eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه 0 احمد کاظمی با برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش یک از سه نوار 3961.mp3
16.92M
🎙 جلسه احمد کاظمی با برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش یک
دفاع مقدس
🎙 جلسه احمد کاظمی با برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش یک
🌷، شهید علی تجلایی فرمانده گردان تیپ8نجف به بیان آخرین وضعیت نیروهای خود پرداخته و مشکلات و کمبودهای اساسی را تشریح می‌کند. بعد از شهید تجلایی هم، شهید حسنعلی قنبری دیگر فرمانده گردان پیاده تیپ8نجف صحبت کرده و پس از او «محمدیان» مسئول وقت تخریب تیپ صحبت می‌کند. 📌پیش از انتشار عمومی صوت، از ابراهیم چترایی رزمنده با سابقه واحد تخریب لشکر 8 نجف اشرف، در مورد محمدیان سوال کردیم. چترایی، این توضیحات را ارائه داد: درعملیات فتح المبین لشکر 8 نجف فاقدیگان تخریب بود وقبل ازعملیات فتح المبین که مقرتیپ ۸ دردهکده انبیا درارتفاعات شوش بود ماتعداد ده نفر با انتخاب برادرکاظمی جهت اموزش تخریب به یکی از یگانهای ارتش که ظاهرا تیپ ۳ لشکر ۹۲ زرهی بود معرفی شدیم واموزش تخریب درمدت ۵ روز دیدیم وبرادرکاظمی به ما گفت شما اولین نیروهای تخریب هستید. که بعدازاموزش وقبل ازعملیات هر۲ نفر به یک گردان پیاده مامور شدندولی به دلایلی من را چون آموزش مخابرات هم دیده بودم بعنوان تخریب چی وبیسیم چی فرماندهی انتخاب کردکه همراه خودش باشم. ولی ۷نفر از قرارگاه بعنوان واحد تخریب به تیپ ۸ نجف برای عملیات فتح المبین مامور شدند که مسئول انها حسین محمدیان وفقط برای باز کردن معبر محور عملیاتی به همراه نیروهای اطلاعات عملبات بودند که برادر کاظمی انهارا به فرمانده گردانها معرفی کرد وحتی در محور دوم عملیات تیپ نجف که ارتفاعات میشداغ بود درمرحله سوم عملیات که گردان ناصحی به همراه گردان ۱۳۵ تیپ ۵۵ هوابردشیرازعمل کرد درصبح عملیات خودم وتخریبچی های گردان میدان مین را پاکسازی کردیم.
صحبت 0 های احمد کاظمی برای برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش دو از سه نوار 3961.mp3
16.36M
🎙 جلسه احمد کاظمی با برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش دوم
صحبت 0 های احمد کاظمی برای برخی فرماندهان تیپ8نجف. تشریح طرح کلی عملیات. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش سه از سه نوار 3961.mp3
21.35M
🎙 جلسه احمد کاظمی با برخی فرماندهان تیپ8نجف. 26 اسفند 60. در آستانه عملیات فتح المبین. بخش سوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سینه زنی و عزاداری رزمنده ها در زمستانی سرد در منطقه . دوران جنگ تحمیلی .
این روزها که عطرِ کربلا پیچیده در کوچه‌ پس‌ کوچه‌های شهر دلم بیشتر هوایی‌تان می‌شود... پروانگی بر گِرد حسین فاطمه (س) گوارای‌ وجودتان ...
توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.... نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با رنـگ بشـه... هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید... بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....
تمامِ فکر و ذکرش شده بود « حسین » ... (از راست نفر اول) شهادت : ۴ دی ماه ۱۳۶۵ منطقه عملیاتی اروندرود عملیات کربلای ۴
آی به مقصد رسيده‌های آنسوی اروند ما مسافران اين سوی آب را دريابيد...
