💠 شهرداری که رُفتگر شد !!
🔺در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود. دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محلۀ ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز آقا مهدی است!
➖ آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
🔹 آقا مهدی علاقهای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آخه شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟
▫️خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. گفت:
▪️زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ اومد پیش شهردار، اون هم بِهش مرخصی داده، و الآن خودش اومده به جاش!
🔸اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هر چه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن.
🌴رفتگر آن روز محله ما، شهردار ارومیه بود!
┄──┄┄──┄──┄┄──┄┄──┄┄──┄
🌸🍀شهید عزیز، #مهدی_باکری در اوایل انقلاب، شهردار ارومیه بود و پس از جنگ، فرمانده لشکر31 عاشورا شد.
@Defa_Moqaddas
باران خیلی تند می آمد. بهم گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم. بالاخره گفت « می خوای بدونی ؟ پاشو تو هم بیا. » با لندرور شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه، ببینه چی می کشیم. » آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان. اشکال نداره. شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود. » از یکی از همسایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه، راه آب می کندیم.
🌷شهید #مهدی_باکری
@Defa_Moqaddas
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم #دیده_نشده | خاطره شهید #مهدی_باکری از شهید #مرتضی_یاغچیان - بعد از #عملیات_خیبر
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @Defa_Moqaddas