eitaa logo
دفاع مقدس
4.1هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
11.7هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی ای سر انگشت توآغاز گل افشانی ها فصل تقسیم گل وگندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها 🌴 مهران - ۱۳٦۵ ⚪️ عملیات کربلای ۱ 💕 دوران ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ دفاع مقدس ۱
در جبهه، هر فرد به مدت ۲۴ ساعت ، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه‌ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع‌کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده می‌گرفت... چنانچه شهردار در نوبتِ وظیفه‌ اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می‌داد ،مرتب برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ٔ کار برنیامده بود انجام می‌دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می‌کردند که: ننه چرا غذا سرد است؟ چرا غذا کم نمک است و از این حرف‌ها… 📷 شهردارِ جبهه ... 🌿 کسی نبود جز خادم بچه‌های سنگر 🪴 خدا قوّت، برادر رزمنده 🌴 دوران جنگ ------------------------------------------ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊 💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
خورشید ...☀️ سرک می‌‌کشد و می‌داند از دست تو چایِ صبح ، نوشیدن دارد ...! ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
ا ﷽ 🔰پست جالب و خواندنی 🚇متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹جوانمرد قصاب مردی بود در زمان علی بن ابیطالب‌ معروف به مروت 🔹اما در دهه ۵۰ و۶۰ قصاب دیگری هم بود. به او میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما که راضی هستیم، خدا از ما راضی باشه! 🔹کسی دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد. میگفت: برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست 🔹اگر میدانست مشتری فقیر است، نمیگذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. گوشت را می‌پیچید توی کاغذ و میداد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا عائله زیادی داشت را دوبرابرِ پول مشتری،گوشت می داد. 🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود میکرد که پول گرفته،گاهی پول را میگرفت و دستش را می بردسمت دخل و دوباره همان پول رامیداد به مشتری و میگفت:بفرما مابقی پولت 🔹عزت نفس مشتریِ نیازمند رانمی شکست!این جوانمرد در یکی ازعملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید ✳️"شهید عبدالحسین کیانی" نمونه‌ی دیگری از همان''جوانمرد قصاب'' بود! روحش شاد
دفاع مقدس
ا ﷽ 🔰پست جالب و خواندنی 🚇متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹جوانمرد قصاب مردی بود
golhaye yas280 قصاب جوانمرد.mp3
6.58M
🔊 داستان صوتی جالب داستان "جوانمرد قصاب" شهید عبدالحسین کیانی ------------------------------------------ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊
دفاع مقدس
🌷نهم تیرماه ۶۵ - سالروز شهادت نقی خیرآبادی — عملیات کربلای ۱ 🌴مداح دلسوخته، ذاکر اهل بیت و کادر اطل
منازل خرمشهر - بهمن ۶۴ 📷 ☝️ بعد از جلسه فرماندهان لشگر۱۰ در خصوص جمع بندی عملیات در جزیره ام الرصاص و قبل از ورود لشگر به عملیات در فاو . از سمت چپ: شهید حاج محمود نوری شهید حاج حسین نوروزی شهید نقی خیر آبادی حاج محمد آقای تیموری 🇮🇷 لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) دوران
دفاع مقدس
منازل خرمشهر - بهمن ۶۴ 📷 ☝️ بعد از جلسه فرماندهان لشگر۱۰ در خصوص جمع بندی عملیات در جزیره ام الرصاص
"مسلمان بودن، شرایط دارد این نیست که ما در منزلمان جای نرم و راحت بنشینیم و ادعای مسلمان بودن هم بکنیم مسلمان آن شخصی است که اسلام به هر چه نیاز دارد، کمک کند یک وقت هست که اسلام به پول نیاز دارد و یک مسلمان باید کمک کند یک وقت هست که اسلام به خون نیاز دارد و دیگر درست است که در خانه بنشیند و به جبهه‌ها نرود و ادعای مسلمان بودن هم داشته باشد؟؟⁉️ آری مسئولیتی که در قبال شهدا داریم بسیار سنگین است..." بخشی از وصیت نامه ی مداح دلسوخته و عارف اهل بیت (ع) شهید نقی خیر آبادی عضو اطلاعات عملیات لشگر ۱۰ حضرت سید الشهدا(ع) از مربیان آموزش پادگان امام حسین (ع) دلاوری از مسجد موسی بن جعفر (ع) نظام آباد تهران شهادت: تیر ۱۳۶۵، مهران عملیات کربلای ۱
