نهم؛ امام کاظم علیه السلام
سخنگفتن امام کاظم (ع) در گهواره و نهی او از نامگذاری بد
✅ یعقوب سراج میگوید: به حضور امام صادق (ع) رفتم، دیدم در کنار گهواره پسرش موسی (ع) ایستاده و موسی (امام کاظم) در گهواره بود و مدتی با او راز گفت، پس از آن که فارغ شد، به نزدیکش رفتم، به من فرمود (نزد مولایت (در گهواره) برو و بر او سلام کن).
من کنار گهواره رفتم و سلام کردم، موسی بن جعفر (که در آن هنگام کودک در میان گهواره بود) با کمال شیوایی، جواب سلام مرا داد و به من فرمود: (برو و آن نام را که دیروز بر دخترت گذاشتهای عوض کن و سپس نزد من بیا، زیرا خداوند چنان نام را ناپسند میداند) (یعقوب میگوید: خداوند دختری به من دادهبود و نام او را حمیرا گذاشتهبودم).
امام صادق (ع) به من فرمود: (برو به دستور او (موسی) رفتار کن تا هدایت گردی)
من هم رفتم و نام دخترم را عوض کردم. (267)
#امام_کاظم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم نهم؛ امام کاظم علیه السلام
دوری از بازی و بیهودگی
✅ صفوان جمال میگوید: به حضور امام صادق (ع) رفتم و در مورد امام بعد از او سؤال کردم که کیست؟
امام صادق (ع) در پاسخ سؤال من فرمود: (صاحب مقام امامت، بازی و بیهودهگری نمیکند) (لا یلهو و لا یلعب)
در همین هنگام موسی بن جعفر (ع) را که در آن هنگام کودک بود، دیدم و همراهش یک بزغاله مکی بود آن بزغاله را گرفتهبود و به او میگفت: (خدایت را سجده کن).
امام صادق (ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: (پدر و مادرم به فدای کسی که بازی و بیهودهگری نمیکند) (271) (بزغاله که وسیله بازی کودکان است، برخورد حضرت موسی بن جعفر (ع) با بزغاله، بازی کودکانه نبود، بلکه از این برخورد، استفاده ذکر خدا میکرد).
#امام_کاظم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم نهم؛ امام کاظم علیه السلام
مادر امام کاظم (ع) بانوئی ستوده و پسندیده
✅حمَیده یکی از همسران امام کاظم (ع) بود، آن حضرت در شأن او فرمود: حمیده از پلیدیها پاک است مانند شمش طلا، فرشتگان همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید و این نگهداری از این رو بود که خداوند نسبت به من و حجت بعد از من عنایت فرمود. (272)
جریان ازدواج امام صادق (ع) با او از این قرار بود👇
ابن عکاشه اسدی به حضور امام باقر (ع) آمد و عرض کرد:
با اینکه ابو عبدالله (امام صادق (ع) به سن ازدواج رسیده چرا برایش زن نمیگیرید؟
امام باقر (ع) که برابرش کیسه مهر کردهای بود، فرمود: (بهزودی بردهفروشی از اهل بربر میآید و در سرای میمون وارد میشود و با این کیسه پول، از او دختری برای ابوعبدالله، خریداری میکنم).
مدتی گذشت، به حضور امام باقر (ع) رفتم، فرمود: (میخواهید به شما در مورد آن بردهفروشی که گفتم خبر دهم، او آمده است، این کیسه پول را بردارید و بروید دختری را از او خریداری کنید).
ابن عکاشه میگوید: من (همراه یک یا چند نفر) نزد آن بردهفروش رفتیم و مطالبه خرید دختر کردیم، او کفت: هرچه داشتم فروختم، جز دو دختر که هر دو بیمار هستند، حال یکی از آنها بهتر است.
گفتم: آنها را بیرون بیاور تا بنگریم، آنها را بیرون آورد، گفتم:
این دختر بهتر را چند میفروشی؟
گفت: هفتاد دینار.
گفتیم: تخفیف بده.
گفت: هیچ کمتر نمیفروشم.
گفتیم: ما او را به همین کیسه پول میخریم هرچه که داشت.
شخصی که موی سر و صورتش سفید بود، نزد بردهفروش بود، به ما گفت از او سؤالاتی کرد و او پاسخ داد، از جمله گفت: خداوند پیرمردی را گماشت، که در همه جا مرا از خطرات حفظ کرد … آنگاه امام باقر (ع) به فرزندش جعفربن محمد (امام صادق) رو کرد و فرمود:
(یا جعفر خذها الیک: ای جعفر این دختر را با خودت ببر).
