eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
950 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
سالگرد عملیات نصر ۸ ۲۹ آبان ماه ۱۳۶۶ --- سالروز انجام عملیات «نصر۸» است که با هدف تصرف ارتفاع «گرده رش» و در نتیجه تسلط بر بخشی از رودخانه «قلعه چولان» و تسهیل عبور نیروها در منطقه عملیاتی شمال سلیمانیه طراحی و اجرا شد. در شب دوم، لشکر ویژه شهدا روی ادامه یال گرده‌رش، با یک گردان از لشکر ۵۷ عبور کرده و آن را تصرف کرد. عراقی‌ها پس از عقب‌نشینی از گرده‌رش، از روز سوم عملیات با تیپ‌های ۳۱، ۷۷ و ۸۳ از دو محور به مواضع نیروهای خودی در میان قله‌های ۲ و ۳ و همچنین به قله ۲ حمله کردند، اما رزمندگان ایرانی آنها را عقب زدند. از روز سوم آذر ۱۳۶۶، نیز نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق روی ارتفاع «ویولان» عملیات خود را آغاز کردند. در پی این اقدام، دشمن توجه خود را به آن محور معطوف کرد و موفق شد پس از چند روز درگیری اتحادیه را وادار به عقب‌نشینی کند. در مجموع عملیات نصر ۸ پس از یک هفته با موفقیت کامل پایان یافت. رزمندگان اسلام در عملیات نصر ۸، به طور۱۰۰ درصد به هدف‌های خود دست یافتند. در واقع، با تصرف ارتفاع گرده‌رش، یک سرپل مناسب و جاپای مطمئن در آن سوی رودخانه قلعه چولان، برای اقدامات بعدی به دست آمد. در این عملیات، دشمن متحمل تلفات نیروی انسانی و تجهیزات زیادی شد و ۲۰۰ تن از آنها نیز به اسارت نیروهای خودی درآمدند. همچنین، تیپ‌های ۳۹، ۷۴، ۷۷ و ۸۳ و برخی یگان‌های دیگر دشمن آسیب دیدند. علاوه بر این، مقداری از سلاح، مهمات و تجهیزات دشمن نیز منهدم و یا به غنیمت گرفته شد. مناطق آزاد شده: شهر «ماووت» و ارتفاعات ۱۴۲۶، ۱۴۲۸، ۱۳۹۱، چندین پاسگاه مرزی عراق بر روی ارتفاعات گرده رش، روستاهای «گمالان زور»، «گمالان خوارد»، «برگر بالا»، «برگر پایین». ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌴 نماز خواندن شهید محمد حسین یوسف الهی به زلالی و طراوات باران در زیر باران💦.🌧 🔹 آن شب هوا بارانی بود ما هم در سنگر خوابیده بودیم نیمه های شب، باران شدیدتر شد و آب به داخل سنگر نفوذ کرد. ◇ من بیدار شدم و دیدم همه جا خیس شده خواستم بچه ها را بیدار کنم که دیدم حسین نیست. ◇ از سنگر خارج شدم همینطور که در حال مشاهده اطراف بودم احساس کردم پشت تانکر آب چیزی تکان می خورد. ◇ حسین را دیدم که در آن نیمه شب و باران شدید به نماز ایستاده بود. راوی: علی میر احمدی 📘 نقل از کتاب «نخل سوخته» ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌴 نماز خواندن شهید محمد حسین یوسف الهی به زلالی و طراوات باران در زیر باران💦.🌧 🔹 آن شب هوا بارانی ب
🌿 محمد حسین یوسف الهی 🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود.... 🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز ▫️خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند، نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ، زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ، من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 سرداران سپاه توحید؛ همان هایی هستند که مالک نفس خویش اند و مسلط بر هوای نفس..... 📷👆 تصویری تاریخی از فرماندهان جنگ که برخی شان در دوران دفاع مقدس بشهادت رسیده اند : ◇ شهیدان همت، باکری، خرازی، کاظمی، شاهمرادی و... همه در زیر تابلویی که روی یک کاغذ مقوایی با ماژیک نوشته شده است: « اشجع الناس، من غلب هواه! » شجاع‌ترین مردم، کسی است که به هوای نفسش غلبه کند. ◇ این است راز و رمز پیروزی و شهادت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 آخرین زیارتی که آقامهدی شهادت خود را از امام رضا (ع) گرفت.... ▫️به روایت همرزم شهید ➕ به همراه تصاویری از نقطه‌ی رهایی لشکر عاشورا در عملیات بدر، همان نبردی که باکری در آن پرکشید🕊🕊 ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
