دفاع مقدس
🎞 یادواره شهدای زنگی آباد کرمان و گرامیداشت یادوخاطره سردار شهید: یونس یونس زنگی آبادی ۲۸دی۹۶ 🎤 با
متن شعر شهدای زنگی آباد
و سردار شهید بونس زنگی آبادی
اجرا شده توسط حاج صادق آهنگران
(پست قبل)
یک امشب که من زنگی آبادی ام
سراسر پر از شور و آزادی ام
سلام ای تو خاک شهیدان، سلام
همآغوش پاک شهیدان سلام
سلام من و هرکه آزاده است
به خاکی که با عشق، خون داده است
سلامم به شیرین و فرهاد او
به کرمان و به زنگی آباد او
به خاک شهیدان خونین کفن
که جان دادهاند از برای وطن
شهیدان کربوبلای چهار
که بودند بر روی آتش آتش سوار
شهیدانی از پنجمین کربلا
در آن کارزار به خون مبتلا
یکی زان شهیدان به تن، سر نداشت
یکی هم یتیمی که مادر نداشت
یکی دست گردیده از تن جدا
یکی کرده پا در ره حق فدا
یکی عربا عربا شده پیکرش
چو ان گل که گلچین کند پرپرش
یک امشب که من زنگی آبادی ام
سراسر پر از شورو آزادی ام
کنم یادی از لالهها یاسها
که آتش بگیرند احساسها
کنم یادی ازلاله رویان عشق
شهیدان ازکربلا تادمشق
به همراه ایشان غزلخوان شوم
همآواز گلهای کرمان شوم
چنان زان شهیدان کنم یاد را
که گلگون کنم زنگی آباد را
ز سردار ایشان بگویم سخن
که سر داد درراه حفظ وطن
شهیدی که گلبانگ آزادی است
همان یونس زنگی آبادی است
چو یونس به دریا زد آن شیرمرد
به کارون و اروند، وقت نبرد
دلاور امیری که آزاده است
هنوز از زبانها نیافتاده است
کنند این و آن یاد ازو هرزمان
که شد افتخارآفرین درزمان
الا ای که گیسو سپردی به باد
کن از یونس زنگی آباد، یاد
که او روستا زادهای پاک بود
به شوق شهادت عطشناک بود
پر از درد غربت، پر از شوروشین
که او بود فرزند "ملاحسین"
فدای حسین ولب تشنهاش
تن پاره از نیزه و دشنهاش
فدای حسین واباالفضل او
شهادت رسیدهست از فضل او
که امروز ماغرق آلالهایم
پر از غربت چندصد سالهایم
اگر رخصت ناز کردن دهی
مرا اذن لب باز کردن دهی
بگویم از آن چیز که دادیام
منم یونس زنگی آبادی ام
شهیدان به اذن خدا زندهاند
چو خورشید، پویا و تابنده اند
مرا غرق خون کن خدایا،خدا!
چه بهتر سرم گردد از تن جدا
دعا میکنم صبحدم تا به شام
شهادت نصیبم شود، والسلام
شعر: زمان گلدسته
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین انجوی نژاد.wma
حجم:
6.3M
🎤 فایل صوتی سخنرانی حاج آقا انجوی نژاد
🌷روایتی از شهید حاج یونس زنگی آبادی
🌺 شهید عزیزی که بعد از شهادت به اذن خداوند با نویسنده کتاب زندگیشان صحبت کردند.
📎 نویسنده زندگی نامه این شهید می گوید قبل از شروع این کتاب مجموعه ای از خاطرات و مصاحبه هایی از اطرافیان این شهید گردآوری نموده و . . .
