دفاع مقدس
دلیرمردان عملیات فتح المبین دوم فروردین ۱۳۶۱
🍂
عملیات فتح المبین
پس از کسب آمادگی های لازم، عملیات فتح المبین در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد دوم فروردین ۱۳۶۱ با رمز مبارک یا زهرا (س) و با چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح آغاز شد.
▪︎ در این عملیات، مأموریت قرارگاه های قدس و فتح در مقایسه با قرار گاه های نصر و فجر از اهمیت بیشتری برخوردار بود. پس از آنکه دشمن از مأموریت رزمندگان در محور قرارگاه فتح آگاه شد، مأموریت قرارگاه قدس اهمیت بیشتری یا لرفت زیرا قوای دشمن از مأموریت نیروهای خودی در این محور کاملا غافل بودند، در نتیجه هر موفقیتی در محور قرارگاه قدس که با تهدید عقبه و اشغال مواضع دشمن در منطقه عین خوش همراه بود، هوشیاری آنها در محور قرارگاه فتح را جبران می کرد. در واقع قرارگاه قدس می توانست مهم ترین خطوط مواصلاتی و تدارکاتی عراق در محور دهلران عین خوش و پل نادری را قطع کند که در این صورت، ورود نیروهای احتیاط ارتش عراق به منطقه با مشکلاتی همراه می شد و راه عقب نشینی نیروهای لشکر ۱۰ ارتش عراق نیز قطع می گردید.
▪︎ با شروع عملیات، نیروهای قرارگاه قدس - که به دلیل طولانی بودن مسافت، قبلا از محل استقرار خود حرکت کرده و در مواضع مناسبی در نزدیکی دشمن مستقر شده بودند - با تهاجم به نیروهای عراقی، ضمن آزاد کردن بخشی از جاده دهلران - پادگان کرخه، در عین خوش مستقر شدند. همچنین در این حمله منطقه کمرسرخ، امام زاده عباس و تپه های ۲۰۲ به تصرف نیروهای خودی در آمد
#عملیات_فتح_المبین
1_56208235.mp3
941.3K
🌴 نواهای ماندگار
🎙 حاج صادق آهنگران
از سری نوحه های فتح المبین
آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 تازه عمليات غرور آفرين فتح المبين آغاز شده بود كه با بيت امام تماس گرفتيم و اعلام كرديم وقت ملاقاتی را برای فرزندان بسيجی امام كه برای اسلام و امت اسلامی با اين فتح عظيم افتخار بزرگی را آفريده اند اختصاص دهند. بلافاصله موافقت شد. قطاری آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع و لباس و كلاه و پيشانی بندهايی كه داشتند از منطقه عملياتی به حسينيه جماران رسانديم. قبل از ملاقات برادر محسن رضايی فرمانده كل سپاه با اظهار تشكر از عنايت امام اين پيروزی بزرگ را به ايشان از قول تمامی رزمندگان اسلام تبريك گفته؛ بعد امام شروع به صحبت كردند. ابتدای صحبت ايشان به دليل گريه شوق و اشتياق بچه ها مرتب قطع مي شد جو ملكوتی و عرفانی خاصی فضای حسينيه جماران را فراگرفته بود، امام هم ساكت مانده بودند و به شور و حال فرزندان رزمنده خود می نگريستند. بعد از چند دقيقه صحبتشان را ادامه داده و فرمودند: ما افتخار می كنيم كه از هوائی استنشاق مي كنيم كه شما از آن هوا استنشاق می كنيد... بچه ها به محض شنيدن اين جملات كه علامت تواضع آن بزرگمرد به رزمندگان اسلام بود گريه های بلندی سر دادند. واقعيت اين بود كه امام و رزمندگان همديگر را خوب می شناختند و به هم عشق می ورزيدند
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۳ فروردین سالروز شهادت اسطوره گمنام اسلام شهید «علی اکبر جزی» از اصفهان در عملیات فتح المبین گرامی باد.
🔹شرح زیبای ماجرا توسط سردار احمدیان از شاهدان عینی واقعه👆
♦️به گمانم شهید آوینی امثال شهید جزی را دیده بود که فرمود: «ما همه افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت میرسند. آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند، ما در شبهای عملیات آزمودیم. ما در رکاب امام حسینجنگیدیم. ما بیوفایی کوفیان را جبران کردیم.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
دفاع مقدس
🔷 ۳ فروردین سالروز شهادت اسطوره گمنام اسلام شهید «علی اکبر جزی» از اصفهان در عملیات فتح المبین گرامی
🔷 امروز ۳ فروردین سالروز شهادت او است! چرا تاکنون نام او را نشنیده بودیم؟
🔸در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۲ مسابقه بزرگی میان جبهه حق و باطل شکل گرفت. صدام حسین (لعنت الله علیه)، ماهر عبدالرشید، هشام صباح الفخری و صابر عبدالعزیز الدوری و سید روح الله خمینی (ره) محسن رضایی، علی صیاد شیرازی و حسن باقری و یارانشان رودرروی یکدیگر قرار گرفتند.
