eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
16هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌷 شهید نصراله ایمانی 🎙به روایت حاج اصغر شجاعی، رزمنده و جانباز دفاع مقدس ⚪️ او را از اول جنگ می­شناختم. من در خط مقدم کمتر با نصراله بودم، اما در شهر کازرون خیلی با نصراله بودم. نصراله ایمانی خیلی آرام و با متانت صحبت می کرد. همیشه بدون هیاهو و متواضعانه صحبت می­کرد. نصراله چون اول جنگ (سال ۶۱) شهید شد، گمنام است. خیلی از رزمنده­های کازرون نصراله را نمی­شناسند. چون اوج اعزام نیرو سال ۶۱ به بعد بود. نصراله به بچه ها آموزش دینی می داد، در عرفان از همه بالاتر بود. وصیت نامه نصراله را که آدم می­بیند ، تعجب می­کند که سال ۶۱ این آدم، چقدر می­فهمیده است. نصراله بعد از محرم ۵۹ دیگر مال این دنیا نبود، غیرممکن بود نصراله زنده بماند. در عاشورای ۵۹ هفت یا هشت شهید در سوسنگرد دادیم. اینها همه با نصراله ایمانی در محاصره بودند. نصراله سبزی، صمد نحاسی، غلامرضا بستانپور، احمد داودی … همه با هم شهید شدند. علی اکبر پیرویان روز قبل شهید شد. روز عاشورا بود و تشنگی بیداد می­کرد. بچه های کازرون همراه شهدا به کازرون آمدند و آنها را تشییع کردند. عده­ای از رزمنده­ها در کازرون ماندند. نصراله ایمانی، قدرت بهبود، بهمن شجاعی، محمود دهقان، اکبر دهقان دوباره به سوسنگرد برگشتند و یک گروه تشکیل دادند. در سوسنگرد مقری داشتند و آنجا ماندند. این شده بود مقر بچه­های کازرون… هر وقت از کازرون می­خواست نیرو اعزام شود، نیروها می­گفتند به سوسنگرد پیش نصراله می­رویم. حتی برای اعزام به بسج هم نمی رفتند. مستقیم از کازرون به سوسنگرد پیش نصراله ایمانی می رفتند. نصراله آنجا مثل اعزام نیرو بود. یعنی خیلی­ها به عشق نصراله که آنجا مرکز اعزام نیرو بود، به سوسنگرد می­رفتند. یعنی حتی در بسیج هم اسم نمی نوشتند، بلکه به عشق نصراله که در سوسنگر د یک ستون است و برش دارد، می رفتند آن جا… بعد از محرم ۵۹ نصراله دیگر ماندنی نبود. ترکشی که به گلوی نصراله خورد، او را از این دنیا جدا کرد. نصراله خیلی به عبدالرسول رضوی علاقه  داشت. وقتی عبدالرسول شهید شد، نصراله ترکش به گردنش خورده بود. با هم به سردخانه کازرون رفتیم، هنوز تو محاسن عبدالرسول خون بود. نصراله دستی به صورت عبدالرسول کشید. به محاسن خونینش دست کشید و بوسه­ای به پیشانی عبدالرسول زد. در سردخانه چنان جو سنگین شده بود که من گفتم نصراله همان جا از دنیا خواهد رفت. زیربغل نصراله را گرفتیم و او را از سردخانه بیرون آوردیم. شهادت عبدالرسول رضوی تاثیر خیلی زیادی روی نصراله گذاشت. بعد از شهادت عبدالرسول دیگر نصرالله مال این دنیا نبود. سال ۶۰، یک شب نصراله در دهلاویه، روی خاکریز، جلوی تیر مستقیم عراقی ها شروع به نماز خواندن کرد. بهش گفتم: «چکار می کنی؟» گفت: «دو رکعت نماز عشق می خوانم.» گفتم: «الان با تیر می­زنندت!» گفت: «تیری که به من می­خواهد بخورد، جای دیگر است.» گفتم : «کجا؟ »، با دست اشاره به دوردست ها، پشت خاکریز عراقی­ها کرد و گفت: «روزی در آن دوردست­ها خواهد بود.» نصراله ایمانی و محمد راسخی با هم شهید شدند. ۲۲ اردیبهشت ماه بود. مرحله دوم عملیات بیت­ المقدس (آزاد سازی خرمشهر) بود. از هویزه که سمت خرمشهر رد شدند، عراق برای ایجاد خط پدافندی آتش تهیه وحشتناکی ریخت. بچه­ ها دو نفر دو نفر سنگر می­کندند. نصراله با محمد راسخی سنگر کندند. در سنگر نشسته بودند که گلوله آمد و دو نفر با هم شهید شدند. محمد راسخی طلبه آیت‌الله ایمانی بود. کنار نصراله یک سنگر کنده بودند. بعد از عملیات عراقی ها آتش تهیه می­ریزند و دو تا به همراه هم به شهادت می رسند. آیت الله ایمانی روز خاکسپاری این دو نفر با حالت گریه صحبت­های عجیبی با راسخی نمود. مثلا گفت «تو (راسخی) شاگرد من بودی، من حق معلمی گردن تو دارم، روز قیامت باید دست من را بگیری.» چون راسخی با نصرالله هم محلی و طلبه در حوزه آیت‌الله ایمانی بود. راسخی و نصراله خیلی به هم علاقه داشتند و با هم به شهادت رسیدند. این رزمنده­ها هیچکدام تسویه حساب نمی­کردند. نصرالله یکبار تسویه حساب حقوقی هم نکرد. حتی فکرش را هم نمی­کرد