به این ترتیب حمیده همسر امام صادق (ع) گردید و بهترین شخص روی زمین حضرت موسی بن جعفر (ع) از او متولد شد. (273)
#میلاد_امام_کاظم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم نهم؛ امام کاظم علیه السلام
مسلمان شدن مسیحی آگاه در محضر امام کاظم (ع)
✅ یک نفر مسیحی (دانشمند و کنجکاو) به محضر امام کاظم (ع) آمد و گفت: سی سال است که از پروردگارم خواستهام تا مرا به بهترین دینها و به ممتازترین بندگان خود، هدایت نماید تا آنکه شبی در عالم خواب، شخصی مرا به مردی (به نام مطروان) که در (علیای دمشق) سکونت داشت معرفی کرد، نزد او رفتم، پس از گفتگو، گفت: (اگر علم اسلام، تورات، انجیل و تمام کتابهای آسمانی و اخبار را میخواهی به مدینه برو و در آنجا بپرس (موسی بن جعفر) کیست، وقتی به خدمتش رسیدی، بگو که فلان کسی در علیای دمشق سلام رسانید و مرا بهسوی تو فرستادهاست … هرچه خواهی در نزد او است … ).
✳️ مرد مسیحی، به مدینه مسافرت کرد و سر انجام به محضر امام کاظم (ع) رسید و سرگذشت و خواب خود را بیان کرد و گفت: مطروان که مرا نزد شما فرستاده، سلام برسانید، آنگاه گفت: (اگر اجازه بدهی تکفیر کنم (یعنی تواضع مخصوصی که در برابر سلاطین مینمایند و اندکی خم میشوند و ...).
من ترسیدم که مبادا او از جاسوسان منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) باشد، زیرا منصور در مدینه جاسوسهای زیادی داشت تا حرکات شیعیان را تحتنظر بگیرند و گزارش دهند، که اگر شیعیان به امامت شخصی قائل شدند، منصور گردن آن شخص را بزند، از این رو به مؤمن الطاق گفتم: از این دورتر بایست، زیرا در مورد خودم و تو، احساس خطر میکنم، این پیرمرد مرا میخواهد نه تو را، مؤمن الطاق اندکی از من دور شد و من دنبال آن پیرمرد ناشناس حرکت کردم و ترسان و هراسان در پشتسر او می رفتم، تا اینکه مرا به در خانه امام کاظم (ع) برد و خودش رفت و مرا تنها گذاشت.
ناگاه خادم امام، بیرون آمد و گفت: بفرما، من وارد خانه امام کاظم (ع) شدم، همینکه آنحضرت را دیدم، بیآنکه چیزی بگویم، فرمود: (نه به سوی مرحبه و نه به سوی قدریه و نه به سوی معتزله، بلکه به سوی من، به سوی من بیا).
هشام: قربانت گردم پدرت از دنیا رفت؟
امام کاظم: آری.
هشام: وفات کرد یا او را با شمشیر کشتند.
امام کاظم: آری (وفات کرد)
هشام: امام ما بعد از او کیست؟
امام کاظم: اگر خدا بخواهد تا تو را هدایت نماید، هدایت خواهد کرد.
هشام: فدایت شوم، عبدالله (برادرت) معتقد است که، امام بعد از پدرش او است.
امام کاظم: عبدالله میخواهد خدا عبادت نشود.
هشام: قربانت گردم، امام بعد از امام صادق (ع) کیست؟
امام کاظم: اگر خدا بخواهد تو را هدایت خواهد کرد.
هشام: آیا آن امام شما هستید؟
امام کاظم: نه، من این سخن را نمیگویم.
هشام، شیوه سؤال کردن خود را عوض کرد و این بار، از امام کاظم (ع) چنین پرسید:
(آیا شما امام دارید؟)
امام کاظم: نه.
هشام: در یافتم که او خودش امام است، در این هنگام، شکوه عظیمی از او بر دلم افتاد که عظمت آن را جز خدا نداند، همانگونه که شکوه امام صادق (ع) بر دلم می افتاد.
هشام: آیا همانگونه که از پدرت مسائلی می پرسیدم، از شما نیز بپرسم.
امام کاظم (ع): آنچه می خواهی بپرس، تا آگاهی یابی، ولی موضوع را بپوشان که نتیجه فاش نمودن آن، سر بریدن است (اشاره به سانسور و خفقان حکومت طاغوتی منصور دوانیقی).
هشام میگوید: آنچه مسأله داشتم سؤال کردم و او پاسخ داد، امام کاظم (ع) را دریای ژرف و بیکران علم و معرفت یافتم، به او عرض کردم: (شیعیان پدرت سرگردان هستند، اگر اجازه بفرمائی با تعهد به پوشاندن موضوع، که از من گرفتی، با شیعیان تماس بگیرم و آنها را به سوی امامت شما راهنمائی نمایم.