🔸در اوایل جنگ، ۲۵۰۰ کیلومتر از خاک کشور از جمله ده ها روستا به اشغال دشمن درآمد و هر روز خبر ناراحت کننده ای از مناطق اشغال شده به گوش می رسید که حس ناموس پرستی اسلامی اجازه بیان آن را نمی دهد!
🔸ارتش با ۳۵ گردان و سپاه نیز با ۱۰۰ گردان و در آن طرف عراق با ۷ تیپ زرهی، ۲۰ تیپ پیاده و ۱۰ گردان توپخانه که معادل با حدود ۸۰ تا ۱۶۰ هزار نیرو بود وارد عمل شدند.
🔸مهم ترین اهداف ما در این عملیات عبارت بود از ۱_ آزادسازی بخش های وسیعی از مناطق مناطق غرب دزفول، شوش و اندیمشک و دهها روستا، ۲_ خارج کردن شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک از تیررس آتش توپخانه عراق، ۳_ دور کردن آتش مؤثر ارتش عراق از جاده اهواز به اندیمشک.
🔸قرار بود که این عملیات روز اول فروردین سال ۱۳۶۱ اجرا شود اما دشمن در روز ۲۹ اسفند دو حمله غافلگیرانه انجام داد و در جلسه میان فرمانده نیروی زمینی ارتش (صیاد شیرازی) و فرمانده سپاه (محسن رضایی) اجرای عملیات با تردید مواجه شد که محسن رضایی به دلیل نگرانی از شنود در خصوص جلسه پیش رو و همچنین حفظ محرمانگی آن، با یک فروند جنگنده و در حالی که در کابین عقب و پشت سر خلبان نشسته بود سریعاً خود را به تهران و محضر امام خمینی (ره) رساند تا از ایشان کسب تکلیف نماید.
🔸حضرت امام به ایشان فرمودند: «بروید که انشاءالله پیروزید، اما اگر خواستید، استخاره کنید.» بعد از آن استخاره انجام شد و سوره فتح و آیه مبارکه «إِنَّا فَتَحنَا لَكَ فَتحَا مُّبِينٗا _ به راستى ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم آورديم» آمد و به این دلیل نام این عملیات هم «فتحالمبین» انتخاب شد. بعداً ثابت شد که نه تنها نام این عملیات، بلکه در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز به لحاظ مادی و استراتژی نظامی این عملیات حقیقتاً «فتح المبین» و فتح الفتوح جبهه های حق محسوب شد!
🔸النهایه: ۱_ ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشور شامل دهها بخش و روستا، سایت ۴ و ۵ رادار، جاده مهم دزفول به دهلران آزاد شد، ۲_ نیروهای اسلام در منطقه غرب شوش و دزفول به مرز نزدیک شدند، ۳_ شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش و مراکز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن خارج شد، ۴_ به چاه های نفت ابوغریب در ارتفاعات تینه عراق دسترسی حاصل شد، ۵_ بیش از ۴ لشکر، ۳۶۱ دستگاه تانک و نفربر، ١٨ فروند هواپیما، ۳۰۰ دستگاه خودرو، ۵۰ توپ و ۳۰ دستگاه مهندسی ارتش عراق منهدم شد، ۶_ سیصد و بیست دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو، ۱۶۵ توپ، ۵۰ دستگاه مهندسی و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی از ارتش عراق به غنیمت گرفته شد، ۷_ بیش از پانزده هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمد، ۸_ بیش از پانزده هزار نفر از نیروهای دشمن کشته و بیش از ده هزار از آنان زخمی شدند و حتی صدام حسین نیز در شرف اسارت قرار داشت و با خودرو حامل زخمی ها از منطقه فرار کرد!
♦️اما حقیقت ماجرا چه بود؟
🔸سنگر تیربار بعثی ها بر روی یک تپه قرار داشت که چون با بتن و استحکامات سخت آهنی ساخته شده بود به سادگی قابلیت انهدام را نداشت و یکی از تیربارچی های آنها همه رزمنده ها را در یکی شیار زمین گیر و چند صد نفر را شهید و زخمی کرده بود. نزدیک بود که دستور عقب نشینی صادر شود و هیچ چیز به فکر هیچکس نمی رسید تا اینکه ناگاه سر کالیبر آن تیربار به سمت آسمان رفت و گلوله ها برای مدتی به سمت ماه و ستاره ها شلیک شدند!