دفاع مقدس
"مسلمان بودن، شرایط دارد این نیست که ما در منزلمان جای نرم و راحت بنشینیم و ادعای مسلمان بودن هم بکن
▪️ شرح زندگی و مجاهدت های شهید نقی خیرآبادی ▫️ پاسدار رشید اسلام شهید نقی خیر آبادی در تاریخ سوم تیرماه 1342 ه. ش در محله نظام آباد و در میان خانواده‌ای متدین متولد گشت. با فطرت پاک و خدا جویی که داشت از همان کودکی علاقه‌ای خاص به مسجد و نماز جماعت از خود نشان می داد و خیلی وقت‌ها مکّبر نماز جماعت مسجد موسی ابن جعفر (ع) در محل خود بود. در جلسات قرآن به همراه پدر بزرگوارش شرکت می‌کرد و این نقطه عطفی شد تا استعداد نهفته اش شکوفا شود و از دوران کودکی نوحه خوان امام حسین (ع) شد. دوران نوجوانی نقی با شروع انقلاب اسلامی مصادف شد و در سال 1359 بنا به فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به عضویت بسیج مسجد موسی‌ابن‌جعفر(ع) در محله نظام آباد تهران در آمد و با عشق زاید الوصفی در تمام فعالیت‌های بسیج از جمله گشت‌های شبانه شرکت می‌نمود، تا اینکه در سال 1360به همراه همرزم شهیدش داوود یعقوبیان به عضویت سپاه در آمد و پس از طی دوره های تخصصی و رزمی در پادگان امام حسین (ع) به عنوان فرمانده گروهان آموزشی مشغول به کار شد و همواره به عنوان فردی نمونه از جهت نظم، انظباط، اخلاص و ایمان زبانزد همزمان و دوستان و آشنایان بود ولی ضمن اینکه در پادگان مشغول آموزش دادن بود برای یک تجربه در جبهه های غرب و جنوب حضور می‌یافت تا تئوری را با عمل توام سازد. در سال 1362 خود را به منطقه جنگی رسانید تا در عملیات پیروز مندانه خیبر شرکت کند. در همین عملیات بود که دوست قدیمی خود داوود یعقوبیان را از دست داد. بعد از عملیات به تهران مراجعت نمود اما این بار عشق حضور در جمع رزمندگان، وی شعله‌ورتر شد و زمینه‌ای شد تا به دنبال آموزش غواصی و… برود. حدود شش ماه آموزش آبی خاکی را طی نمود. در سال 1364 مجدداً با دستی پر از تجربه و آموزش به جمع رزمندگان لشکر 10 سید الشهداء (ع) پیوست. او گم شده خود را در واحد اطلاعات یافته بود. هر آنچه که یاد گرفته بود در عمل به کار می بست؛ در شناسایی های منطقه فاو و ام‌الرصاص از هیچ تلاشی فرو گذار نبود، هنوز مأموریتش تمام نشده بود که از ناحیه پا مجروح شد، با این حال خود را در بند جراحت ندانست. هنوز بهبودی نسبی نیافته بود که آهنگ رفتن کرد، از طرفی پادگان امام حسین(ع) با رفتنش موافق نبود. اما به هر طریق که بود مجدداً به ندای رزمندگانی که در منطقه فکه بودند پاسخ مثبت داد. چون در آن منطقه دشمن هجوم آورده بود و مواضع ما را اشغال کرده بودند. او سریع به واحد اطلاعات رفت تا کار شناسایی از مواضع دشمن را به همراه دیگر برادران اطلاعات انجام دهند. با فرصت کمی که داشتند کار شناسایی به صورت تعجیلی و با دقت تمام انجام شد و بچه ها توانستند گردانهای پیاده را به موقع به منطقه برسانند و عملیات سید الشهداء(ع) را در آن منطقه انجام دهند. دائماً از منطقه جنوب به منطقه غرب در حال رفت و آمد بودند. چون در آن زمان دشمن از هر سو به مرزهای ما حملاتی را آغاز کرده بود. یعنی تاکتیک پدافند متحرک را برگزیده بود تا حداقل از عملیات رزمندگان اسلام جلوگیری به عمل آوردند. سرانجام پس از مدتی نقی به همراه دیگر برادران اطلاعات عملیات به منطقه اشغال شده مهران رفتند تا زمینه عملیات کربلای یک مهیا گردد. در این زمان شهید به عنوان مسئول تیم شناسایی اطلاعات مشغول بکار شده بود. چندین بار به شناسایی های متعدد و سختی رفتند تا راهکارهای مناسبی برای هجوم به خطوط دشمن بیابند. عملیات با رمز مقدس یا ابوالفضل العباس (ع) شروع شد. نقی هم در نهم تیر ماه 1365 در حالی که ذکر یا حسین جان بر لبان مبارکش بود جان به جان آفرین تسلیم نمود و از این دنیای پر از ظلم رهایی یافت.