روزشمار دفاع مقدس – 26 دی ماه 1359.pdf
حجم:
58.5K
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 26 دی 1359
روزشمار دفاع مقدس – 26 دی ماه 1361.pdf
حجم:
246.2K
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 26 دی 1361
روزشمار دفاع مقدس – 26 دی ماه 1364.pdf
حجم:
7.4M
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 26 دی 1364
💢روزشمار دفاع مقدس (۲۶ دی)
💢رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۲۶ دی)
• ولادت شهید مصطفی طباطبائی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۱ ه.ش)
• فرار شاه خائن «محمدرضا پهلوی» از کشور در پی گسترش نهضت اسلامی ملت ایران (۱۳۵۷ ه.ش)
• شهادت روحانی انقلابی شهید ملامحمد ذبیحی (استان کردستان، شهرستان مریوان، روستای بیساران) (۱۳۶۰ ه.ش)
• شهادت شهید حمیدرضا قاسمی (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۰ ه.ش)
• شهادت شهید رضا جمشیدی مقدم (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)
• شهادت شهید علی شریفی مقدم (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)
• شهادت شهید امین اصغری (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۶۳ ه.ش)
• شهادت شهید علی جعفریان (استان گیلان، شهرستان رودسر، روستای چایخانسر کلاچای) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید غلامرضا بامروت (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید خیرالله توللی امجد (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید حسین سپهر (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمدباقر کشاورز نوروزی (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید سیدمحمد موسوی علی آبادی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، روستای علی آباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمد قدیرزاده آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید علی دادایی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، روستای یزدل) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید سیدعباس تکیه آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید سیدعلی ابراهیمی (استان خراسان رضوی، شهرستان فریمان) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید عباس خوش سیما (استان خراسان رضوی، شهرستان قوچان) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید غلامعلی عظیمی سمنگانی (استان خراسان رضوی، شهرستان قوچان) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمد چمنی (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت جام) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمدرضا اسدی (استان خراسان رضوی، شهرستان تایباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمد استادی عیلکی (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمد امیرآبادی زاده (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید محمدسعید درویشی (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید غلامرضا شریفی پناه (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید رحیم کریمی (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید بنامعلی محمدزاده (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید علی بختیاری (استان سمنان، شهرستان مهدیشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید علی سراج (استان سمنان، شهرستان مهدیشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید الیاس میرعبدالله (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای دامنکوه) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید مجتبی ابوالحسنی دولابی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید حمید رضا پورجبار (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید حسن جنیدی مقدم (استان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید پرویز حسنوند (استان لرستان، شهرستان الشتر) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید مهدی شیخی (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت شهید اکبر جداری سیلاب (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت شهید علی اکبر مهربان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)
• ولادت شهید مدافع حرم احمد حاجیوند الیاسی (استان خوزستان، شهرستان اندیمشک) (۱۳۶۹ ه.ش)
• آغاز حمله امریکا به متحدین عراق در عملیات باز پسگیری کویت (عملیات طوفان صحرا) (۱۳۶۹ ه.ش)
• شهادت شهید محمدعلی ابوالحسنی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۹ ه.ش)
• روز اجرای برجام (۱۳۹۴ ه.ش)
دفاع مقدس
🔵 جوانی که خاک پای همرزمانش را بوسید 🌷 علي زنگنه از در بيرون رفت، چند جفت پوتين در دستش بود كه وار
«علی زنگنه» جوان سادهدل، پاک و درعین حال شجاعی بود که قبلاً در گردان شهادت با او همرزم بودم. بچههایی که در عملیات بدر همراه علی بودند، از رشادت و حماسهآفرینی او زیاد صحبت میکردند و اینکه در عملیات، چندین تانک را منهدم کرده بود.
علی خیلی دلرحم و زودرنج بود. شب در چادر نشسته بودیم که علی از چادر فرمادهان بیرون آمد و وارد چادر ما شد. بغض گلویش را گرفته و اشک در چشمانش حلقه زده بود. نمیتوانست خودش را کنترل کند.