🔸بچه ها از این فرصت استفاده و خود را به آن سنگر رسانده و با پرتاب نارنجک تیربارچی را به درک واصل کردند و همین عمل موجب پیشروی های بعدی و آن پیروزی تاریخی شد و همه خیال کردند که تیربارچی عراقی ترسیده و سنگر و اسلحه اش را رها کرده است!
🔸فردا صبح و زمانی که آن منطقه تثبیت شد همه با صحنه عجیبی روبرو شدند! یکی از رزمنده ها که در آن شیار قرار داشت و گلوله آن تیربار به شکمش وارد و همه روده هایش بیرون زده بود، خود را به بالای آن تپه رسانده و در حالی که با دست چپ خود روده هایش را گرفته تا بیشتر بیرون نزند، با دست راستش لوله سرخ تیربار را گرفته و به سمت آسمان هدایت کرده بود تا بچه ها بتوانند با نزدیک شدن به آن، تیربارچی را از پای درآورند و به دلیل داغ بودن لوله آن تیربار، دست وی تا آرنج ذغال شده و ایشان در حالتی که ایستاده و با دست راستش لوله تیربار و با دست چپش روده های خویش را گرفته بود به شهادت رسید.
🔹او کسی نبود جز شهید «علی اکبر جزی» از اصفهان، شادی روحش صلوات🌴
13.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 #حزب_الله
📽 برشی از مستند #روایت_فتح (عملیات فتحالمبین)
🎙با گفتاری زیبا و شنیدنی از #شهید_مرتضی_آوینی :
✊ مشت گره كردهی حضرت امام (خمینی «ره») ، دلیل راه ما و تمثیلی است كه به خوبی از عهدهی بیان راه آیندهی ما بر می آید. تمامیت انقلاب اسلامی ، به عنوان تنها مظهر حق در سراسر كرهی زمین ، در رو در رویی كامل با مظاهر شیطان است و این همان راهی است كه انبیاء و پیروان آنها از آغاز تاریخ زندگی انسان بر سیارهی زمین تاكنون پیمودهاند.
حزبالله كیست ؟ حزبالله مؤمنی است كه در پیوند با حبل المتین ولایت معصوم قرار داشته باشد. حزبالله مؤمنی است كه در ظل ولایت معصوم ، خود اهلیت خلیفةاللهی یافته و برای اقامهی عدل در كرهی زمین قیام كرده است. تولا و تبرا صفتی اصلی است كه خداوند حزبالله را بدان ستوده است : « اشدأ علی الكفار رحمأ بینهم. » حزبالله مؤمنی اهل اطاعت است ، به امام (خمینی «ره») عشق می ورزد و از دشمن او بیزار است و همهی عمر خویش را وقف جهاد فی سبیل الله كرده است....
⚪️ #طنز_جبهه
🤔 پوتینای من کو !!
▫️رمضانعلی رفیع زاده از رزمندگان دفاع مقدس در کتاب «زبون دراز» به بیان خاطرهای طنزآمیز از ماجرای گمشدن پوتین خود در جریان عملیات خیبر پرداخته که به مناسبت ایام نوروز منتشر میشود:
دو سه روز از عملیات خیبر در جزیره مجنون گذشته بود. منطقه عملیاتی خیبر وسط آب و نیزار بود. سنگرهایمان را در حاشیه جادههای خاکی موجود، بناکرده بودیم.
هنوز آفتابنزده بود که برای انجام کاری از سنگر خودمان به سنگر اطلاعات عملیات رفتم. سنگر، وسط یک زمین مسطح نیمدایره بود.
کارم که تمام شد، وضو گرفتم و کنار سنگر نماز صبحم را خواندم. سلام نماز را که دادم، هرچه به اطراف که نگاه کردم، پوتینهایم نبود. عه! پس پوتینام کو! آیا افتاده توی آب؟ نکنه کسی باهام شوخی کرده، اونا رو برداشته.
هرچه دنبال پوتین هایم گشتم، پیدایشان نکردم. یکی دو ساعت بعد، سروکله حسن سرباز، معاون اطلاعاتی لشکر نجف اشرف سوار بر یک موتور تریل پیدا شد. پرسید: دنبال چیزی میگردی؟ آره پوتینام نیست. دنبالش گشتی؟ دوساعته دارم میگردم؛ اما انگار آبشده رفته توی زمین.
