📷 سیدعلی حسینی تاش، جانشین مخابرات سپاه .... در کنار شهید والامقام سید باقر طباطبایی نژاد (از فرماندهان جنگ در غرب کشور- ، فرمانده قرارگاه تاکتیکی نصر رمضان-فرمانده سپاه باختران(کرمانشاه) . . . و پیش از آن: مسئول پرسنلی ستاد غرب، فرمانده سپاه سنقر، فرمانده سپاه پاوه....
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
💠 گزیدهای از کلام شهید طباطبایی نژاد:
🔹 ... وای بر ما اگر این نعمت الهی (جمهوری اسلامی) را شکرگزار نبوده و لیاقت استقرار حکومت جهانی اسلام را نیابیم.
شما در برابر خون پرجوش و خروش شهیدان، مدیون و مسئولید. وای بر ما! چگونه میخواهیم فردای قیامت در جلو رسولالله (ص) حاضر شویم.
... بکوشید قلم و قدم و تلاش و کلام و همه اعمالمان در جهت رضای خدا و استحکام جمهوری اسلامی و پیشرفت انقلاب اسلامی باشد.
هدایت شده از پایداری
💔
در وصیتنامهاش نوشته بود:
"خدایا من خجالت میکشم در روز قیامت سرور شهیدان؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم"
در جریان عملیات رمضان مفقود شد!
نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان!
خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد.
حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد
تا رسید به پناهنده شدن به عراق!
معمّای مفقود شدنش ۳۵ روز شده بود که خبر دادند جنازهاش پیدا شده است
جنازهای که فقط یک کتف و سر بود!
۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج گرما و رطوبت هوا صورتش سالم مانده بود!
او عارفی بود که خجالت زدهی امام حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلیها را خجالت زده کرد...
#شهید_حمید_عارف
"کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"
💠 #انتقام_پر_دردسر....!!
▫️دوره آموزشی داشتیم. چهل، پنجاه نفر بودیم و هزار مصیبت و بی خوابی و بدو و بخیزو و گرفتاری های دیگر. صبح تا غروب میدویدیم و نرمش میکردیم و در کلاس های آموزش نظامی شرکت میکردیم و شب که میخواستیم کپه مرگمان را زمین بگذاریم، فرمانده ویرش میگرفت و از خواب با شلیک و بگیر و ببند بلندمان میکرد و دوباره میدویدیم و سینهخیز میرفتیم و روز از نو روزی از نو!
از چند شب قبل، سر پُست های نگهبانی ماجراهای عجیب و غریبی اتفاق میافتاد. چند نفر از بچه ها موقع نگهبانی توسط مسئولین گروهانهای دیگر غافلگیر شده، خلع سلاح میشدند و کتک مفصلی نوش جان میکردند! از همه بیشتر اسم «شیخ موسی» به میان آمد. ما هم که دل خونی از او داشتیم، جملگی تصمیم گرفتیم حق اش را کف دستش بگذاریم. از همه بیشتر سعید بود که با آن قد دراز و بی نورش کاسه داغتر از آش شده بود و اُلدُرم بُلدُرم میکرد و خط و نشان میکشید.
ما هم گوش به فرمان او شدیم. قرار شد آن شب سعید از پُست اول تا آخر بیدار بماند و فرماندهی عملیات کماندویی! را به عهده بگیرد. از بخت بد، آن شب من پُست دوم بودم. به همراه حسن، اما هیچی نشده نقی شروع کرد به ور زدن و دل ما را خالی کردن: _بدبخت میشوید! مثل روز واسم روشنه که درست و حسابی کتک میخورید و سکه یک پول میشوید. خلاصه بگویم که بدبخت میشوید! سعید با صدای تو دماغی اش گفت: هر کس میترسد نیاید جلو. این دعوا مرد میخواهد، نه نامرد! ما هم حسابی شیر شدیم و نقی بور شد و دماغ سوخته.
