eitaa logo
🌱 پند و اندرز 🌱
2.4هزار دنبال‌کننده
663 عکس
301 ویدیو
2 فایل
🌿حالا دیگر وقت فکر کردن به چیزهایی که با خودت نیاورده ای نیست! به این فکر باش که با آنچه داری چه میتوانی بکنی... تبلیغات ، تبادل و این صحبتا :) 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3284337221Cc5294bc8ef
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند ... . موبایل یکی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند. همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند ! مرد: بله بفرمایید ... زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟ مرد:سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟ مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر . زن:می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم ... مرد:چنده؟ زن:شصت هزار دلار!!! مرد:باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه !!! زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!! مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش ! زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم . مرد:خداحافظ عزیزم... مرد گوشی را قطع میکند . مرد های دیگر با تعجب و  حسرت و مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!  مرد درحالی که گوشی را روی میز می گذارد می پرسد: ببخشید کسی از شما نمیدونید این گوشی مال کیه؟!!! 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🌷☘🌷☘🌷 @Dastanvpand و مرد 🍂 مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد. ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟ زنش گفت: آره مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!!!!😂 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🚩 🍃@Dastanvpand 🍃 زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً...شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت» 💠 داستان های طنز👇👇 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🚩 🍃@Dastanvpand🍃 یکی از کامپیوترهای اصلی دچار مشکل شده بود و رئیس مجبور شد با منزل کارمندش تماس بگیره. کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله» ـ می‌تونم با او صحبت کنم؟ کودکی خیلی آهسته گفت: «نه» رییس که خیلی متعجب شده بود و می‌خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟» ـ بله ـ می‌تونم با او صحبت کنم؟ دوباره صدای کوچک گفت: «نه» رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟» کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس» رییس که حسابی گیج شده بود پرسید: «آیا می‌تونم با پلیس صحبت کنم؟» کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشانه.» و اضافه کرد: «گروه تجسس هم الان رسید» رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می‌گردند؟» کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: «من». 💠 داستان های طنز👇👇 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
باحال ترین لطیفه دنیا ​ خیلی قشنگه...😂😂😂 سؤال و جواب در كلاس درس.😃 استاد: به نظر شما چرا حضرت محمد(ص)، دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم!😟 استاد: بله آفرين! ميخواستم از شما بپرسم که چرا حضرت محمد…😊 دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم! 😄 استاد:  ان شاء الله! 😕 به نظر شما چرا حضرت محمد… دانشجوها : اللهم صل علي محمد و آل محمدو عجل فرجهم!😆😆😆 استاد: لا اله الا الله! چرا آن حضرت…😐 دانشجوها : کدام حضرت؟🤷🏻‍♀ استاد: حضرت محمد!😊 دانشجوها: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...!!!! 😆😆😆😆😆😆😆😆 حال كردين؟؟؟ اصلأ حواستون بود؟4 تا صلوات فرستادین؟؟ ثواب این صلوات ها 90تاش مال خودتون  ده تاش هم براي  من و اموات . اگه خوشت اومد بفرستش واسه دیگران.☺️ امواتتون منتظرن 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
✍🏻 سردار حاجی زاده: اگر پیج اینستا داشتم الآن فالور هام میلیونی میشدن! 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🔴 اگه بود چابهار رو هم شوهر میداد تا درگیری ها باعث نگرانی مردم نشه 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
‏الان ایران باید تو بیوش بنویسه: آره‌داش!‌صلح‌طلبم‌ولی‌جنگ‌بلد.😎💪🏻 😂😂 •|•🌪🔥 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🔻تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند ... . موبایل یکی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند. همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند ! مرد: بله بفرمایید ... زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟ مرد:سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟ مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر . زن:می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم ... مرد:چنده؟ زن:شصت هزار دلار!!! مرد:باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه !!! زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!! مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش ! زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم . مرد:خداحافظ عزیزم... مرد گوشی را قطع میکند . مرد های دیگر با تعجب و  حسرت و مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!  مرد درحالی که گوشی را روی میز می گذارد می پرسد: ببخشید کسی از شما نمیدونید این گوشی مال کیه؟!!! 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
-در روزگاری نه چندان دور، کشاورزی بود پیر و از کار افتاده. تنها کمکش پسری بود که ماموران فدرال او را به زندان برده بودند. فصل شخم نزدیک بود و کشاورز نمی دانست چگونه به تنهایی زمینش را شخم بزند. روزی کشاورز به پسرش نامه ای نوشت و با او درد دل کرد: پسرم، زمان شخم زدن نزدیک است و من هم هیچ کسی را ندارم تا مرا کمک کند حال باید چه کنم؟ چاره ای بیاندیش. پسر چاره ایی اندیشید و جواب داد: پدر جان! مبادا زمین را شخم بزنی که من در آن زمین اسلحه ای پنهان کرده ام که اگر کسی آن را پیدا کند، من در درد سر بزرگی خواهم افتاد. روز بعد گروهی از ماموران دولتی درجستجوی اسلحه به زمین پیرمرد هچوم آوردند، و تمام آن مزرعه را به امید یافتن اسلحه زیر و رو کردند، اما اسلحه ایی پیدا نشد! چند روز بعد پسر نامه ایی دیگر فرستاد: پدرم! تنها روشی که می توانستم در شخم زدن زمین به تو کمک کنم، چنین بود. اکنون زمین آماده بذرپاشی است، امیدوارم ماموران دولتی آن را برایت خوب شخم زده باشند((((:♥️✨ پ‌ن:چقد این باهوشهه😂💔. | | ••• 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
جعفر گردن یکی از مسئولین اختلاس گر رو بوسید ... مسئولِ گفت : همه دست مارو می بوسند تو چرا گردن مارو می بوسی ؟ جعفر گفت : جای شمشیر امام زمانو ميبوسم 😂😂 ‌‌‎ ‎ ‎‌ 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
خیلی مهم ❌ لطفا توجه کنید خیر دنیا و اخرت ببینین الهی نماز شب اول قبر هدیه به شهید حسن روحانی دمتون گرم😂 | 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