قرآنها جلومان باز بودند و طبق روال هر شب، درحال قرائت سورهی واقعه بودیم. نگاهی به همهی بچهها انداخت.
خوب که همه را از نظر گذراند، گفت: باشه، دمتون گرم. من چه بدی در حقتون کردم که میروید پهلوی برادر یاسر میگید علی همهش شوخی میکنه؟ اذیت میکنه؟ خب اگه من بد هستم، اول به خودم بگین. گریهاش درآمد و ادامه داد:
من همهی شما رو دوست دارم. بهخدا من خاک پای همهتونم. من اگه شوخی میکنم، واسه اینه که میخوام خوش باشیم.
سراسیمه از در بیرون رفت، چند جفت پوتین در دستش بود که وارد چادر شد. درحالی که اشکش جاری بود، وسط جمعی که نشسته بودیم ایستاد. کف خاکی پوتینها را به سرو صورتش مالید، بوسید، به لبانش کشید و گفت: من خاک پاتونم، من غلامتونم. بهخدا افتخار میکنم که خاک کف کفشاتون رو بمالم به صورتم. «ابوالفضل نقاد» و «ابراهیم احمدینژاد» بلند شدند و جلوی او را گرفتند. گریهاش شدیدتر شد. همه مات و مبهوت از آنچه میگذشت، به او نگاه میکردیم.
بهزور که آوردیمش داخل چادر، رفت سراغ ساکش. زیپ آن را باز کرد و هرچه داخلش بود، وسط چادر خالی کرد. بچهها مبهوت ماندند که قصد علی از این کار چیست؟ ضبط صوت کوچک (میکروضبط) خود را برداشت، رو به حسین کرد و گفت:
بیا داداش، از این ضبط صوت خوشت میاومد؟ بیا بگیرش. نگو نه. خودم دیدم خوشت اومده بود.
دست مرا گرفت و دو بلندگوی استریویی کوچک ضبط را میان دستهایم گذاشت و گفت: بیا داداش جون، اینم مال تو. ضبطش مال اون، بلندگوش مال تو. تو ضبط داری. اینم میدم هر وقت باهاش نوارای آهنگران رو گوش کردی، یاد منم باشی. اون وقت برام فاتحه بخونی.
گریهام گرفته بود. چرا این جوری میکرد؟ پیراهن نظامیش را به یک نفر داد. شلوار نویش را به دیگری. جز یک دست لباس، دیگر چیزی داخل ساکش نبود. آن وقت بود که لبانش به خنده باز شد، ولی اشک هنوز از گوشهی چشمانش جاری بود. رو کرد به بچهها و با تبسمی زیبا گفت:
حالا از من راضی هستید؟ بهخدا چیز دیگهای ندارم وگرنه برای یادگاری میدادم به شما. ولی خداوکیلی اگه به هر کدوم شما بیتربیتی یا بیادبی کردم، منو ببخشید و حلالم کنید. خداوکیلی حلالم کنید. باشه؟ و حالا این ما بودیم که با گریه او را در آغوش گرفته بودیم و میبوسیدیم. صورت زیبایش بوی خاک میداد؛ خاک کف پوتین بچهها.
از فردای آن شب، علی دیگر علی قبلی نبود. کمتر شوخی میکرد و دیگر مثل همیشه، خنده بر لبانش نقش نمیبست.
بهمن ۶۵ میانهی عملیات کربلای ۵، سیدمحسن موسوی را که دیدم، گفت: علی زنگنه هم پرید، بغضم که تا آن لحظه فروخورده بودمش، ترکید.
سید سرش را پایین انداخت و گفت: تا صبح پیادهروی کردیم که رسیدیم وسط خاکریزهای عراق. نمازصبح رو که خوندیم، با صدای تانکها که بهطرف خاکریز میاومدن، آماده حمله شدیم. تا چشم کار میکرد، تانک بود که میاومد. قرار شد بچهها برن اونطرف خاکریز و هر کدام تانکای جلویی رو بزنن. همهی بچهها که سی چهل نفر بیشتر نمیشدیم، توی دشت که از کف دست هم صافتر بود، پخش شدند و جلوی تانکهای وحشتناک سینه سپر کردند.