#ادامه 👇👇
دفاع مقدس
ادامه از پست قبل 👇👇
⚪️ قرارمان این شد که با آمدن شیخ موسی، سعید با او درگیر شود و نفر دوم داد و هوار کند تا بچه های دیگر رسیده و بر سر آن بنده خحدا هوار شوند و مشت و مالش بدهند همه حاضر به یراق، پوتین به پا و مصمم چپیدیم زیر پتوها. ساعت یک نصفه شب بود که برای نگهبانی بیدارم کردند. با حسن رفتیم بیرون تا دست و صورت بشوییم و سرحال بشویم. حسن همیشه خدا زیر لباس نظامی، شلوار و بلوز گرمکن میپوشید. هوای فصل بهار که در آن بودیم حالی به حالی بود. روز گرم و شب سرد، اما حسن گرمش نمی شد و ما میپختیم و او احساس ناراحتی نمیکرد. اگر پا میداد، ما همین یکتا بلوز و شلورامان را هم از گرما میکندیم، امّا حسن مثل اسکیموها خودش را میپوشاند!
دست و صورت شستیم و برگشتیم. سعید مثل افسران ارتش آلمانی نازی که در فیلم ها دیده بودم، دستانش را پشت کمر گره زده و با لنگ های درازش قدم رو میکرد و غرق در فکر بود! خیلی با ابهت شده بود. میخواستم سر به سرش بگذارم، اما فکری شدم که یکهو جنی میشود و بلا ملایی سرم میآورد!
....من و سعید بیرون آسایشگاه ایستادیم و حسن در آسایشگاه به قدم زدن پرداخت. میخواستیم برای گذشتن وقت با سعید گپ بزنم، اما سعید مثل برج زهرمار، ترش کرد و انگشت سبابه بر دماغ درازش هیس کشید و نطقم را کور کرد. حالم گرفته شد و رو برگرداندم و باد به دماغ و چین به پیشانی انداختم و تو فکر و خیال رفتم. نمیدانم چقدر گذشته بود که صدای قدم هایی که نزدیک میشد، بلند شد. سعید مثل گربه گارد گرفت و من ترسیدم و به دیوار تکیه دادم. از دل تاریکی بیرون، شیخ موسی هویدا شد....
....سعید جلو رفت و صدایش در سالن پیچید: ایست! شیخ موسی بی توجه به او جلو آمد. سعید فریاد زد: گفتم ایست، اسم شب! اما شیخ موسی به او محل نگذاشت و جلوتر آمد. ناگهان سعید صیحه کشید و مثل بختک شیرجه زد روی شیخ موسیی نگون بخت! من هم مثل تندر پریدم و در را باز کردم و فریاد زدم: بچه ها بیایید که دعوا شروع شد! از همه زودتر رحیم و مجید آمدند. شیخ موسی، سعید را زمین زده بود و میخواست فرار کند، اما سعید مثل زالو به پایش چسبیده و ول کن معامله نبود!
رحیم و مجید جیغ زنان به شیخ موسی حمله کردند. شیخ موسی که پُر زورتر و قویتر از آن دو بود، با چند سیلی و مشت آن دو را تاراند. نامردی نکردم و از عقب دویدم و پریدم و جفت پا کوبیدم به کمر شیخ موسی و افتادم روی سعید که هنوز روی زمین کشیده میشد. شیخ موسی افتاد و بعد ما حمله کردیم و حسابی مالاندیمش. بچه های دیگر هم رسیدند. انگار نذری پخش میکردند. هر کس میرسید، قربة الی الله مشت و لگدی به شیخ موسی حواله میکرد. شیخ موسی هم ایستاده بود و مثل بوکسورهایی که گوشه رینگ گیر افتاده باشند، از خودش دفاع میکرد.
صدای شلیک چند گلوله بلند شد و هوار فرماندهپان، ما را تاراند. همه دویدیم و پریدیم سر جايمان. یادم افتاد که نگهبان ام و باید سر پُست ام باشم! از تخت پریدم پایین و رفتم بیرون. دیدم که شیخ موسی با سر و کله باد کرده و چشمان سرخ و کبود به دیوار تکیه داده و نفس نفس میزد و فرمانده سعی میکرد او را به طرف روشویی ببرد تا دست و صورت را بشوید. شیخ موسی نگاه چپ چپی به من کرد و همراه فرمانده رفت به آسایشگاه.