گفت: یه پیشنهاد بهت بدم؟ گفتم: آره. گفت: بیا با موتور من برو معراج شهدا؛ یه جفت پوتین از پاهای یه شهید در بیار پات کن!
گفتم: آخه این کار درست نیست. گفت: برای چی؟ شهید رو که با پوتین دفن نمی کنن. گفتم: معراج شهدا کجاست؟
گفت: برو تو جاده اصلی، دویست سیصد متر جلوتر، سمت چپ، بپیچ توی یه جاده فرعی. دو سه کیلومترم که توی اون جاده رفتی، به سنگر معراج شهدا میرسی.
با پایبرهنه سوار موتور شدم و حرکت کردم. کنار جاده فرعی، یک خاکریز هم احداث کرده بودند. پشت خاکریز تا چشم کار میکرد آب بود و نیزار.
برای خودم آواز میخواندم و میرفتم که یکدفعه هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه ظاهر شدند. خلبان یکی از هواپیماها که فکر کرده بود من آدمحسابی هستم، به سمت پایین شیرجه زد و بمبهایش را رها کرد.
بلافاصله خودم را با موتور سینه خاکریز پرت کردم. به چند ثانیه نکشید که بمبها چند متر آنطرفتر توی هور منفجر شد. سر و لباسم خیس و پر از لجن شد. زخمی نشدم؛ اما قیافهام مثل موش آبکشیده شده بود! موتور هنوز روشن بود و چرخ عقبش میتابید! دوباره سوار شدم و حرکت کردم.
چند دقیقه بعد به سنگر معراج رسیدم. پیکر حدود بیست شهید را در انتهای گودی یک سنگر تانک گذاشته بودند. همانطور که برایشان فاتحه میخواندم، نگاه خریدارانه ای هم به پوتینهایشان میانداختم.
قد من از همه شهدا بلندتر بود. مطمئن بودم پوتین هیچکدامشان اندازه پاهای من نمیشود. در شیب سنگر، پیکری چهارشانه، قدبلند، حدود سیساله با لباسهای خونی و دستهای روی سینه، توجهم را جلب کرد. ته ریش زیبایی هم داشت.
حدس زدم پوتینهایش اندازهام باشد. پیش خودم گفتم این همینه که میخوام. پایین پایش نشستم و شروع کردم بند پوتینهایش را بازکنم. یکهو بلند شد؛ نشست و گفت: چی کار میکنی برادر؟
از ترس یک متر پریدم بالا و بهصورت نشسته، عقب عقب رفتم. زانوهایم داشت میلرزید و میخواستم فرار کنم که خندید و گفت: نترس رزمنده شجاع! چرا پوتینای منو در می آری؟
گفتم: باور کن فکر کردم تو شهید شدی. گفت: بهت حق میدم. از بس صبح تا حالا پیکر شهدا رو توی قایق گذاشتم تا ببرن عقب، خودم شدم مثل جنازه. داشتم استراحت میکردم که تو اومدی، نذاشتی!
ماجرای مفقود شدن پوتینهایم را که برایش تعریف کردم، گفت: همراه من بیا. همراهش رفتم. یک جفت پوتین از پای یکی از شهدای قدبلندی که من به آن توجه نکرده بودم درآورد. پوتینها را به من داد و گفت: بپوش و برو؛ خدا به همرات. پوتینها را پوشیدم و به مقر خودمان برگشتم.
منبع:
کاوسی، رمضانعلی، زبون دراز (مجموعه خاطرات طنز رزمندگان دفاع مقدس)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۶۹، ۷۰، ۷۱
با بهاران روزی نو میرسد
و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو
اکنون که جهان و جهانیان مُردهاند،
آیا وقت آن نرسیده است
که مسیحای موعود سر رسد؟
وَ يُحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا.....
«شهید آوینی»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حول_حالنا_بظهور_الحجة
🌴 رحمةالله به عشاق اباعبدالله
به همرزمانش میگفت :
«من شرم دارم كه در محضر آقايم
اباعبدالله(ع) سَر در بدن داشته باشم»
شاید او میدانست كه مولایش
شرمنده اش نخواهد كرد!
تا عاقبت در عملیات فتح المبین
در شوش خمپارهای از جبهه دشمن
سرش را از بدنش جدا میکند.
و او به آرزویش میرسد..!
#شهید_حاجشیرعلی_سلطانی
#مسئولتبلیغات_تیپامامسجاد_فارس
#روحششاد_با_ذکر_یاحسین