🎥 صحنه هایی ناب از عملیات پیروزمند کربلای ۵ --- دیماه ۱۳۶۵ #شلمچه

🎞 صحنه هایی از جبهه های نبرد حق علیه باطل دوران دفاع مقدس

چشم بگشا بر دریچه ی طلوع دیدار تا آبی ترین ترانه ی باران بوسه باران کند زمزمه ی چشمانت را ...

👆📷 سمت راست تصویر (پیراهن سفید بر تن): سید حسن پَرسابَرین رزمنده گردان حمزه، لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)؛ اهل تهران ⌛️ فروردین ۱۳۶۴ -- اندیمشک، اردوگاه آموزشی آبی - خاکی سدّ دز ⚪️... آره، فامیلیش عجیبه!! واسه همین بچه ها بهش می گفتن: پس بنابرین دوران جنگ تحمیلی

⌛️ سوم بهمن ۱۳۶۵ -- حاشیه اروند رود💦💦 🎞 تصاویری از شهید محمد موافق 🌴 درگیری در حین عملیات کربلای ۵ 🎥 #فیلم | ورود نیروهای های گردان مسلم ابن عقیل(ع) لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به فرماندهی شهید‌ محمد موافق 🌴 مرحله ششم عملیات کربلای ۵ — درگیری های در اطراف جزیره شلحه و نخلستان های حاشیه ای 🎥 مسئول محور عملیات لشگر ۱۰ برادر شیرکوند در حال هدایت عملیات ... و شهید خسرو نژاد در فاصله نزدیک با دشمن به خاکریز تکیه زده است. دوران جنگ تحمیلی

شهیدی که عاشق گمنامی بود "شهید محمد موافق" فرمانده گردان حضرت مسلم ابن عقیل {علیه السلام} لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} بخشی از وصیتنامه تاریخی شهید: « دوست ندارم و نمی خواهم جایی یا کوچه ای یا مکانی به اسم من باشد » شهادت : ۱۴ تیر ۱۳۶۶، عملیات نصر ۴ - ماووت عراق « گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است وگرنه همه اجرها در گمنامیست محکمه خون شهدا محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند » شهید سید مرتضی آوینی مزار شهید محمد موافق در گلزار شهدای بهشت زهرای{س} تهران قطعه ۲۹، ردیف ۱، شماره ۱۰ هدیه به ارواح مطهر شهدای گردان مسلم ابن عقیل الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

🌴 #شلمچه 🎞 صحنه های از عملیات پیروزمند کربلای ۵ --- دیماه ۱۳۶۵ قسمت ‌یازدهم 🌷 نبرد رزمندگان کفرستیز با بعثیون عراق دوران جنگ تحمیلی 🎙 همراه با گفتاری از #شهید_آوینی

🌴 #شلمچه قسمت ‌دوازدهم دوران جنگ تحمیلی

🌴 #شلمچه قسمت ‌سیزدهم

🌴 #شلمچه قسمت ‌چهاردهم

🌴 #شلمچه قسمت ‌پانزدهم

🌴 #شلمچه قسمت ‌شانزدهم

🌴 #شلمچه قسمت ‌هفدهم

🌱 ابراهیم، #هادی دلها 💕

🎥 فیلم | خاطره ای عجیب و شنیدنی از شهید ابراهیم هادی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است

🎥 فیلم / سخنان شهید جمال خانی، فرمانده گردان حضرت رسول (ص) در جمع رزمندگان تیپ الغدیر استان یزد ⌛️ قبل از عملیات بیت المقدس ۷ موقعیت: #گتوند خوزستان -- خرداد ۱۳۶۷ قسمت اول دوران دفاع مقدس

🎥 فیلم / سخنان شهید جمال خانی، فرمانده گردان حضرت رسول (ص) در جمع رزمندگان تیپ الغدیر استان یزد ⌛️ قبل از عملیات بیت المقدس ۷ موقعیت: #گتوند خوزستان -- خرداد ۱۳۶۷ قسمت دوم دوران دفاع مقدس

کادر فرماندهی گردان حضرت رسول(ص) و گردان امام علی (ع) از تیپ الغدیر یزد مقر صفاعیه قبل از تحویل خط مقدم کوشک(پیچ مرگ) دوران جنگ تحمیلی

🎥 بخشی از سخنرانی سردار شهید حاج اکبر آقابابایی، فرمانده تیپ الغدیر یزد در جمع رزمندگان اسلام (قسمت اول )

🎥 بخشی از سخنرانی شهید اکبر آقابابایی، فرمانده تیپ الغدیر یزد در جمع رزمندگان

ادامه سخنرانی شهید اکبر آقابابایی، فرمانده تیپ الغدیر یزد در جمع رزمندگان

سربند بستن یعنی دیگر دلت بندِ این و آن نباشد آن را محکم گره بزن و خود را وقفِ صاحب نامش کن... #یا_صاحب_الزمان ازشهیدان تا رسیدن به خدا

⚪️ آوینی هرگز پشیمان از توبه اش در پس گناه روشنفکری نشد، هر چند با بعضی دوستان جناح حزب الله، بر سر برخی مسائل، زاویه داشت. 💠 آوینی هرگز اهل قهر نبود، هر چند مرد خلوت بود. آوینی هرگز خسته نشد، هر چند زیاد اذیت می شد. آوینی هرگز سفره دل پر دردش را نزد رسانه ها پهن نکرد، هر چند برای پرده گشایی، حرف ها داشت. آوینی هرگز پشیمان از توبه اش در پس گناه روشنفکری نشد، هر چند با بعضی دوستان جناح حزب الله، بر سر برخی مسائل، زاویه داشت. آوینی هرگز کارزده و غرق در زندگی و دنیا و شغل نشد، هر چند روز عاشورا نوشتن نریشن روایت فتح را، هم رکابی با اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا می دانست. آوینی هرگز با جبهه، کاسبی نکرد، هر چند نوشتن و مستند ساختن از بسیجی ها، همه کسب و کارش بود. پس آنچه پای مرتضی را بعد از روزگار جنگ، به فکه باز کرد، نه از سر فصل یا قهر، که اتفاقا از صدقه سر وصل و مهر بود. آوینی کارمند جمهوری اسلامی نبود که «اداره» داشته باشد. او فرزند، بلکه انسان انقلاب اسلامی بود و از جنس «اراده» بود و فکه محل کارش بود. محل پریدن، محل پرواز

🌴 #خانه‌ی_حقیقی_انسان 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند #روایت_فتح ( شلمچه ) 🎙 با گفتاری زیبا و دلنشین از شهید آوینی 💦 آن روز ، روز سوم عملیات ، در آن سوی آب‌گرفتگی ، آنچه كه بیش‌تر از همه به چشم می آمد حضور مردم بود ؛ مردمی كه هر یك از آنها را سال‌ها زندگی ، پُر از خاطراتی خوش ، به دلبستگی هایی كه در پشت سر نهاده بودند پیوند می داد ؛ مردمی كه هر یك خانه‌ای داشتند و در آن خانه یاران دلبندی ، چشم به راه... اما این دلبستگی ها و آن پیوندها نتوانسته بود در خانه نگاهشان دارد و عجب مدار ، كه خانه‌ی حقیقی انسان ، خانه‌ی ایمان است در جوار رحمت حق ، كه اگر اینجا منزل كنی ، همه‌ی آن پیوندها و دلبستگی ها جلوه‌ای خدایی می یابند واگرنه ، خانه دیگر قفسی بیش نیست و یار ، باری كه ثقل آن تو را از راه باز می دارد. ای كاش می شد با یكایك آنان سخن گفت و از نام و نشانشان پرسید. یكی از همدان آمده است و دیگری از زابل ، و میان این دو شهر فاصله‌ای است از غرب تا شرق. اما ایمان فاصله‌ها را نفی می كند و همه را یك جا گرد می آورد. ‌‌دست كه كم است ، ما جانمان را نیز فدای اسلام می كنیم. این سخن مردمی است كه رسم همیشگی تاریخ را شكسته‌اند و بر بیعت نخستین خویش همچنان استوار و مستقیم مانده‌اند.. #دفاع_مقدس #روایت_فتح