برگشتم. سعید مثل جنازه روی تختش ولو شده بود. سر و صورتش باد کرده و لب زیرینش کمی شکافته بود و خون میآمد. بچه ها شروع کردند به بحث و وصف شجاعت از خود. حالا همه شده بودند رستم گردن کلفت که دخل شیخ موسی را در آورده است. نقی سرش را از زیر ملافه بیرون آورد و گفت: فاتحه همهتان خوانده اس، بیچاره شدید! صبح روز بعد همه چیز با آشتی کنان شیخ موسی و سعید پایان پذیرفت. همه حق را به ما دادند. چون شیخ موسی مأمور بود که به ما شبیخون بزند و آمادگی ما را بسنجد، اما متأسفانه با یک کتک مفصل و گونه های کبود و باد کرده از این امتحان بیرون آمد. تا چند روز بچه های گروهانِ شیخ موسی دعا به جان ما میکردند که انتقامشان را گرفته ایم....!
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هدایت شده از دفاع مقدس
زیارت عاشورا - سوریه.mp3
15.98M
🚩 #زیارت_عاشورا
🕌 حرم مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها
🌴 شیعیان شرح شب تار مرا گوش کنید
قربان نعش بی سرت
حسین من حسین من
🎤 با نوای حاج صادق آهنگران
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌴 آیا جز اصحاب عاشورایی سیدالشهداء
کسی را میشناسی که بهتر از شهدای ما
خدا را عبادت کرده باشد ..!┄
#مهران_تیرماه۱۳۶۵
#منطقه_عملیاتی_کربلاییک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خاطره "۴۸ کمپوت"
دوران جنگ تحمیلی
دفاع مقدس
🎞 شرح مبارزات و مجاهدت های سردار گمنام سپاه، شهید سید باقر طباطبایی نژاد دوران #دفاع_مقدس 🌷۵ مرد
وصیتنامه شهید
لحظهای غفلت نكنید كه دشمنان اسلام در کمیناند، به تبعیت از فرمان امام در صحنه بوده و همیشه تابع و مطیع فرمان ولایتفقیه باشید تا از لغزشها و ضربات و لطمات مصون بمانید.
وای بر ما اگر این نعمت الهی (جمهوری اسلامی) را شكرگزار نبوده و لیاقت استقرار حكومت جهانی اسلام را نیابیم.
شما در برابر خون پرجوشوخروش شهیدان مدیون و مسئولید. وای بر ما! چگونه میخواهیم فردای قیامت در جلو رسولالله (ص) حاضرشوید بكوشید قلم و قدم و تلاش و كلام و همه اعمالمان در جهت رضای خدا و استحكام جمهوری اسلامی و پیشرفت انقلاب اسلامی باشد.
🌱🚩🌱🚩🌱🚩🌱🚩
🌷۵ مرداد ۱۳۶۷ -- سالروز شهادت سیدباقر طباطبایینژاد
📌 او که خود را جاروکش سپاه معرفی می کرد
🔷️ شهید ابوالقاسم اسماعیل زاده وقتی فرمانده گردان امام صادق (ع) لشکر ۵۵ ویژه شهدای خراسان بود ، خود را یک رزمنده عادی و جاروکش سپاه معرفی میکرد.
ابوالقاسم در دوازدهم تیرماه ۱۳۴۱ در شهرستان گناباد بهدنیا آمد.
◇ با شروع انقلاب اسلامی جزو پیشتازان تمام راهپیماییها بود.
◇ بعداز اتمام تحصیل و اخذ مدرک دیپلم
وارد سپاه پاسداران گناباد شد.
◇ در ۱۸ سالگی و دو روز بعد از آغاز جنگ
به منطقه رفت و در تمام دوران جنگ
در جبهه حضور مؤثری داشت.
🔸️ در ابتدای جنگ مدتی مسئول گروهانِ
گردان نصرالله لشکر ۵ نصر بود و بعد به
فرماندهی گردانامامصادق(ع) برگزیده شد.
◇ اصلاً اهل تظاهر نبود، تا زمانِ شهادت
کسی نمیدانست که او چه کاره است و هر وقت از او میپرسیدند که چهکاره است؟
◇ در جواب می گفت: "من جاروکش سپاهم و در جبهه یک رزمنده عادی هستم"
🔹️ وقتی ایران قطعنامه ۵۹۸ را قبول کرد
خیلی ناراحت بود و میگفت: "جنگ تمام شد و به آرزویمان نرسیدیم"
🔻 اما سرانجام مزد زندگی مجاهدانهاش را در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۶ در عملیات مرصاد گرفت و به آرزوی دیرینهاش یعنی"شهادت" رسید و در بهشت شهدای گناباد به خاک سپرده شد.
