7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید 👆👆
📽 از صحنه های نادر فیلم برداری شده در دوران جنگ
🎞 عمل جراحی شجاعانه دکتر ایرج محجوب در آمبولانس در زمان جنگ ایران و عراق، که خمپارۀ عمل نکرده در پای یک رزمنده را خارج ساخت.
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
💠 تلاش جراحان برای بیرون آوردن خمپاره ۶۰ عمل نکرده از دست یک رزمنده !!
🔹 دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
💠 تلاش جراحان برای بیرون آوردن خمپاره ۶۰ عمل نکرده از دست یک رزمنده !! 🔹 دوران #جنگ_تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 ک
💠 گلوله خمپاره 60 در بازوی رزمنده رامسری‼️
🔹فوری مقداری آذوقه تهیه کردیم و به اتفاق یکی از همرزمان، سوار بلم شدیم و به سمت سنگر یاسر به راه افتادیم. همین که از میان آب راه گذشتیم، ناگهان دریافتیم که انبوهی از نیزارها بر اثر اثابت گلوله خمپاره 60 دشمن، از بین رفته و سطح آب را گرفته اند. اندکی جلوتر رفتیم، سنگری بدون استتار نظرمان را جلب کرد؛ متوجه شدیم که آن سنگر، همان سنگر یاسر است که نیزارهای اطراف آن به دلیل آتش زیاد دشمن، از بین رفته است. کمی قایق را به طرف جلو راندیم، مشاهده کردیم دشمن از محل اولیه خود به طرف ما پیشروی کرده، موضع خود را تغییر داده و کاملاً بر سنگرهای ما مسلط شده است. ناچار غذا و آذوقه را در میان دو دستم قرار دادم و خود را به داخل آب انداختم. به برادری که قایق را هدایت می کرد، گفتم قایق را از دید دشمن استتار کن.
سپس شنا کنان خود را به سنگر کمین یاسر رساندم. دشمن دقیقاً محل سنگر را شناسایی کرده بود. گلوله هایی که به سوی این سنگر پرتاب می شد، به نزدیک سنگر اصابت می کرد. گرد و خاک حاصل از برخورد گلوله ها با کیسه های خاکی که در اطراف سنگر چیده شده بود، بچه ها را آزار می داد، به همین دلیل مظلومانه در گوشه سنگر کز کرده و فقط با ائمه معصومین راز و نیاز می کردند و از آن بزرگواران استمداد می طلبیدند. خود را به درون سوله رساندم و موقعیت شان را بررسی کردم. برای ارسال پیام و گزارش وضعیت به گروهان، از سوله بیرون رفتم و روی پل شناور(آکاسیف) نشستم. گوشی بیسیم را برداشتم و مشغول ارسال پیام شدم. دکمه گوشی را فشار دادم. (یاسر... یاسر...یاسر...علی) در همین حین، ناگهان شی سنگینی به شدت به دستم اثابت کرد و من را روی پل شناور کوفت.
بچه های داخل سنگر نیز بر اثر گلوله دیگری مجروح شده و دائم «حسین... حسین» می گفتند. چون مسئولیت آن ها را هم برعهده داشتم، جراحت خودم را فراموش کردم و به آنان گفتم: «ماندن در این سنگر خطرناک است، هر چه زودتر خودتان را به داخل آب بیاندازید و شناکنان از محل سنگر دور شوید.». آن ها هم همین کار را کردند. وقتی که می خواستم از جایم برخیزم و خود را به آب بیاندازم، ناگهان تیری به کمرم اصابت کرد و درد و سوزش آن سراسر وجودم را فراگرفت. اما با این اوصاف به درون آب پریدم اما متوجه شدم دست چپم قادر به حرکت کردن نیست. فکر کردم شاید دست چپم قطع شده! به هر حال حدود بیست متر از مسیر را با این وضعیت و به طور شناکنان پیمودم و خود را به همرزمانم رساندم.
به یکی از بچه ها گفتم: پل شناوری را بیاورد تا با استفاده از آن به طرف پاسگاه بروم. دو نفر از همرزمانم یعنی (ایرج) و (رکنی) پل شناور را از دیگر پل ها جدا کرده و آن را نزد من آوردند، ابتدا دست راستم را روی پل قرار دادم. هر چه تقلا کردم نتوانستم دست چپم را بلند کنم. بالاخره به کمک بچه ها توانستم خودم را بالا بکشم. روی پل نشستم و به دست مجروهم با دقت نگاه کردم. با کمال تعجب یک گلوله خمپاره 60 را در قسمتی از ساعدم مشاهده کردم! سر خود را برگرداندم و دیدم، سر گلوله خمپاره از پشت بازویم خارج شده است، در واقع گلوله خمپاره، ساعد و بازویم را به همدیگر دوخته بود. این صحنه عجیب، حتی برای خودم که تماشاگر آن بودم، باورکردنی نبود. سپس به چاشنی و ماسوله ی گلوله خیره شدم، فهمیدم هر دو به وسیله سوزن مربوطه، ضربه خورده و آماده انفجار هستند.