25.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💦💦 ▫️ قسمت سوم 📽 فیلمی مستند از آب رسانی به رزمندگان اسلام و خطوط پدافندی در جبهه های حق علیه باطل دوران ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
سردار دل‌ها - فصل سوم، قهرمان البوکمال-595-543.mp3
8.69M
⚪️ ۲۹ آبان سالروز پیروزی نهایی جبهه مقاومت بر داعش و آزادسازی شهر البوکمال گرامی باد. 🎞 نمایشنامه ای جذاب از عملیات آزادسازی شهر البوکمال و نبرد حاج قاسم با آمریکایی ها! 💢 نمایشنامه ای که یک نکته دینی بسیار زیبا و باورنکردنی از طرف حاج قاسم در اون هست که حتماً باید از آن مطلع شوید. در دقیقه آخر این نمایشنامه، نکته ای طلایی از سوی شهید سلیمانی هدیه به همه دوستداران شهدا شده است! ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفاع مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت دوم: ب
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت سوم: دره عمیق و سرسبز و پر از گردوی بُندَر.۱ که از شدت درهم تنیدگی درختان گردو آفتاب داخل آن نمی‌افتاد و ده‌ها چشمه سار آب از دره‌های کوچک آن جاری بود و رودخانه کوچکی را تشکیل میداد. بیدهای بسیار بلند و سپیدارهای سربه فلک کشیده باغ، سایه بسیار بزرگی درست میکرد. مادرم پلاس.۲ را لب جوی آب میزد و جُغ‌ها.۳ را میکشیدند. صدای شرشر و غلتان آب که از وسط چادرسیاه ما عبور میکرد صفایی میداد؛ اگرچه فقر و زحمت زیاد، فرصت درک این صفا را نمیداد بهار فصل شیر و ماست صدای بع بع گره ها و بره ها و شُرشُرِ دوشیدن بزها و میش‌ها بود زنهای فامیل که همه چادرهایشان به هم چسبیده بود و باده‌های پر از شیر را حمل میکردند، آن چنان مراقبت میکردند که چکه‌ای از آنها بر زمین نریزد آنها که شیر کم داشتند شیر پیمانه با هم میکردند؛ یعنی مثلاً چند روز ظرف شیری را میدادند بعد سرجمع، پس از چند روز ظرف شیر بزرگی میگرفتند. این عموماً در اوایل تابستان که بزها شیرشان کم میشد اتفاق می‌افتاد آن وقت ظهر که از مادرم ماست طلب میکردیم میگفت: نه نِنِه امروز شیرها نوبت خالته یا نوبت ایران، زن مش عزیزه. بهار با بچه‌های فامیل علی خانی، تاج علی، احمد و بچه‌های صمد پیاده از کوهستان تَنگل به دِهِ زمستان نشین قنات ملک برای مدرسه میرفتیم. ناهار ظهرمان هم بر پشتمان بود که عموماً یک یا دو دسته نان و مقداری مغز یا مغز پنیر بود برخی مواقع هم یک گلوی خرمایی.۵ که ابراهیم پسردایی مادرم، از گرمسیر با یک سفت.۶ خرما می‌آورد همراهمان میکردند. آن چنان با خوشی‌های ساده و عادی و سختی‌ها عادت کرده بودیم که همۀ اینها جزئی از زندگی ما بود و ما به دلیل مشغولیت شدید و کارکردن‌های پیوسته نه خوشی را حس میکردیم و نه سختی را انگار هر دوی این جزئی از وجود ما شده بود. آن روزها حمامی نبود. مادرم قابلمه بزرگ مسی که به آن «دیگ» میگفتند را پر از آب روی آتش حسابی داغ میکرد بعد با آب جو سرد و گرم میکرد و جان و سرمان را با صابون رختشویی و برخی وقت‌ها هم با اشلوم (نوعی گیاه تمیزکننده بود) میشست. ۱. بُندَر هَنزا در ۳۰ کیلومتری شهر رابر