#شهید_ابوالقاسم_اسماعیلزاده
📌 شهیدی که منافقین او را به آتش کشیدند
🔹️ شهید سید جعفر موسوی، معلمی خوش سیرت که در عملیات مرصاد توسط منافقین به اسارت درآمد.
◇ رجویها صورتش را لگد مال کرده و زنده زنده پوست کندند و سپس سوزاندند.
◇ جای تعجب است، امروز که بیشتر چهره منافقین برای ما روشن است ، آمده و دلسوز مردم شده اند!!
#منافقین
#شهدای_ترور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ماجرای تنگه ی چهار زِبَر
🔹️ عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان ،نام نبردی است که توسط سازمان مجاهدین خلق طرح ریزی شده و میان جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ در گرفت.
◇ فرماندهی نیروهای ایران در این عملیات عظیم بر عهده شهید سپهبد صیاد شیرازی و فرماندهی مجاهدین خلق در این ماجرا ، مسعود رجوی بود.
◇ پس از چند روز درگیری در نهایت نیروهای ایران در تنگه چهار زِبَر که بعدها به خاطر نام عملیات به تنگه مرصاد مشهور شد بر سازمان مجاهدین خلق پیروز و شکست سختی را برآنان وارد کردند.
◇ تعداد زیادی از نیروهای مهاجم در این نبرد کشته شدند.
#عملیات_مرصاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ غلبه عملیات "مرصاد" بر
"فروغ جاویدان"
سازمان منافقین در نشستی مشترک با رژیم بعث به این نتیجه رسید که با یک عملیات نظامی و با حمایت ارتش صدام و خصوصا نیروی هوائی، میتوان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را نابود کرد. این عملیات فروغ جاویدان نامیده شد که با تلاش نیروهای سپاه، بسیج و هوانیروز برای مقابله با دشمن و آزادسازی شهرهای اسلام آباد و کرند، در عملیات مرصاد به پیروزی رسید.
عملیات مرصاد آخرین عملیات رزمی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله است، با این تفاوت که اینبار نیروهای دشمن از جنس عراقی نبودند، بلکه ایرانیانی بودند که در قالب نیروهای شبه نظامی موسوم به ارتش آزادی بخش ملی، تحت رهبری مجاهدین خلق، با حمایت دولت عراق به مرزهای ایران صورت گرفت.
عملیات فروغ جاویدان با پشتیبانی کامل دولت صدام برخوردار بود که با هدف فتح تهران طی یک برنامه زمانبندی شده ۳۳ ساعته طراحی و تدارک یافته بود.
این درگیری از سوم مرداد تا هشتم مرداد ادامه داشت و پیروز این معرکه نیروهای جان بر کف ایران اسلامی بودند.
#عملیات_مرصاد
26.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #عملیات_مرصاد
1️⃣ قسمت: اول
📽 #فیلم_مستند | عملیات منافقستیز #مرصاد و شکست خفت بار و تلفات سنگین مردوران وطن فروش
عملیات مرصاد ، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین است که در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷ ، با رمز مبارک «یا علی (ع)» و در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه (باختران)، توسط سپاه و پشتیبانی مؤثر هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی انجام گرفت که منجر به تار و مار آنها گردید. ( #شکست_خفت_بار )
#جنگ_تحمیلی
#عملیات_مرصاد
#رزمندگان_اسلام
کانال دفاع مقدس
26.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #عملیات_مرصاد
2️⃣ قسمت: دوم
📽 #فیلم_مستند | عملیات منافقستیز #مرصاد و شکست و تلفات سنگین مزدوران بیگانه
27.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #عملیات_مرصاد
4️⃣ قسمت: چهارم
📽 #فیلم_مستند | عملیات #مرصاد و شکست و تلفات سنگین منافقین، این مزدوران صدام جنایتکار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #عملیات_مرصاد
6️⃣ قسمت: ششم
📽 #فیلم_مستند | عملیات منافقستیز #مرصاد و شکست و تلفات سنگین مزدوران صدامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرصاد، نقطه پایان منافقین📛🔥
مهران تا تهران در سه روز!
آرزوی منافقین بود که با مرصاد
به کابوس تبدیل شد ...
#پنج_مرداد
#عملیات_مرصاد
#سالروز_شکست_منافقین