خوشبختتر از ما کیست!؟
وقتی صبحمان با نگاه شما آغاز میشود...
و کاش این نگاههای پاک و بیریا،
دستگیرمان باشند.
🍃 #روزتون_زیبا_با_نگاه_شهدا
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
39.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صدای_ماندگار
شهید جهان آرا:
*جبهه آمدن نوعی خودسازی است*
*این میدان، بهترین میدان عمل برای شناخت فرد، خودش و جامعهاش است*
🌴 دوران#جنگ_تحمیلی
سخنرانی شهید سیدمحمد جهان آرا که برای اولین بار منتشر میشود.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
27.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #لشگر_صاحب_زمان
📽 فیلم // تصاویری از منطقه عملیاتی #فاو_عراق و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات غرورآفرین #والفجر_هشت
همراه با نوحه ای حماسی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران :
🎙 لشگر صاحب زمان ، لشگر صاحب زمان ،
سوی مولا می رود
پیر و برنا متحد ، در ره دین خدا
مقصد و مقصودشأن دیدن کرببلا
دیدن روی حسین ، آن شهید نینوا
بحر فتح کربلا ، جان به فدا می رود..
18.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #سپه_مهدی_عج
📽 فیلم // تصاویری از جبهه های جبهه در دوران جنگ تحمیلی
🌿 با نوای #حاج_صادق_آهنگران
🎙 همه آماده بهر عملیات دیگر
سپه مهدی عازم به نبرد است برادر
همه آماده بهر عملیات دیگر
سپهی که هم اکنون سوی جبهه رو.ان است
سپه جان نثاران امام زمان است
نظر لطف مهدی سوی این کاروان است
که به این سرفرازان بود او میر و سرور
همه آماده بهر عملیات دیگر
به تو هشدار که زین قافله مهجور نمانی
ز دلیران رزمنده ی حق دور نمانی
همه مستغرق نورند و تو بی نور نمانی
کن توسل دم حمله به زهرای اطهر
همه آماده بهر عملیات دیگر
سوی میدان بیا همره خیل دلیران
که اگر جا بمانی شوی آخر پیشمان
بود این لشکر حق جان همه سرباز قرآن
نگذارند که دشمن بکشد سر ز سنگر
همه آماده بهر عملیات دیگر...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد
کانال دفاع مقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
این صدای من نه آوای خداست- آی انسان ها محمد مقتداست- مدینه.mp3
3.21M
🌴 مثنوی زیبای
"آوای خدا"
میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی الله علیه آله و سلم مبارک باد🌿💐💐
─┅═༅🌼🌻🌼༅═┅─
این صدای من نه آوای خداست
آی انسان ها محمد مقتداست
شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)
با نوای: حاج صادق آهنگران
▫️ مدینه ی منوره
.┄┄🍃🌸🌼🌸🍃❅┄┄.
دفاع مقدس
🌴 مثنوی زیبای "آوای خدا" میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی،
این صدای من نه ، آوای خداست
آی انسانها محمد مقتداست
یا محمد منجی عالم تویی
این مبارک نامه را خاتَم تویی
یا محمد تو به خلقت رهبری
اولین نور، آخرین پیغمبری
انبیا مشعل ز تو افروختند
وز دَمَت پیغمبری آموختند
جسم بی جان بشر را جان تویی
این پریشان گله را چوپان تویی
ای حیات جان کلامت، دم بزن
تاج عزت بر سر آدم بزن
کعبه را ز آلایش بت پاک کن
بت گران را هم نشین با خاک کن
اینکه گفتمیت رسول آخری
تا قیامت خلق را پیغمبری
ختم شد بر قامتت پیغمبری
این تو را باشد دلیل برتری
خط پایان را تو می پویی و بس
حرف آخر را تو می گویی و بس
تا شود خاموش باطل از سخن
ای زبان حق تو از حق دم بزن
دین اسلامت مسلمان پرورد
بوذر و مقداد و سلمان پرورد
ای زمام آسمان در مُشتِ تو
مه دو نیمه از سر انگشت تو
منجی عالم تو می باشی و بس
ای همه فریاد رس فریاد رس فریاد رس فریاد رس
یا رسول الله مهمان توأیم
میهمان تو ز ایران توأیم
سید عالم تو صاحب خانه ای
ما گرسنه بر سر خوان توأیم
در هوایت بال و پر افشانده ایم
ما کبوترهای ایوان توأیم
خسته از خار مغیلان طریق
خرم از عطر گلستان توأیم
از تب گرمای هجران سوختیم
تشنه ی آبی ز باران توأیم
ما شقایق های صحرای غمیم
سوگواران شهیدان توأیم
گفته ای سلمان ز اهل بیت ماست
ما ز اهل بیت سلمان توأیم
با تو و آل تو پیمان بسته ایم
همچنان بر عهد و پیمان توأیم
شاعر: حاج غلامرضا سازگار (میثم)
هدایت شده از دفاع مقدس
وقتی سرلشکر مهدی باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید،
قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند برداشت .