صبح که می‌شود قلبم را از نو برایِ کنارِ شما تپیدن کوک می‌کنم این یعنی خودِ خود زندگی... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 تا خودت بابا مامان نشی نمیفهمی این لحظه رو ، این عکس رو !!!! . دوران جنگ تحمیلی
دفاع مقدس
🎞 سخن امام خمینی پس از شهادت محمدعلی رجایی، رئیس جمهور: 🎙 رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست... ▫
📷 تصاویری از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کنار شهیدان رجایی و باهنر 🌷 سالروز شهادت 🕊🕊 🔴 ترور ناجوانمردانه رجایی و باهنر توسط منافقین ضدخاق ۸ شهریور روز مبارزه با تروریسم ⛔️
دفاع مقدس
✅ عکس قابل تأمل و تفکر محمد علی رجایی رحمت الله علیه درحال نماز کنار قاتل خودش مسعود کشمیری 💥نفاق و منافقین را بسیار باید جدی بگیریم، خصوصا کسانی که الان بعضی ها به علت سکوت خواص دارند منافقانه به قدرت می رسند... بعضی از نفوذی ها و لیبرال ها و افسادطلبان غربگرا، در سایه سکوت و همراهی عده ای از خواص دنیا طلب و خستگان و وادادگان انقلابی👈 به پست و مقام رسیده اند 👈 هشتم شهریور سالگرد شهادت رجایی و باهنر، گرامیباد .... الهی، به خون شهدا نفاق و منافق را در هر پستی و با هر لباسی است، رسوا کن... مرگ بر منافق داخلی مرگ بر نفوذی ها
زمانی که وارد گلستان شهدای اصفهان می‌شوید، در همان ورودی تصویر یک خانواده با فرزند کوچکشان خودنمایی می‌کند و این سوال برای شما پیش می‌آید که این خانواده چه کسانی هستند و چطور همه با هم به شهادت رسیده‌اند. به گزارش خبرنگار ایمنا، تنها بازمانده حادثه‌ای است که بعضی از شواهد از تروریستی بودن آن خبر دادند، حادثه‌ای در قالب یک تصادف ساختگی که طی آن قائم مقام سپاه گیلان‌غرب به‌همراه همسر و فرزند کوچکش به شهادت رسیدند. سیدمحمدکاظم خلیفه‌سلطانی که در زمان شهادت پدر و مادرش تنها سه‌سال داشته است، روایت‌گر خاطراتی از سردار شهید حاج‌سیدحبیب‌الله خلیفه‌سلطانی و بتول عسگری است که با آن خاطرات بزرگ شده است، خاطراتی که بر زبان دیگران جاری شده بود و او همیشه به گوش جان شنیده است. پرستیژ مهندسی را قبول نداشت پدرم فارغ‌التحصیل مهندسی متالوژی از دانشگاه صنعتی شریف بود، زمانی که درسش به پایان رسید، برای کار به ذوب‌آهن رفت، اما نتوانست با شرایط کاری آنجا کنار بیاید؛ او گفته بود چون من مدرک مهندسی دارم، کار زیادی نمی‌کنم، اما آن کارگر با سختی کار می‌کند و هرچه می‌خواهم تا در کنار آنها کار کنم، اجازه نمی‌دهند و می‌گویند به پرستیژ مهندسی ذوب‌آهن برمی‌خورد. بارها توسط ساواک دستگیر شد و به زندان افتاد او از مبارزان فعال انقلابی اصفهان به‌شمار می‌رفت. در جریان سفر «نیسکون» به ایران در تهران حضور داشت و از کسانی بود که به ماشین «نیکسون» گوجه پرتاب کرده بودند. به دلیل فعالیت‌های زیاد علیه رژیم پهلوی بارها توسط ساواک دستگیر شد و به زندان افتاد. در زندان با شهید محمد مفتح آشنا شد که این آشنایی به ارتباط نزدیک بین آن دو منجر می‌شود. شهید مفتح درباره پدرم گفته بود: «من از مقاومت‌های شهید خلیفه‌سلطانی زیر شکنجه دژخیمان و نماز شب‌های او الهام‌ها گرفتم.» هیچ‌گاه از ماشین‌های سپاه استفاده نمی‌کرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مسئول آموزش کمیته دفاع شهری به آموزش عقیدتی، سیاسی