دفاع مقدس
شهیدان:سیدمجتبی علمدار،سیدمصطفی علمدار،جوادیحیی زاده گنجی،علی محمدنقدی گنجی(تولدروز)، بهمن فاطمی، خل
🌺زندگی نامه شهید عليمحمد نقدی گنجي🌺
✴️در 10 شهریور 1348، خداوند به «رجبعلي و عالیه» پسري هديه كرد كه بعدها يكي از هزاران سرباز برخاسته از گهواره، براي به مقصد رساندن نهضت امام خميني شد.
پدر نام «عليمحمد» را برايش در شناسنامه ثبت کرد.
علیمحمد با مراقبتهاي مادرش كه ارادت به اهل بيت(ع) داشت، بالنده شد و به سنّ فراگيري درس رسيد. از اینرو، دوره ابتدائیاش در دبستان زادگاهش «پايينگنجافروز» بابل گذشت. سپس، تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه، در مدرسه «شهيد اسماعيلنژاد» فعلی بابل ادامه داد.
در بحبوحه انقلاب، نه بهار از زندگياش ميگذشت.
با پيروزي انقلاب، او يكي از فعالان پايگاه مقاومت و بسيج محله شد.
به گفته مادر، «قبل از تولدش، مراقب غذايي كه ميخوردم، بودم. قبل از سنّ مدرسه، قرآن آموخت و از همان خردسالی، به همراه من به مسجد میآمد.»
عليمحمد به دلیل تربیت و توجه والدین، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.
🌺💐در بیان خلقوخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به پدر و مادر، زبانزد بود و در همه حال مطیع اوامرشان. با دیگران نیز در نهایت گشادهرویی و ملاطفت رفتار میکرد و نزدشان از محبوبیتی وافر برخوردار بود.
عليمحمد با حضور مداوم در پايگاههاي مقاومت بسيج و همكاري با نيروهاي انقلابي و پيرو خط امام، و در مواجهه و مقابله با گروههاي ضد انقلاب، بيقرار رفتن به جبهه و همراهي با رزمندگان بود. از اینرو، پس از گذراندن دوران آموزشي در پادگان منجيل، در سال 62 در کسوت تکتیرانداز راهی جبهه مریوان شد.
سال 1363 به عنوان جانشین دسته در گردان امام علی به مناطق نبرد عزیمت کرد.
او در مهر 63 نیز در جامه تخریبچی، در میدان عملیاتی حضور پیدا کرد.
در 13 مرداد 1366، همزمان با عضویت در سپاه، در سمت مسئول دسته گردان مسلم رهسپار جبهه شد.
در خرداد 1367 ضمن حضور در شلمچه، آسیب دید.
و در نهایت، علیمحمد در 4 تیر 1367 در جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد. اگرچه پیکر پاکش، در سال 1377 طی تشییعی باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش به خاک آرمید.
🗒توصیه نامه شهید علی محمد نقدی🌹
🌸💐سفارش من به شما این است که نسبت به انقلاب و رهبر عزیزمان وفادار باشید. از روحانیون متعهد پیروی کنید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. حق الناس را رعایت کنید.
با قرآن مانوس باشید و نماز جمعه و جماعت را ترک نکنید. و از خواهران عزیزم می خواهم که در حفظ حجاب خود کوشا باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک فیلم بسیار ناب از لحظه اعزام به جبهه
در فیلمی که می بینید، آقای عزیز رنجبر مسئول اعزام نیروهای بسیجی به جبهه از شهر بهبهان می باشد .
آن جوان رعنا که گریه کنان آقای رنجبر را رها نمی کند و به ایشان التماس میکند که به همراه رزمندگان اعزام شود و حاج آقای رنجبر هم مخالفت می کند و می گوید: برادرت تازه *شهید* شده و باید کنار خانواده باشی...
اما اصرارها جواب داده وسرانجام موفق به اعزام شده و در آن عملیات هم *شهید* هم میشود...
دفاع مقدس
🔺عکس ناب سه قهرمان ارتش در یک قاب اسطوره های پرافتخار نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران از راست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از اشغال سفارت امریکا و احتمال حملهی نظامی امریکا، تلویزیون ایران برنامههای آموزش اسلحه و دفاع شخصی را به لیست برنامههای شامگاهی اضافه کرده بود. این گزارش ضبط شده از صفحه تلویزیون از معدود تصاویر موجود مربوط به آن دوره است؛ فرد آموزش دهنده در تصویر، ‹ شهید غلامرضا خلیلی شهانقی› از افسران تیپ نوهد ارتش با سابقه خدمت در جنگ ظفار و از معدود کسانی که پیش از انقلاب برای یک دوره عالی ضدتروریستی به اسرائیل فرستاده شده بودند
مشاورفرمانده کل سپاه و مسئول آموزشهاي ويژه نظامي سپاه و ارتش از آخرين مسئوليتهايي بود که شهيد خليلي شهانقي با وجود مشکلات جسماني ناشي از عوارض مجروحيت بر عهده داشت
شهید خلیلی شهانقی دردهه پنجاه وارد میدان مبارزات سیاسی شد و در دوران پیروزی انقلاب و پس از آن به ویژه در سال های دفاع مقدس در حالی كه مسئولیت های خطیری را بر عهده داشت ، تا مرز شهادت پیش رفت. غلامرضا خلیلی سرانجام در نوزده تیر ماه سال هشتاد و پنج ، بر اثر عوارض ناشی از جراحات شیمیایی به خیل شهدا پیوست و پیكر پاكش در كنار یاران شهیدش در بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی
شهدای گمنام امنیت 💔
▪️عکسی ارزنده از معرکهگیری بر پشت دیوار مسجد سپهسالار مربوط به سال ۱۳۰۹
▪️درویشی شمایلی به دیوار آویخته و چون تماشاچیان به حدّ نصاب نرسیدهاند، پارچهی سفیدی روی تابلو انداخته تا کسی قبل از شروع معرکه تصویر را نبیند. وقتی بهمرور جمعیّت فزونی میگرفت، عرضِ مقال با صلواتی رسا آغاز و بعد از شرحی پر طول و تفصیل پایان مییافت.
اینگونه نقّاشیها را نقّاشی قهوهخانهای مینامیدند.
تصویر برگرفته از احوال و آثار نقّاشان قدیم ایران، اثر محمّدعلی کریمزاده تبریزی، لندن، ۱۳۶۹، تصویر شمارهی ۸
مستانه
وضو ڪردن و
در محضرِ ساقی ؛
افسانه و پیمانه و بتخانه شکستن
#نماز_اول_وقت
#سفارش_یاران_آسمانی
هر وقت پول لازم داشتم باید دست یه دامان پدر می شدم موقع اعزام بود و آه در بساط نداشتم با برادرم عباس درمیان گذاشتم عباس گفت: تنها راهی که می شود بی دردسر و بدون هیچ سوال جوابی از بابا پول گرفت این است که به محل کارش بروی و آنجا بگویی پول می خواهی ، چون بابا جلوی زیر دستانش سوالی نمی پرسد که برای چه میخواهی و بدون هیچ سوالی هرچه قدر بخواهی می دهد شاید هم بیشتر.رفتم به محل کار پدر و وقتی حسابی دور برش شلوغ شد خواسته ام را گفتم و خلاصه مشکل بی پولی من برای رفتن به جبهه حل شد.
راوی: حاج عبدالله رضایی سردره
خاطرات:شهید عباس رضایی سردره