و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد
و آنگاه با لحنی آرام گفت :
خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را
به زیر پایت انداختهاند؟
#شهید_مهدی_باکری
هدایت شده از دفاع مقدس
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد یاران . . .
🌷 کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
#خاکریز_خاطرات
▫️ آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختهای!!
در بیت امام،
مهدی را دیدم و گفتم:
«آقا مهدی! خوابهای خوشی برایت دیدهاند...
مثل اینکه شما هم ... بله ...»
تبسمی کرد و با تعجب پرسید:
《چه خبر شده است؟!》
گفتم:
«همهی خبرها که پیش شماست.
یکی از فرماندهان گردان که یک ماه پیش شهید شد،
خواب دیده بود،
در بهشت منزلی زیبا میسازند.
پرسیده بود:
"این خانه را برای چه کسی آماده میکنید؟"
گفتند:
"قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد."
باز پرسیده بود:
"او کیست؟"»
بعد سکوت کردم.
مهدی مشتاقانه سر تکان داد و گفت:
《خوب ... ادامه بده.》
گفتم:
«پاسخ دادند:
"قرار است مهدی باکری به اینجا بیاید."
خلاصه آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختی.»
سرش را پایین انداخت
و رنگ رخسارش به سرخی گرایید
و به آرامی گفت:
《بندهى خدا! با این کارهایی که ما انجام میدهیم،
مگر بسیجیها اجازه میدهند
که به بهشت برویم!
جلو در بهشت میایستند
و راهمان نمیدهند.》
سپس رفت
و از من دور شد.
دیگر مطمئن بودم
که مهدی آخرین روزهای فراغ از یار را سپری میکند...
۱۳ مهرماه ۱۳۶۶ --- آغاز عملیات ظفر ۲ در منطقه کرکوک عراق
این نبرد با رمز مبارک لبیک یا حسین ع، در منطقه عملیاتی شهر کِفری در استان کرکوک عراق، به منظور پاسخگویی به شرارتهای رژیم بعث عراق در بمباران شیمیایی و ویران ساختن روستاهای کردنشین استانهای شمالی عراق و نیز با هدف انهدام تأسیسات نظامی و اقتصادی عراق آغاز گردید. رزمندگان تحت امر قرارگاه رمضان، متشکل از نیروی زمینی سپاه و لشکر ۹ بدر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در نخستین ساعات عملیات، ارتفاعات مهم منطقه را به تصرف خود درآوردند و نیروهای دشمن را متلاشی نمودند. رزمندگان لشکر بدر با یک مانور پرتحرک، پس از وارد آوردن تلفات و خسارات سنگین، قرارگاههای دشمن را تصرف کرده و جادههای مهم منطقه را به کنترل خود درآوردند. همچنین در این عملیات ضمن کشته و زخمی کردن بیش از پانصد تن از قوای بعث، دهها دستگاه تانک و نفربر و سلاحهای نیمه سنگین منهدم گردید..