دفاع مقدس
▪️ شرح زندگی و مجاهدت های شهید نقی خیرآبادی ▫️ پاسدار رشید اسلام شهید نقی خیر آبادی در تاریخ سوم تی
📷 رزمندگان اطلاعات عملیات لشگر10 🌴 خرمشهر سال64 🌷 شهیدخیرآبادی، ایستاده، اولین نفر سمت چپ
دفاع مقدس
📷 رزمندگان اطلاعات عملیات لشگر10 🌴 خرمشهر سال64 🌷 شهیدخیرآبادی، ایستاده، اولین نفر سمت چپ
شهید نقی خیرآبادی 1️⃣ با اینکه وضعیت اقتصادی خوبی نداشتم اما بعد از اینکه به شهادت رسیده بود، یادم می آمد یک پیرزنی آمده بود که گریه می‌کرد و می‌گفت: اینجا منزل آقا نقی است؟ گفتم: بله. گفت: او همیشه می آمد به من کمک می‌کرد و هیچگاه اجازه نمی داد که کسی متوجه شود. 2️⃣ در اکثر برنامه های مذهبی مسجد محل شرکت می‌کرد. یک بار یک نفر جنوبی را دعوت کرده بودند برای مداحی، وقتی شروع کرد هر چه می‌ خواند مجلسش نمی گرفت، یعنی گرم نمی شد. مرتب می گفتند آقا نقی شما بخوان و مجلس را ادامه بده. او هم می‌گفت: نه اگر من بخوانم و مجلس را گرم شود این بنده خدا مکدر می شود و این کار من برای خدا نخواهد بود. 3️⃣ مدتی که در جبهه بود از مدت مأموریت او گذشته بود و می‌بایست به پادگان امام حسین (ع) برگردد ولی ایشان علاقه‌ای برای برگشتن از خود نشان نمی داد و وقتی به مرخصی می آمد گاهی اوقات از من مقداری پول می گرفت. من تعجب می کردم که چه شده از من قرض می گیرد. تا اینکه بعد از شهادت او فهمیدم پادگان امام حسین(ع) بدلیل اینکه از جبهه برنگشته بود مدت شش ماه حقوقش را مسدود کرده بودند تا مجبور شود به پادگان برگردد. اما چنین نشد تا به آرزویش رسید. (راوی: برادر شهید) ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🐍 !!! قبل از عملیات کربلای یک در سال 1365 بود یک روزی پس از استراحت کوتاه که از شناسایی شب قبل برگشته بودیم، دیدم شهید خیر آبادی تنهایی به سمت سنگری که کمی از خط مقدم فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفت نقی را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود. چند صد متری که از محل اردوگاه( سنگر پشت خط) دور شدم، دیدم نقی پشت تپه ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و روضه سیدالشهداء(ع) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون مداح اهل دل بود. اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه مار نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیة کمر تا جلوی صورت نقی بلند شده است. ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از خطری که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم، وضع بدتر شود و مار آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال ناباوری دیدم وقتی روضة نقی تمام شد. مار هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است اگر این مار به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من طفره برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این مار است، هر روز می آید اینجا و من وقتی روضه می‌خوانم می آید و هنگامی که روضه تمام می‌شود می‌رود در این موقع بود که از من تعهد گرفت تا وقتی که زنده است این جریان را برای کسی بازگو نکنم. (راوی: همسنگر شهید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️‏تو گرمای تابستون☀️ ‏زیر رگبار تیر و خمپاره ‏کمپوت های اهدایی مردم جیگرشون رو حال می آورد. 💦 نگاهشون کن برادر!! ‏شک ندارم جیگر تو‌ هم خنک میشه!! ⏳ تیرماه ۱۳۶۵- منطقه عمومی مهران- عملیات کربلای ۱ دوران
🌴 جلسه عملیاتی فرماندهان 📷 عکس مربوط به جلسه عملیاتی فرماندهان - صبح روز دوشنبه نهم تیر 1365 -عملیات کربلای 1 علی اصغر صفرخانی، فرمانده گردان شهادت، در حال توجیه نقشه‌ عملیات برای مسئولان گروهان یک "قنبری" معاون گردان، "یاسر حق پناه" فرمانده گروهان و معاونش "شهید حیدر دستگیر" دور صفرخانی نشسته و به توضیحاتش گوش می دهند دوشنبه شب،گردان شهادت خط مقدم عراق را شکست، تعداد زیادی از نیروهای گردان به شهادت رسیدند ولی سرانجام شهر از اشغال بعثی ها آزاد شد 🌹علی‌اصغر صفرخانی، متولد 1/6/1343 🕊شهادت: 10/4/1365 - مهران مزار شهید: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 53 ردیف 166 شماره‌ی 9 🌷حسین کریمی‌ محمدآباد، متولد: 2/1/1346 🕊 شهادت: 21/1/1366 عملیات کربلای 8 - شلمچه مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 29 ردیف 91 شماره‌ی 2 🌷 حیدر دستگیر متولد 10/11/1336 شهادت: شنبه 20/10/1365 عملیات کربلای 5 - شلمچه ⚪️ خاک‌سپاری: 6/12/1373 مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 46 شماره‌ی 14 🥀 یاسر حق‌پناه، در عملیات کربلای 5 - شلمچه ؛ مسئول واحد آرپي جي هفت در تيپ ذوالفقار که از ناحیه‌ کمر تیر خورد و قطع نخاع شد