وحشت سراسر وجودم را فرا گفت. فوری به بچه ها گفتم: «از من دور بشید....!» همگی فاصله گرفتند. لحظه های بسیار سخت و نفس گیری بود و دلهره عجیبی بر من مستولی شده بود. هر لحظه احتمال داشت، تکه تکه شوم. بعد از حدود 3 ساعت، به قرارگاه خاتم الانبیا(ع) رسیدیم. در محل بهداری، همه کارکنان بهداری از ترس اینکه مبادا گلوله خمپاره منفجر شود، از من دور شدند. گلوله خمپاره حدود 9 ساعت در بازویم بود، تا اینکه بالاخره یکی از برادران تخریب چی سپاه را آوردند. آن برادر به طور دقیق گلوله را بررسی کرد اما جایی از گلوله را برای خنثی کردن نیافت. وی با حالت افسرده ای گفت: «متاسفم! هیچ کاری از دست من بر نمی آِید». در نهایت به دستور پزشکان، برای اقدام های بعدی وارد محل بهداری شدم. همه کارکنان دورم حلقه زده و با حال شگفت آوری به من خیره شدند. سپس عکس های متعددی از دستم که حاوی گلوله خمپاره بود، گرفتند.
بعد از این مرحله مرا بیهوش کردند. وقتی چشم باز کردم در کمال ناباوری، دست چپم را دیدم که هنوز سرجایش بود اما خبری از خمپاره نبود، به هرترتیب تلاش فداکارانه تیم پزشکی نتیجه داد و آقای دکترمهاجر و سایر همکارانش، بدون اینکه دستم را قطع کنند، در جریان یک عمل جراحی حساس و نفس گیر، خمپاره را از دستم خارج کردند و کلیه عصب های دستم که بر اثر اصابت گلوله خمپاره قطع شده بود، به همدیگر پیوند زدند.
🔹 دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هدایت شده از دفاع مقدس
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید دادیم تا چادر از سرِ تو نیفتد❤️
🎞 روایتی از یک پرستار در دوران دفاع مقدس
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 آنان که دلسوز و نگران پاکی و عفت زنان و دختران ما بودند💕
دوران #دفاع_مقدس
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️🚩🚩
👆🎥 بیان زیبا و دلنشین خادم رزمندهها در جبهه:
🌴 مساجد را پر کنید👉👉
💐 حجاب را رعایت نمایید👉👉
❤️خواهران عزیز! نگذارید چشم نامحرمان👀 به شما افتاده و گوهر حیا و پاکدامنیتان به تاراج رَوَد📛
☘🌸 واقعا دیدنی و شنیدنی...👌👌
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥👆 #فیلم | قرائت دعای صبحگاه در پادگان دوکوهه، در جمع رزمندگان لشگر ۲۷
🎙با نوای ملکوتی ذاکر اهل بیت (ع)؛ شهید محسن گلستانی💕
🌴 گویا زمین و آسمان با او همنوا شدهاند:
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الاَبرار
پروردگارا ،قراربده صبح مان را صبح خوبان
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الاَشرار
وقرارنده صبح مان رو صبح بدان.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ المَقبولین
پروردگارا،قراربده صبح مان را صبح آنهایی که قبولشان داری
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ المَردوُدین
وقرارنده ،صبح مان راصبح آنهایی که ردشان کردی.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الصّالِحین
پروردگارا،قراربده صبح مان راصبح صالحان.
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الطّالِحین
وقرارنده صبح مان را صبح طالحان.
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ الخَیرِ وَ السَّعادَه
پروردگارا،قراربده صبح مان راصبح خیروشادی
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ الشَّرِّ و الشَّقاوَه
وقرارنده صبح مان راصبح بدی وسختی
🌴 #ببینیم 👆و حالات و روحیات معنوی دوران دفاع مقدس را حس کنیم💕
🌷شهید گلستانی، مداح و عارف دلسوخته، رزمنده لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله {ص} — مسئول دسته اخلاص از گردان حضرت حمزه سیدالشهدا {ع} که در ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت — جاده فاو - امالقصر آسمانی شد🕊🕊
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
صبحگاه #دوکوهه
چشمانت را باز کن
تا صبح ما نیز ابتدا شود ...
دوران جنگ تحمیلی
#صبح_بخیر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی
دفاع مقدس
🎥👆 #فیلم | قرائت دعای صبحگاه در پادگان دوکوهه، در جمع رزمندگان لشگر ۲۷ 🎙با نوای ملکوتی ذاکر اهل ب
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دوکوهه
#پادگان #دوکوهه یکی از پادگانهای آمادهسازی رزمندگان در دفاع مقدس بودهاست.
بخش اصلی پادگان که شامل ساختمانهای گردانها، ساختمانهای اداری، دژبانی و انبار و ادوات و همچنین زمین صبحگاه در کنار یکدیگر و در نزدیک جاده قرار داشت.
https://eitaa.com/DefaeMoqaddas