امام کاظم: هرکدام از شیعیان را که دیدی دارای رشد و استقامت و هشیاری است، جریان را به او بگو و با او شرط کن که موضوع را مخفی بدارد، که نتیجه فاش کردن، سربریدن است - و با دست اشاره به گلو کرد.
هشام: من از نزد آن حضرت بیرون آمدم و خود را به نزد مؤمن الطاق رساندم، به من گفت: چه خبر؟
گفتم: هدایت بود و ماجرا را برایش بیان کردم، سپس جریان را به فضیل و ابو بصیر گفتم، آنها نیز به حضور امام کاظم (ع) رسیدند و سؤالاتی کردند و جواب صحیح شنیدند و به امامتش معتقد شدند، سپس هرکسی از مردم به حضورش رفت، امامتش را پذیرفت، جز طائفه عمار (ساباطی) و اصحاب او.
و اطراف (عبدالله افطح) کمکم خلوت شد، او علت را پرسید، گفتند: (هشام بن سالم) مردم را از پیرامون تو پراکنده نموده است، عبدالله چندنفر از مریدهایش را مأمور کردهبود تا مرا کتک بزنند. (287)
#میلاد_امام_کاظم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان قرآنی مباهله
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/ASd32
یاران راستین _ مقاومت و شهادت میثم تمار
کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇
eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
📜 آیات عهد | نیروی هوایی علیه کودتاگران
🔻 روایت چگونگی اطلاع یافتن حضرت آیتالله خامنهای از جریان کودتا پادگان شهید نوژه توسط یک افسر نیروهوایی و خنثی شدن کودتا در سال ۱۳۵۹
🗓 سالگرد خنثیسازی کودتای نوژه
💻 Farsi.Khamenei.ir
بر اساس روایات، امام مهدی(ع) قیام خود را از مسجد الحرام در مکه آغاز میکند و به همراه یارانش به سمت کوفه حرکت میکند و این شهر را بهعنوان مرکز حکومت خود برمیگزیند.
📚ویکیفقه
#امام_زمان
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #فتوکلیپ
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
🔘شعر زیبای سید حمیدرضا برقعی در وصف روز مباهله
#مباهله
کانال استیکر مدرسه👇👇👇👇
@stikermadreseh
🎙 #کلیپ_صوتی | ماندگار؛ مثل میثم تمّار
✏️ روایت رهبر انقلاب از علل ماندگاری نام افرادی مانند جناب #میثم_تمار
🌷 سالروز شهادت میثم تمّار از صحابی امیر المؤمنین
🎧 بشنوید👇
نحوه چینش کلمات و حرف زدن دختر حضرت شعیب علیه اسلام با حضرت موسی علیهالسلام الگوی مناسبی برای زنان مؤمن است. که چطور حرف بزنند تا نامحرمان را به خیالات واهی نیندازند.
بعدازاینکه حضرت موسی علیهالسلام به دختران شعیب در آب دادن گوسفندان کمک کرد، حضرت شعیب علیهالسلام پیامی را بهوسیله یکی از دخترانش به حضرت موسی علیهالسلام پیامی فرستاد.
دختر شعیب پیام را اینگونه رساند:
«قَالَتْ إِنَّ أَبِی یدْعُوک لِیجْزِیک أَجْرَ مَا سَقَیتَ لَناَ؛ پدرم شمارا فرامیخواند تا برای آب دادن به گوسفندان ما، پاداشت دهد»[۲]
درحالیکه میتوانست بگوید: «به خانه ما بیا! پدرم با شما کار دارد!»
اما اینچنین نگفت چراکه ممکن است در ذهن جوان نامحرم، افکار ناروا خطور کند و گمان ببرد که این دعوت از سوی دختر بوده است بلکه میگوید: «پدرم تو را دعوت کردهاست» و همچنین علت دعوت پدر را هم توضیح میدهد تا فکری بدی به ذهن جوان خطور نکند.
[۱]. احزاب آیه ۳۲.
[۲]. قصص آیه ۲۵.
📚آئین رحمت
#عفاف
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/1cRoB
پویانمایی زیبا و جذاب روز مباهله پیامبر صلوات الله علیه و آله
#مباهله
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
جریان مباهله و اتفاقات آن در قالب یک انیمیشن زیبا و جذاب ؛ جانها به فدای مولای دوعالم حضرت امیرالمومنین علیه السلام باد که ایشان به منزله جان پیامبر صلی الله علیه هستند
روزی مأمون به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: بزرگ ترین فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) که قرآن بر آن دلالت کند چیست؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: همانا آیه مباهله است. خدای عزّوجلّ فرمود: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین»؛ پس رسول خدا (صل الله علیه و آله) امام حسن و امام حسین علیهما السلام را برای مباهله دعوت کرد که هر دوی آنها فرزندانش بودند و همچنین فاطمه (سلام الله علیها) را دعوت کرد که در آن هنگام وی جزو زنان مورد اشاره آیه بود، و نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) را فراخواند که به حکم آیه شریفه، نفس رسول خدا به شمار میرفت. پس ثابت شد که هیچ یک از بندگان خدا والاتر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وافضل از او نبوده اند و همچنین لازم آمده که هیچکس افضل از نفس رسول خدا که علی(علیه السلام) بود، به دلالت آیه شریفه وجود نداشتهباشد.