و نظامی جوانان پرداخت و با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت شورای مرکزی درآمد، بعدها به عنوان قائم مقام سپاه پاسداران منطقه هفت باختران، کردستان و ایلام منصوب شد. با آن که یکی از فرماندهان سپاه بود، اما هیچ‌گاه از ماشین‌های سپاه استفاده نمی‌کرد و معتقد بود که این‌گونه کم‌تر مدیون بیت‌المال می‌شود، در مورد بیت‌المال می‌گفت: «اگر با خودکار بیت‌المال نقطه‌ای روی کاغذ بگذارید، در حالی که به نفع بیت‌المال نباشد، شرعا مسئول هستید.» عقد در سحرگاه ماجرای ازدواج پدر و مادرم همانند دیگر فرازهای زندگی‌شان با دیگران متفاوت بود. آن دو یکدیگر را از لحاظ فعالیت‌های عقیدتی و سیاسی می‌شناختند. در آن زمانی که پدرم توسط ساواک زندانی شده‌بود، مادرم در جلسات دعایی که در منزل پدربزرگم برقرار می‌شد، شرکت می‌کرد. پس از آزادی پدرم از زندان، سوالات عقیدتی، سیاسی و اجتماعی مادرم از او باعث شده بود که بیشتر با خصوصیات و روحیات یکدیگر آشنا شوند. بعضی از اطرافیان بالاتر بودن سن مادرم را بهانه می‌کردند، اما پدرم در جواب می‌گفت: «مگر حضرت خدیجه (س) از پیامبر (ص) بزرگ‌تر نبودند؟» مراسم عقد آنها در سحرگاه انجام شد، زیرا معتقد بودند، آن موقع بهترین زمان است و برکت خاصی دارد، پس از عقد عروس به خانه همسرش رفت. مادربزرگم می‌گفت: «هر چه تلاش کردم، نتوانستم، دخترم را راضی کنم، جهیزیه‌اش را با خود ببرد، تنها موفق شدم، راضی‌اش کنم، مقداری از لباس‌ها و کتاب‌ها و اثاثیه جزئی‌اش را به خانه جدید ببرد. سخنرانی کوبنده در تحصن خانه آیت‌الله خادمی با وجود داشتن دو فرزند، فعالیت‌های مادرم، پس از پیروزی انقلاب هم شدت یافت، او قبل از انقلاب، معلم دینی در مدرسه پروین اعتصامی بود و در کنار تدریس در بسیاری از فعالیت‌های مبارزاتی حضور و نقش مؤثری داشت‌. در تحصن خانه آیت‌الله خادمی که از مهم‌ترین حوادث انقلاب در اصفهان بود، حضور مؤثری داشت و برای زنان متحصن سخنرانی‌های کوبنده‌ای می‌کرد. در زمان فرماندهی حجت‌الاسلام سالک و قائم‌مقامی پدرم در سپاه پاسداران، موفق شد سپاه خواهران را در اصفهان تشکیل دهد و با برنامه‌ریزی‌های متعدد و ایجاد کلاس‌های عقیدتی-سیاسی در سازماندهی و رشد کیفی خواهران نقش بسزایی را ایفا کرد. مادرم سال آخر زندگی‌اش به همراه پدرم راهی باختران شد و در آنجا نیز در سنگر مقدس تعلیم به ارشاد و روشنگری مردم پرداخت. او وارد دبیرستانی شد و در میدان عمل، فرزندان اسلام را با معارف‌اسلامی آشنا کرد. ادامه👇👇
دفاع مقدس
زمانی که وارد گلستان شهدای اصفهان می‌شوید، در همان ورودی تصویر یک خانواده با فرزند کوچکشان خودنمایی
برنامه‌ریزی طرح ترور در قالب یک تصادف زمانی که پدر و مادرم در گیلان‌غرب حضور داشتند، طرح ترور آنها را در قالب یک تصادف برنامه‌ریزی کردند، ماجرا هم به این صورت بود که پدرم برای مأموریت، از باختران قصد رفتن به اصفهان را داشت، از او خواستند تا با هلی‌کوپتر یا ماشین سپاه برود، اما او قبول نکرد، زیرا می‌گفت همراه خانواده است، نمی‌تواند آنها را در باختران تنها بگذارد، به همین دلیل هم نمی‌تواند با ماشین بیت‌المال برود و صلاح نیست، در نتیجه با اتوبوس راهی شدند. ساعت ۱۲ شب که همه در اتوبوس خواب بودند به گفته راننده، یک تریلی با سرعت زیاد به سمت ماشین می‌آید و محکم به اتوبوس می‌زند. پدرم با «بنی‌صدر» که در آن زمان فرماندهی‌کل قوا را بر عهده داشت، اختلاف پیدا کرده بود و همین هم باعث شد که در جغرافیای ترور گروه فرقان قرار بگیرد و نقشه‌های زیادی برای ترور او کشیدند. کار به جایی رسیده بود که چند بار تهدید کردند که ما حبیب را می‌کشیم و زن و بچه‌اش را هم اسیر می‌کنیم برای همین پدرم به مادرم گفته بود، اگر چنین اتفاقی افتاد، آن‌قدر بجنگید تا شهید بشوید و اسیر آنها نشوید. به همین دلیل مادرم هم در اصفهان و هم در باختران شب‌ها مسلح می‌خوابید. در لابه‌لای اسناد به دست آمده از گروهک فرقان متوجه شدند که کار آنها بوده است، اما چون آن زمان بنی‌صدر در رأس قدرت بود، چندان این موضوع را دنبال نکردند و با پرداخت دیه پرونده را بستند. من تنهایی شهید نمی‌شوم دوستان پدرم تعریف کرده‌اند، در جبهه یک‌بار خمپاره نزدیک او اصابت کرده بود، اما به‌شکل معجزه‌آسایی جان سالم به در برده بود، پدرم در آن موقع گفته بود، من این طور شهید نمی‌شوم، اگر قرار باشد به شهادت برسم، به‌همراه زن و بچه‌ام هستم و تنها نمی‌روم. مادرم هم همیشه آرزویش همین بود، می‌گفت که می‌دانم حبیب شهید می‌شود، تنها آرزوی من این است که وقتی او شهید می‌شود، من هم در کنارش باشم و به آرزویش هم رسید.
دفاع مقدس
برنامه‌ریزی طرح ترور در قالب یک تصادف زمانی که پدر و مادرم در گیلان‌غرب حضور داشتند، طرح ترور آنها
🔰 نقش نیروهای بسیجی در کنترل ناآرامی‌های اوایل انقلاب 🔸نقش بسیج در مهار بحران‌های سال‌های اولیه انقلاب بسیار پررنگ است. حجت‌الاسلام والمسلمین سالک در بخشی از کتاب خاطرات خود در این باره می‌گوید: ما با همكارى و طراحى شهيد خليفه‌سلطانى، جوان‌ها و مردم را در مسجد سيد دعوت می‌كرديم و پس از سخنرانى من، مرحوم خليفه‌سلطانى شروع به ثبت‌نام جوان‌ها در گردان‌هايى با عنوان بسيج مردمى می‌نمود. 🔸گردان‌هاى بسيج در اصفهان قبل از فرمان پنج آذر حضرت امام تشكيل شد و زمانى كه اين موضوع توسط حضرت امام(ره) مطرح شد، از اين بابت خيلى خوشحال بوديم كه توانسته‌ايم به ساماندهى نيروهاى جوان در قالب بسيج مردمى بپردازيم، طورى كه حتى توانستيم در جريان سيستان‌وبلوچستان و گنبد تعداد زيادى از همين نيروها را به مناطق مذكور اعزام كنيم. بنابراين نيروهاى آموزش ديده در اصفهان، زمينه‌اى را فراهم كرده بودند كه بتوانند در سطوح مختلف حضور پيدا نمايند. ⏳ دهه شصت 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه روز مانده تا شهادت سردار بی بدیل و قدر قدرت دفاع مقدس شهید محمود کاوه 🌷محمودکاوه سفیرآستان امام رضاع🌷 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
سه روز مانده تا شهادت سردار بی بدیل و قدر قدرت دفاع مقدس شهید محمود کاوه 🌷محمودکاوه سفیرآستان امام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مستند کاوه 🌷 ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ — سالروز شهادت سردار دلاور سپاه، شهید محمود کاوه ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
شاید کمتر کسی شنیده باشه که به توصیه کم خوابی میکرده و میفرموده بیشتر کار کنید و کمتر بخوابید. نقل است که به نیرویی فرمود؛ الان تا هستی کار کن رو بزار برای بعد از شهادت که زیر تا دلت بخواهد میخوابیم.
