eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آيه ۸۳ سوره كهف، آغاز داستان حضرت ذوالقرنين: وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٨٣﴾ و از تو درباره ذوالقرنین می‌پرسند؛ بگو: به‌زودی بخشی‌ازسرگذشت او را [به‌وسیله آیاتی‌ازقرآن] برای شما می‌خوانم. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
84.mp3
2.82M
آیه ۸۴ و ۸۵ سوره کهف، همه‌ی امکانات دراختیار حضرت ذوالقرنین: إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿٨٤﴾ ما به او در زمین، قدرت و تمکّن دادیم و از هر چیزی [که برای رسیدن به هدف‌هایش نیازمند به آن بود] وسیله‌ای به او عطا کردیم. (۸۴) فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٨٥﴾ پس [با توسل به وسیله،] راهی را [برای سفر به غرب] دنبال کرد. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
40.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://film.tebyan.net/film/159910 آيه ۸۶ سوره كهف، سفر حضرت ذوالقرنين به غرب: حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا ۗ قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿٨٦﴾ تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمه‌ای‌گرم و لجن‌آلود غروب می‌کند، و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم می‌کردند]. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را به کیفر فساد و ستمشان] عذاب می‌کنی و یا درمیانشان شیوه‌ای‌نیک درپیش‌می‌گیری. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
14-18.Kahf.087-88.mp3
2.88M
آیه ۸۷ و ۸۸ سوره کهف، نحوه‌ی برخورد حضرت ذوالقرنین با کافران و مومنین: قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا ﴿٨٧﴾ ذوالقرنین گفت: اما هرکه [با کفر، فساد و گناه] ستم کرده، عذابش می‌کنیم، آن‌گاه به‌سوی پروردگارش بازگردانده‌می‌شود، پس او را عذابی‌سخت خواهدکرد. وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿٨٨﴾ و اما هرکه ایمان آورده و کار شایسته انجام داده‌است، پس بهترین پاداش برای اوست، و ما هم ازسوی‌خود تکلیفی آسان به او خواهیم‌داد. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
89.mp3
3.42M
آیه ۸۹ تا ۹۱ سوره کهف، سفر ذوالقرنین: ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٨٩﴾ پس [باز هم با توسل به‌وسیله] راهی را [برای سفر به شرق] دنبال کرد. حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿٩٠﴾ تازمانی‌که به محل طلوع خورشید رسید، آن را یافت که بر قومی طلوع می‌کند که دربرابر آن پوششی [از مسکن و لباس] برای آنان قرارنداده‌ایم. كَذَٰلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿٩١﴾ [سرگذشت ذوالقرنین و ملت‌ها] این‌گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
62.mp3
2.88M
آیه ۹۲ و ۹۳ سوره کهف، سفر حضرت ذوالقرنین به منطقه‌ای بین دو کوه: ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٩٢﴾ سپس [با توسل به‌وسیله،] راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد. حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿٩٣﴾ تازمانی‌که میان دو کوه رسید، نزد آن دو کوه، قومی را یافت که هیچ‌سخنی را به‌آسانی نمی‌فهمیدند. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
14-18.Kahf.094-96.mp3
2.76M
آیه ۹۴ و ۹۵ سوره کهف، درخواست مردم از حضرت ذوالقرنین برای ساختن سد: قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿٩٤﴾ [آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله‌ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا می‌پذیری که ما مزدی برایت قراردهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿٩٥﴾ گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکّن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید [تا] میان شما و آنان سدّی سخت و استوار قراردهم. آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿٩٦﴾ برای من قطعه‌های [بزرگ] آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند] تازمانی‌که میان آن دو کوه را هم‌سطح و برابر کرد، گفت: [در کوره‌ها] بدمید تاوقتی‌که آن [قطعه‌های آهن] را چون آتش سرخ کرد. گفت: برایم مس گداخته‌شده بیاورید تا روی آن بریزم. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
14-18.Kahf.096-97.mp3
3.43M
آیه ۹۶ و ۹۷ سوره کهف، محکم‌کاری در کارها: آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿٩٦﴾ برای من قطعه‌های [بزرگ] آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند] تا زمانی که میان آن دو کوه را هم سطح و برابر کرد، گفت: [در کوره ها] بدمید تا وقتی که آن [قطعه‌های آهن] را چون آتش سرخ کرد. گفت: برایم مس گداخته‌شده بیاورید تا روی آن بریزم. (۹۶) فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿٩٧﴾ [هنگامی‌که سد ساخته‌شد] یأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن بالا روند، و نتوانستند در آن رخنه‌ای وارد کنند. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
98.mp3
2.32M
آیه ۹۸ سوره کهف، تامین امنیت یکی از عوامل موثر در تبلیغ: قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿٩٨﴾ [ذوالقرنین پس‌از پایان‌یافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانی‌که وعده پروردگارم فرارسد، آن را درهم‌کوبد [و به‌صورت خاکی مساوی با زمین قراردهد]، و وعده پروردگارم حق است. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
99.mp3
1.93M
آیه ۹۹ و ۱۰۰ سوره کهف، عرضه جهنم بر کافران در روز قیامت: وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿٩٩﴾ و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می‌زنند، رهایشان می‌کنیم و در صور دمیده‌شود، پس همه آنان را [در عرصه قیامت] گردمی‌آوریم. وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿١٠٠﴾ و دوزخ را در آن روز [به‌صورتی بسیار ترسناک] برای کافران آشکار می‌کنیم. کانال معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
🔷داستان عجیب نجات جان آیت‌الله مرعشی توسط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔻با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم. شمع نیم سوخته‌ای را برداشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود درب سرداب را به آهستگی باز کردم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. 🔻 بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت. عزرائیل را در چند قدمی خود می‌دیدم عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود آن مرد عرب نعره زنان به سوی من حمله کرد شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. ♦️در آن لحظه به امام زمان عج توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان» یک‌وقت مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و به مرد مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد من نیز دچار ضعف شدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم سرم به زانوی مرد عرب است هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. رمق نداشتم مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرمایی با آن طعم نخورده بودم. 🔸در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی.» یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب ظاهر شود و نام مرا بداند و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟ ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. 🔸فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود. 📙کتاب تشرفات مرعشیه، حسین صبوری 🌹🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌹🌹 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕋 @tashaarrofat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Momeni_hekayat_25_225728.mp3
1.83M
غسل‌دهنده آیت‌الله مرعشی حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«آیت الله العضمی مرعشی نجفی گفته بودند مرا در غسال خانه معمولی ببرید و کسی که مرا غسل می دهد به او بسیار تکریم کنید. ولی کسی او را نشناخته بود و بعد از چهلم وفات آقا...» داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
ماجرای تشرف آیت‌الله مرعشی نجفی محضر علیه‌السلام برگرفته شده از panahzadeh.blog.ir از مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی نقل‌شده است: در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة‌الله الاعظم(عجل الله فرجه الشریف) داشتم، با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیت که جمال آقا صاحب‌الامر علیه‌السلام را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی‌که به آنجا رسیدم براثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فراگرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها؛ ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را بالباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: « ای سید! سلام‌علیکم ». ترس و وحشت به‌کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب‌آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به‌هرحال سخن می‌گفتیم و می‌رفتیم از من سؤال کرد: « کجا قصد داری؟ » گفتم: « مسجد سهله » فرمود: « به چه جهت؟ » 👇
گفتم: « به‌قصد تشرف زیارت ولی‌عصر علیه‌السلام ». مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان ( مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله) رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کأنّ با او دیوار و سنگ‌ها آن دعا را می‌خواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سید فرمود: « سید تو گرسنه‌ای، چه خوب است شام بخوری ». پس سفره‌ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثل‌اینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل‌اینکه تازه از باغ چیده و آن‌وقت چهله زمستان، و سرمای زننده‌ای بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا، شام خوردم. سپس فرمود: « بلند شو تا به مسجد سهله برویم » داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام‌وظیفه می‌کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست. بعدازآنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: « ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می‌روی یا در همین‌جا می‌مانی؟ » گفتم: « می‌مانم ». در وسط مسجد در مقام امام صادق(ع) نشستم به ایشان گفتم:آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب، کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضول دوریم. این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به‌نحوی‌که هرگاه یادم می‌آید ارکان وجودم می‌لرزد. به‌هرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردوبدل شد که به بعض آن‌ها اشاره می‌کنم. در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود:ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می‌کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می‌فرستم و سه مرتبه می‌گویم « استخیرالله برحمته خیرة فی عافیه » پس قبضه‌ای از تسبیح را گرفته و می‌شمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است. فرمود: برای این استخاره، باقی‌مانده‌ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به‌خوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می‌شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف می‌شود که استخاره اول میانه است. » به‌حسب قواعد علمیه می‌بایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد به‌جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به‌مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و درعین‌حال متوجه نیستم که این آقا کیست. ازجمله مطالب در این جلسه، تأکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره‌ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عمّ، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک. دیگر اینکه تأکید فرمودند، بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره‌ای خواستی می‌خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می‌خوانی و فرمود: کفایت می‌کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت. تأکید فرمود که:بعد از نمازهای پنج‌گانه این دعا را بخوان. «اللهم سّرحنی عن الهموم والغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین». و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه خصوصاً رکعت آخر. « اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و ترحّم علی عجزنا و أغثنا بحقهم. » در تعریف و تمجید از کتاب شریف شرایع الاسلام مرحوم محقق علامه حلی فرمود: « تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن. » تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثانی ندارند، و یا دارند ولکن یادی از آن‌ها نمی‌کنند. تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می‌کنند و فرمود: در شرع این‌چنین رسیده است. تأکید بر زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام. دعا در حق من و فرمود: « قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع. » پرسیدم: « نمی‌دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟ » فرمود: « عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی ». گفتم: « نمی‌دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟» فرمود: « تمام آن‌ها از تو راضی‌اند و درباره‌ات دعا می‌کنند ». استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف. دعا فرمودند. در اینجا مطالب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست. پس خواستم که از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. 👇
به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که این‌همه بافضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می‌کردم، تا صبح شد چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود. این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می‌آید، بهت‌زده می‌شوم. کتاب شیفتگان حضرت مهدی(عج)/ به نقل از www.tebyan.net ۹۵/۱۰/۲۴ ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم برگرفته شده از panahzadeh.blog.ir
«یعرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ…؛ گناه‌کاران به چهره و سیمایشان شناخته‌شوند.» (سوره‌ی الرحمن، آیه‌ی ۴۱) رنگ رخسار خبرمی‌دهد از سرّ ضمیر (سعدی) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 eitaa.com/moejezeyepeyambar بشارت در ایتا👇 eitaa.com/besharat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌❌❌مژده مژده برا خانمها و آقایون ❌❌❌ سلام و درود به همشهریان عزیز از اونجایی که میدونیدبرای اکثر خانمها و آقایون کار کردن در بیرون به هر دلیلی امکان پذیر نیست اینجا یک فرصتی فراهم شده تا بتونید تو خونتون کسب درآمد کنید🤔 فقط با گوشی دستت برای اطلاعات بیشتر همکاری رو به شماره تماس من پیامک کنید مهلتش فقط تا فردا صبح ورودی میگیریم                     ۰۹۹۶۶۸۵۱۰۷۳   لطفا شماره بزارین تا باهاتون تماس بگیریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | پادشاه و نوجوان 📖 حکایتی زیبا و دیدنی از گلستان سعدی 🔻هر کس بر خدا توکل کند، مغلوب نمی شود و هرکس به خدا توسل کند،شکست نمی خورد. 💬 امام محمد باقر علیه السلام 🌺 💌 🆔 @reyhanehayealavi