مأمون گفت: این استدلال درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام و فاطمه(سلام الله علیها) صحیح است، امّا درباره علی درست نیست؛ چون ممکن است رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلم) شخص خود را گفته باشد، نه فرد دیگری را. پس آیه فضیلتی برای امیرمؤمنان(علیه السلام) نخواهد بود.
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمود: این سخن صحیح نیست؛ چرا که شخص دعوت کننده، همواره غیر از خود را دعوت میکند، نه خود را. همان طور که فرد دستور دهنده، همیشه به دیگری امر میکند، نه به خود. پس این که حضرت فرمود: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا» به این معنا نیست «پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قراردهیم».
که خودمان را دعوت کنیم. و وقتی رسول خدا فردی غیر از امیرمؤمنان(علیه السلام) را در مباهله فرانخواند، ثابت میشود که علی(علیه السلام) همان نفس پیامبر است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرد است.
مأمون که از پاسخ امام رضا (علیه السلام) شگفتزده شدهبود، گفت: وقتی جواب آمد، سؤال جایگاه خود را از دست میدهد
شیخ مفید، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، ص ٣٨؛ مجلسی، بحار الأنوار ج١٨٨ ۴٩ باب ١۴ ص١۵٧
#مباهله
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
بهمناسبت ۲۵ ذیالحجه روز نزول آیاتی ازسوره هل اتی(انسان)
✅✅ از ابن عباس نقل شده است که (حضرت) حسن و (حضرت) حسین (در کودکی) دچار بیماری شدند.
رسول خدا(ص) همراه با جمعی از یاران به عیادت آن دو آمدند و به (حضرت) علی گفتند: ای ابوالحسن خوب است برای تندرستی فرزندانت نذری کنی. (حضرت) علی و (حضرت) فاطمه و فضه نذر کردند که اگر آن دو شفا یابند سه روز روزه بگیرند. هر دو شفا یافتند.
(حضرت) علی سه من جو قرض کرد. فاطمه یک سوم آن را آسیاب کرد و نان پخت.
🌀 هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: ای اهل بیت محمد، مسکینی از مساکین مسلمان هستم، به من خوراکی دهید که خداوند به شما از مائدههای بهشتی دهد. او را بر خود مقدم داشتند و نانها را به او بخشیدند و با آب افطار کردند. فردای آن روز نیز روزه گرفتند.
🌀 چون شب شد و غذا به میان آوردند، یتیمی بر در آمد. این بار هم غذای خود را به او بخشیدند.
🌀 روز سوم هم به همان ترتیب روزه داشتند و هنگام افطار، اسیری پیدا شد، و باز نان جوین خود را به او بخشیدند.
✅ چون صبح شد (حضرت) علی(ع)، دست حسن و حسین را گرفت و به نزد پیامبر (ص) رفتند. چون آنان را دید که از شدت گرسنگی میلرزند، فرمود: از دیدن حال شما حال ناگواری پیدا میکنم. برخاست و همراه آنان به منزلشان رفت و فاطمه را دید که در محراب عبادت است و شکمش به پشتش چسبیده و چشمهایش گود رفتهاست. از دیدن او اندوهگین شد. آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت خداوند تو را به چنین اهلبیتی تهنیتمیگوید و این آیات را
نازل کرد.
و یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً
(آیات 8 و 9 سوره انسان)
آنها که به عشق خداوند، بینوا و یتیم و اسیر را خوراکمىدهند و میگویند «ما براى خشنودى خداست که به شما غذا میدهیم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم.»
📚رهیافته
@Dastanqm
@moejezeyepeyambar
آیه ولایت
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (آیه ٥٥)
ترجمه: ولی شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات میدهند.
این آیه به تایید همه منابع معتبر شیعه و برخی منابع اهل سنت در شأن امام علی(ع) نازل شده و او را ستوده است. در روایات آمدهاست فقیری به مسجد آمد و تقاضای کمک کرد؛ اما کسی به او کمک نکرد. در این هنگام امام علی(ع) در حال رکوع به انگشتر خود اشاره کرد و فقیر آن را از انگشت امام بیرون کشید. شیعیان از این آیه برای اثبات ولایت آن امام استفاده میکنند.
📚ویکی شیعه
کانال معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
کانال بشارت در ایتا👇
eitaa.com/besharat_ir