🍂 بعد از شهیدان جای ماندن نیست اینجا می آيم از راهی که لبريز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست از معبری که غرق باور غرق شور است از سنگری که چشمه جاری نور است از نيمه شب‌های مناجات و عبادت از لحظه های روشن قبل از شهادت شبهای جمعه ذکر يا قدّوس يا نور معراج اشک و بندگی پرواز تا نور صحن حسينيه نوای سينه زن ها بوی خدا و بوی سيب پيرهن ها سربند يازهرا ، سلوکی آسمانی يعنی شکوه عاشقی در بی نشانی هر صبح جمعه ندبه های بيقراری دلتنگی و بی تابی و چشم انتظاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌴 پنجشنبه است و ياد عزیزان آسمانی🕊🕊 💔 پنج شنبه ها بر مزار خاطرات اشکِ ردّی از سلام نگاهت را خواهم سرود بر پیچک تنهایی یادت.... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔷 ۲ شهریور و آغاز هفته دولت گرامی باد. 🌷۸ شهریور -- ترور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر (شهیدان رجایی و باهنر 🔸ای تاریخ! بنویس که حکومتی در جهان بود که بالاترین مقامش (رئیس جمهور) را شهید و سربازانش را سلاخی کردند اما خود را به جهانیان صادر کرد! 🔸بنویس که حکومتی در جهان بود که دنیا با او جنگید، از ۲۳ کشور اسیر آزاد کرد و هنوز ابراهیم هادی و یارانش در کانال کمیل پای حرف خود مانده و قصد بازگشت ندارند! 🔸بنویس حکومتی بود که حرمله های زمان شیر خشک را بر اطفالش تحریم، اما علی اصغرهایش علیِّ اکبر شده، زیر بیرق قاسم بن الحسن (سلیمانی) تاریخ را درنوردیده و خود را به قوم بنی اسرائیل رساندند! 🔸بِنِگار حکومتی بود که دیروز اکسیژن را هم بر مردمش بستند (بمباران شیمیایی سردشت و گازهای رها شده در مدارس) و موشک‌های ۹ متری در کوچه‌های ۶ متری‌اش به زمین نشست (دزفول) اما امروز ایستاده است! 🔸به دنیا بگو که آرمانِ (علی وردی) روح الله (عجمیان) از بین رفتنی نیست. بگو که شورویِ دیروزِ تحریم کننده سیم خاردار، امروز در صفِ دریافتِ دانشمان است و غُرِشِ شاهدان (پهبادهای شاهد ۱۳۶) چه زیبا بر این امر شهادت می دهد! 🔸تاریخ! بیاد آر پیرِ خمین را که فرمود: «‏بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. دلیل عجز شماست که در سیاهی‏‎ ‎‏شب، متفکران ما را می کشید.» پس مرور کن یادِ کشته فرودگاه بغداد و بیداری ملتش را... 🔸بنویس که ۱۴۰۰ سال قبل، آخرین فرستاده خدا فرمود: «قوم سلمان فارسی علم قیام انبیا را بر دوش خواهند گرفت.» پس گوش کن به صدای آوینی که می گفت: «و اگر حقیقت را بخواهی، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 این ۲۸ روز 🎞 به مناسبت سالروز ترور شهیدان محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر (رئیس جمهور و نخست وزیر وقت) توسط سازمان مجاهدین ۸ شهریور -- ترور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر (شهیدان رجایی و باهنر)
💠 خاطره ای از شهید رجایی ▫️وقتی که نخست وزیر بود صبح روزی جهت دیدار و رساندن پیامی وارد همان خانه‌ی تاریخی(کلنگی ) وی شدم. از مشاهده‌ی صحنه‌ای قلبم به درد آمد. هوا کمی گرم بود. او خیلی ساده با یک زیر پیراهن که چند جای آن سوراخ بود و در گوشه‌ی حیاط خانه‌اش نشسته بود و داشت با دو سه دانه خرما و یک لیوان شیر صبحانه می‌خورد! بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف به صبحانه گفتم: «ای عزیز! این چه وضعی است که شما دارید چرا به خود نمی‌رسید و این قدر زندگی را به خود سخت گرفته‌اید از شما توقع نداریم مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید! مثل این که شما نخست وزیرید!» آهی کشید و نکته‌ای گفت که سوز دل و نفوذ کلام از دل بر آمده‌اش همواره در خاطرم جاودان مانده است. او گفت : جانم! از این حالم نگران نباش! نگران آن روزم باش که میز و مسئولیت مرا بگیرد و من گذشته خویش را فراموش کنم. خدا نکند روزی بر من بیاید که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم. از شما می‌خواهم در حق من دعا کنید. ▫️من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمده‌اش بی اختیار از جایم برخاستم و پیشانی‌اش را بوسه دادم. 🎤 راوی: پسر خواهر شهید رجایی ⚪️ نثار روح مطهر رئیس جمهور مکتبی شهید "محمدعلی رجایی" صلوات 👇👇