جداً سینه سپر کردند. نه خاکریزی بود، نه چاله یا سنگری که بشه توش پناه بگیرن. همه شده بودند آر.پی.جیزن. هر کی یک قبضهی آر.پی.جی پیدا میکرد، دو سه تا گلوله برمیداشت و میرفت جلو.
یه تانک خیلی داشت به خاکریز نزدیک میشد؛ علی هم از شکاف وسط خاکریز مدام درحال شلیک گلوله بود. تا دید تانک داره نزدیک میشه، پرید اون طرف خاکریز و درحالی که موشک رو توی آر.پی.جی گذاشته بود، روبهروی تانک عراقی صاف وایساد. تانک از حرکت ایستاد و لولهاش رو به طرف او نشانه رفت. هنوز فریاد اللهاکبر علی کامل نشده بود که گلوله مستقیم تانک وسط پاهاش روی زمین منفجر شد و از علی بجز مقداری گوشت و خونابه، چیزی به زمین برنگشت.
سالها بعد، ۶ اسفند ۱۳۷۳ مقداری استخوان شکسته، همراه پلاکی ترکش خورده از بدنی بازگشت. شمارهی پلاک را که استعلام کردند، با ماژیک آبی بر روی پرچم سهرنگ کشیده شده روی تابوت نوشتند: «علی زنگنه قرچک ورامین»
ادامه👇👇👇
دفاع مقدس
«علی زنگنه» جوان سادهدل، پاک و درعین حال شجاعی بود که قبلاً در گردان شهادت با او همرزم بودم. بچهها
شهید "علی زنگنه" متولد: ۱۳۴۵ شهادت: ۲۰ دی ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۵۰ ردیف ۳۸ شماره ۱۴
شهید "ابوالفضل نقاد" متولد: ۱۳۳۸ شهادت: ۵ مرداد ۶۷ عملیات مرصاد - اسلامآباد غرب. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۶ ردیف ۱۴ شماره ۳۰
شهید مفقودالاثر "ابراهیم احمدینژاد" متولد: ۱۳۴۶ شهادت: ۲۶ دی ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار یادبود: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۹ ردیف ۶۱ شماره ۱۵
شهید "سیدمحسن موسوی" متولد: ۱۳۴۷ شهادت: ۷ بهمن ۶۵ عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه ۲۹ ردیف ۳۸ شماره ۳
(راوی: حمید داودآبادی)
⚪️ کانال دفاع مقدس
🌹مـن و علـی نمـاز های مختـلف را از مفـاتیح پیـدا می کردیم و می خواندیم. مثل نمـاز شـب، نمـاز حضرت فـاطمه زهرا س، نماز حـاجت و …
🌷 علـی سرباز ارتش بود؛ فرمانده اش میگفت:
«هر روز غسل شهادت میکرد و اصرار میکرد او راهم به خط مقدم ببرم. خیلی راغب به این امـر نبودم؛ او هم امام جماعت بود، هم اجرای برنامه صبحگاهی با او بود، هم مداح پادگـان.»
🌷 ۲۶ دی ماه ۱۳۵۹ در پادگــان حـمیدیه اهــواز راننده یک تانک عراقی را با اسلحه شکـار کرد و تانک او را هم به غنیمت گرفت. عراقی ها با یک موشک، تانک را مورد اصابت قرار می دهند.علی شهـید میشود و جنازه اش هم دیگر برنمیگردد.
🌱 او متولد شهـر کـربلا بـود،
روح پاکـش هـم میهمـان شـهید کـربلا شد.
(راوی: خواهـر شهید علی پرویز)
🌱صلـواتی هـدیه کنیم به ارواح مطـهــر شهـدا