مدنظر است. بُندَر (بُنِ دره) آغاز و ورودی دره را میگویند که جایی است خنک و بی آفتاب ۲. پلاس یا سیاه چادر عشایری سرپناه اصلی کوچ نشینان است. آن را با موی بز میبافند و با یک چوپ عمود در وسط و چند چوب و طناب در اطرافش سر پا میکنند نوع دیگری از پلاس هم هست گلیم رنگی با کارکرد زیرانداز و سفره و سجاده ۳. جُغ حصاری بوده که با نی میساختند و دور سیاه چادر پلاس میکشیدند ۴. کَهرِه همان بچۀ بز یا بزغالۀ پنج شش ماهه است کوتاه شده اش میشود کَرِه ، با خفیف خواندنِ هـ و با کشیدگی ک. ۵. گلوی خرمایی نوعی کلوچه خرمایی با خرماست ۶. سفت سبدی است بافته شده از برگ نَخل ادامه دارد... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی قسمت چهارم: كلاً دو دست لباس داشتیم و یک کفش پینه کرده لاستیکی. مادر لباسها را عموماً چون که کک و شپش زیاد بود در آب جوش به شدت میجوشاند بعد لب جوی میشست و خشک میکرد. آن وقتها از طرف شهر می‌آمدند خانه‌ها را سمپاشی میکردند. مادرم به لباسهای ما گرد دِدِتِ.۱ که خیلی هم خطرناک بود میزد، تا به نوعی در مقابل شپش و کَک ضدعفونی کرده باشد. همیشه مادرم مقداری پست.۲ درست میکرد به قدر یک جوال.۳ بعضاً بعد از ظهرها با مقداری گوشت قرمه.۴ برایمان پست درست میکرد. یادم است بعدها که به شهر آمدم مادرم پست همراهم کرده بود جلوی شهری‌ها که درست میکردیم - و خیلی هم خوشمزه بود - تعارف که میکردیم همه فکر میکردند خمیر میخوریم! آرام آرام در سرمای شدید زمستانی، با حالت نیمه برهنه ای بزرگ شدیم. از همان ابتدای کودکی حالتی از نترسی داشتم. ده سالم بود. تابستان بود و مدرسه تعطیل. فصل درو کردنِ ما قبل از طلوع صبح تا غروب آفتاب بود. پدرم یک گاو نر شاخزنِ خطرناک داشت که همه از او میترسیدند. مرا سوار بر این گاو کرد که ببرم به دِهِ دیگری که ۱۵ کیلومتر با خانۀ ما فاصله داشت و سرسبزتر بود و خانه عمه ام همان جا بود. گاو مغرور حاضر به فرمان بری نبود و با سر خود به پاهای کوچک من میکوبید. من این بیابان را تنها، سوار بر این حیوان خطرناک، تا ده عمه ام رفتم. یک شب پدرم مرا با خودش برد سرِ خَرمَن‌ها.۵ در حاشیه رودخانه که فاصلهٔ زیادی با خانه ما داشت. شب گله گرازها.۶ به خرمن‌ها حمله کردند من و پدرم بالای درخت انجیری رفتیم یک گله گراز وحشی به خرمن حمله کردند. پدرم هیاهو میکرد و حیوانات وحشی مغرور اعتنایی به سروصدای پدرم نمیکردند در دل شب، بخشی از خرمن را خراب کردند و من و پدرم بالای درخت انجیر نظاره گر آنها بودیم. البته همیشه هم بد نبود؛ اما تمام زمستان تا ماه دوم بهار، همۀ چشم ما به جوال گندم‌ها بود که یکی پس از دیگری تمام میشدند، مادرم به شدت مراقب بود که دچار مشکل نشویم. ۱. نام معروفترین ماده شیمیایی دفع آفات است دی کلرو دی فنیل تری کلرواتان یا دِدِتِ ۲. پست نوعی غذای مقوّی بوده که از ترکیب جوانه گندم و جو اسیاب شده و روغن و ادویه درست میکردند و به حالت خمیری با مقداری آب مخلوط میکردند و میخوردند ۳. جوال يا جوال كیسه‌ای پشمی است یا پالانی گلیمی روی چهارپایان ۴. قورمه یا قرمه یعنی گوشت تکه تکه شده و سرخ شده در روغن آن روزها که یخچال و فریزی برای نگهداری گوشت ،نبود گوشت گوسفند را سرخ میکردند و نمک میزدند و گاهی در شکمبه تمیز شده گوسفند میگذاشتند تا مدت بیشتری بماند. ۵. گندمها را پس از درو کردن روی هم انباشته میکنند تا بکوبند و خرد کنند. ۶. گرازها خوک‌های وحشی‌اند و گله‌ای زندگی میکنند ادامه دارد... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس