eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
949 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💦 🎞 / 💕 🌧... بارش بارانی یار خراسانی ای اشتر ثانی قاسم سلیمانی مرهم به دردهای خسته دلان بودی سردار کرمانی قاسم سلیمانی از غم و غصه ، لبالب بودی همیشه در حسرت و تب بودی همه افتخارت این بودش که سرباز سپاه زینب بودی تو و این روزای که قحطی مردی هست الگوی مردانی قاسم سلیمانی دشمن میلرزید از ابهت چشمات وقت رجز خانی قاسم سلیمانی...
21.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 📽 برشی هایی از مستند 🎙 همراه با صدا و گفتاری از شهید آوینی : 🌱 پدر شهید سید محمد رضا دستواره ، قائم مقام لشكر ٢٧ محمد رسول الله ، پدر سه شهید است : محمد رضا ، حسین و محمد. اما از سر تواضع نمی تواند خود را پدر فرزندان شهید خویش بخواند ؛ او خود را خدمتگزار آنها می داند.... ▫️چند قدم آن‌طرف‌تر ، برادر خلیلی كه خبر اسارت دومین فرزند خود را نیز شنیده است نشسته ، پیشانی‌اش را بر سلاحش تكیه داده و با نفس اماره‌ی خویش می‌جنگد و راستش ، جنگ حقیقی همان جنگی است كه اكنون در درون او برپاست. آری ، مؤ‌من در دو جبهه می‌جنگد : جبهه‌ی درون و جبهه‌ی بیرون. و جهاد اكبر در جبهه‌ی درونی انسان درگیر است... 🌴 در آن سوی فاو ، در مقر فرماندهی بعثی ها ، به حاج بخشی بر خورديم ؛ چهره‌ ی آشنای حزب الله تهران. هر كس سرزندگی و بذله‌گويی و آن چهره‌ي شاداب او را مي‌ديد باور نمي‌كرد كه دو ساعت پيش فرزندش شهيد شده باشد. اما حقيقت همين بود. هنگامي كه ما به حاج بخشی بر خورديم دو ساعتی بيش از شهادت فرزندش نمی گذشت. او حاضر نشده بود كه به همراه پيكر فرزند شهيدش جبهه‌ی نبرد را ، ولو برای چند روز ، ترك گويد. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🇮🇷 انقلاب اسلامی مدیون ایثار و وفاداری اینچنین مردان مردی است که ثمره زندگی شأن را بدین راحتی در راه دین و انقلاب و ولایت داده و می دهند...
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 🚩 📽 برشی از مستند (شلمچه) 🎙 ... و کلام آسمانی شهید آوینی : 🌖 انعكاس غروب آفتاب در آبگرفتگی شلمچه تمثیلی تاریخی است ، آیتی است از آیات قدسی آفرینش كه در خود ، راز یك سنت تغییرناپذیر را نهفته دارد. شهادت، جانمایه‌ی انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. رمز آنكه سیدالشهدا(ع) را خون خدا می خوانند در همین‌جاست. خون پیكره‌ی حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست و اگر حقیقت را بخواهی ، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است. كاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سیدالشهدا(ع) یكایك از صلب پدران و رحم مادرانشان پای به سیاره‌ی زمین می گذارند و در زیر خیمه‌هایی پشمینه و یا در خانه‌هایی كاهگلی بزرگ می شوند و خود را به صحرای كربلا می رسانند...
مرا بگذار و بگذر ... آن شب ۸ بهمن ۱۳۶۵، در سه راه مرگ شلمچه، تو در کنار احمد بوجاریان، پریدید و رفتید. ۴ روز بعد، ۱۲ بهمن اولین روز دهه فجر، ما امّا، شما را گذاشتیم و رفتیم. برگشتیم به خانه. پدر پیرت، عکس دونفره من و تو نوجوان ۱۶ ساله، کوچکترین فرزندش را قاب کرده و به دیوار اتاقش زده بود. هرچه می گفتم: - پدر جان، پیکر سیدمحمد چهار روز کنار ما بود ... ولی نشد بیاریمش عقب. لبخند تلخی می زد و می گفت: - خدا را چه دیدی، شاید سیدمحمد زنده مونده باشه ... چندین سال پدرت چشم انتظارت ماند و همواره منتظر صدای زنگ در بود که بیایی. و آرزو به دل رفت. ۱۰ سال بعد سال ۱۳۷۵ که استخوانهایت را بازآوردند، پدرت امّا، نبود که زیر تابوت سبُکت را بگیرد و غریبانه تشییعت کند! من، بودم امّا هم در کنارت در قلاویزان مهران که باهم عکس گرفتیم. هم در شلمچه شبی که وداع کردی و رفتی. هم در کنار پدرت که بوی تو را از من استشمام می کرد. هم در تشییع پدرت و هم در معراج الشهدا بر بالینت پس از ۱۰ سال که آمدی! سیدمحمد هاتف! عزیز دل، خودت خوب می دانی لاف رفاقت نزدم. دوستت داشتم خیلی هم رفیق نیمه راه هم نبودم بعد از تو، همچنان راهت را ادامه دادم و رفتم جبهه. الان هم که ۳۷ سال از‌ آشنایی و جدایی مان می گذرد، همچنان به یادت هستم و برایت می سوزم. بیا و تو رفیق نیمه راه نشو! یادت است آن شب در ارتفاعات قلاویزان که "عقد اخُوّت" بستیم؟ قول دادی هر که زودتر رفت، آن قدر دم در بهشت منتظر بماند تا آن یکی بیاید. آن شب آخر در شلمچه که اشک از گونه هایت جاری بود و من قطرات اشکت را می چشیدم باز همان را با هم تکرار کردیم. حالا ۳۷ سال است که رفتی. انگار همین دیشب بود که موشک کاتیوشا، تو و بوجاریان را خدایی کرد. حالا من منتظر هستم. نه، نمی خواهم به خوابم بیایی. رفاقت را تمام کن. شفاعتم کن. نمی خواهم منتظرم باشی. بس است ۳۷ سال. بهشت را نمی طلبم که بهشت من، در کنار شما بودن بود: مصطفی، سعید، علی، نادر، کیوان، جعفر، سیدمحمد و ... وصل را می جویم. چون خود شما که فقط به وصال راضی می شدید. هرچه باشد، از دوستان آموخته ام رسم رفاقت را. بیا و با دست های قلم شده استخوانی ات، دستم رابگیر و با خود ببر. یادت است وقتی کنارت می نشستم، چقدر احساس آرامش و سبکی می کردم؟ خیلی وقت است که نیستی. حق بده خسته باشم و بی آرامشِ تو! آقاسید! تو را به جان مادرت حضرت زهرا (س) بیا و آرامشم بخش آرام جانم بشو تنهایی ام را درمان کن. ۳۷ سال انتظار و سوختن و ساختن بس نیست؟! یا فاطمه الزهرا (س) خاک پایت حمید داودآبادی سیدمحمد هاتف، متولد ۱۳۴۹ مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعۀ ۲۹ ردیف ۶۵ شمارۀ ۸ احمد بوجاریان متولد: ۱۳۴۸ مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ ۲۸ ردیف ۴۳ مکرر شماره‌ ۲۰ شهادت: چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۶۵ خاک‌سپاری: ۱۷ تیر ۱۳۷۵
21.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ۷ بهمن ۱۳۶۵ - عملیات کربلای ۵- شلمچه 🕊 سالروز شهادت مرتضی جاویدی فرمانده گردان در لشکر المهدی 💠 کسی که از سوی ارتش صدام برای سرش جایزه گذاشته بودند‼️ ▫️▫️▫️▫️▫️ 🎥☝️نگاهی به زندگی و مجاهدت های شهید مرتضی جاویدی💕همو که امام بر پیشانیش بوسه زد خاطره‌ای از شهید جاویدی، معروف به "اشلو" 🔹در عملیات کربلای ۵، قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در محاصره‌ دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما رو محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن... بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت!». محمدجعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بیسیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب میدهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان» 🔸اسدی هم مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر لشکر المهدی (معروف به اشلو) را به همراه نیروهایش بکمک قاسم سلیمانی می‌فرستد.او نیز بسرعت خود و افرادش را به پشت نهر جاسم در محدوده‌ی پنج ضلعی می‌رساند.با نیروهای عراقی درگیر می‌شود و می‌تواند محاصره‌ آنها را بشکند و دشمن را بعقب براند و بچه‌های لشکرثارالله از محاصره‌ دشمن بیرون بیایند ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ... و حالا چرا اشلو؟ مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که می‌رفته،می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد‼️ کانال
دفاع مقدس
🌷 ۷ بهمن ۱۳۶۵ - عملیات کربلای ۵- شلمچه 🕊 سالروز شهادت مرتضی جاویدی فرمانده گردان در لشکر المهدی 💠
📷 سمت راست: محمد جعفر اسدی، فرمانده لشگر المهدی (عج) استان فارس،؛ در کنار آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت
دفاع مقدس
🌷 ۷ بهمن ۱۳۶۵ - عملیات کربلای ۵- شلمچه 🕊 سالروز شهادت مرتضی جاویدی فرمانده گردان در لشکر المهدی 💠
💠مرتضی جاویدی معروف به «اشلو» - از بس که خودش را به عراقی ها می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد. عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند 🌴وقتی شهید جاویدی جان حاج قاسم را نجات می دهد: 🔹در عملیات کربلای ۵، قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ثارالله در محاصره‌ی دشمن می افتد به قرارگاه اطلاع می دهد: عراقی‌ها ما رو محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن... بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت. جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی سیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: جعفر به گوشم! می‌گوید: اشلو رو برات می‌فرستم.جواب می‌دهد:هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان او هم مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر را به کمک قاسم سلیمانی می‌فرستد. مرتضی بسرعت خودو افرادش را به پشت نهر جاسم در محدوده‌5ضلعی می‌رساند. با عراقی ها درگیر شده و می‌تواند محاصره‌ی را بشکند ودشمن را به عقب براند ونیروهای لشکر ثارالله از محاصره‌ دشمن نجات یابند ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