📷 محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر ۱۹ فجر در جمع صمیمی رزمندگان استان فارس 🌴 دوران ▫️▫️▫️▫️▫️▫️🚩🚩🚩 💠 🎙 ١۶ سالم بود که وارد لشکر ۱۹ فجر شدم. شروع کار من به عنوان دیده بان خمپاره بود و تا آخر جنگ هم ادامه دادم. در این مدت طولانی در رفتار و برخورد محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر فجر چیزی جز تواضع، فروتنی و آرامش ندیدم. تا قبل از آن خیال می کردم که فرمانده لشکرها آدم‌هایی بدون حوصله و عصبانی هستند ولی خصوصیات اخلاقی حاج نبی نظر مرا عوض کرد. حدود ۹ سال در خدمت این فرمانده عزیز بودم ولی یک بار هم ندیدم که با کسی تند برخورد کند یا بر سر کسی داد بزند آن هم در شرایط سخت جنگ که همراه با فراز و نشیب‌ها بود. سال‌ها پس از پایان جنگ (۱۳۹۲) به منظور ضبط گفتگو و ضبط خاطرات ایشان از دفاع مقدس به تهران رفتیم. به دفتر حاج نبی مراجعه کرده و در آنجا به دفتردار ایشان گفتم که آیا حاجی هنوز هم حال و هوای دوران جنگ را دارد و در برخوردها آرام و مهربان است؟ آن بنده خدا گفت: حاجی به مراتب بهتر از آن موقع است و با آرامش خاص برخورد کرده و برخورد ملاطفت‌آمیز با اطرافیان و دیگران دارد... --(راوی: رزمنده لشکر۱۹ فجر -- استان فارس، در دوران دفاع مقدس) •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
29.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | اعلام رمز عملیات پیروز والفجر ۸ توسط محمدنبی رودکی فرمانده لشکر ۱۹ فجر-- استان فارس - زمستان ۶۴ اینجا بیت الشهداست..👇 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ معرفی کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت سردار محمدنبی رودکی (ع) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🎥 فیلم| روایت محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه از طرح ابتکاری شهید احمد سیّاف زاده در عملیات خیبر /// عبور رزمندگان در هور و در تاریکی شب 🌱🌱🌱🌱🌱 ➖ خاطره نبی رودکی(فرمانده لشکر ۱۹ فجر)از عملیات خیبر که درجزایر مجنون صورت رفت👇 🔹 قبل از عملیات خیبر جلسه ای با برادر محسن رضائی و فرمانده هان لشکرها وتیپها وقرارگاهها داشتیم.تصمیم گرفته شد همه اعضا جلسه چندروزی را با لنج به جزیره کیش برویم.هنوز نمیدانستیم فلسفه این سفر چیست از سواحل تا جزیره کیش چندساعت در لنج بودیم.در بین جمع شهید همت،شهید احمد کاظمی، شهید باکری،شهید خرازی و بنظرم شهید علی هاشمی هم بود بجزیره کیش رسیدیم.سپس به یکی از کاخ های مربوط بخاندان منحوس پهلوی رفتیم. ابتدای ورودی بمحوطه،تابلوئی نصب شده بود که نوشته بود:فاعتبروا یا اولی الالباب.سه چهار روزی مسافرت طول کشید با دستور جلسات متعدد و خاطرات بیاد ماندنی از آن جمع ملکوتی بعداً متوجه شدیم برادر رضایی با این سفرمیخواست فرماندهان به هورالعظیم و هورالهویزه و آب و موج و لنج و قایق و شنا و..آشنائی بیشتر و آمادگی بهتری را کسب کنند وبعدکه آمدیم درمنطقه جفیر و شط علی و هورالعظیم و طلائیه،..و ماموریت عملیات خیبر،متوجه علت سفر بجزیره کیش وساعتها حرکت با لنج شدیم 🔺برای انجام عملیات درجزایر مجنون به تمام لشکرها وتیپ های سپاه تعداد زیادی قایق واگذار شد.یکی ازطراحان عبور از آبراه های هور،شهید احمد سیاف زاده،معاون عملیات ق کربلا بود که با ارائه طرح نصب روشنائی در داخل نِی های کنار آبراه ها علاوه بر تعیین مسیر قایق ها برای پرواز هلیکوپترها یا بالگردها درشب طرح وتدبیر این شهید موثر افتاد
🌴 دوران دفاع مقدس -- شهادت عارف و دلداده حضرت زهرا (س) شهید محمد اسلامی نسب 🌷🌷 ▫️▫️▫️▫️▫️▫️🚩🚩🚩 👆👆🎥 صحبت های حضرت زهرایی شهید اسلامی نسب 🌷 🎞 رهبر انقلاب بعد از دیدن این فیلم فرمودند : من مطمئن هستم که این شهیدعزیز ( شهید محمد اسلامی نسب ) در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) ملاقات داشته و می‌ خواست چگونگی این دیدار را توضیح دهد اما نمی‌دانم چرا منصرف شد ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 💠 ماجرای شهیدی که در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) دیدار کرد 💠 سردار محمدنبی رودکی از بازدید رهبر انقلاب از لشکر ۱۹ فجر و ذکر نام شهید اسلامی نسب چنین یاد می کند:👇🌷 🎙 در بازدید مقام معظم رهبری از لشکر ۱۹ فجر استان فارس، فیلم مصاحبه ای از شهید اسلامی نسب که برای چند روز قبل از شهادتش بود، پخش شد. ◇ ایشان با ذکـر عملیات فتح المبین به یاد حضرت زهـرا (س) افتاد و گفت: «آن پاره تن حضرت رسول (ص) همیشه ما را در مصائب یاری کرده و هیچ گاه تنها یمان نگذاشته است.» ◇ سپس با بغض و مکث طولانی ادامه داد: «هرگـاه نام مبارک بی بی حضرت فاطـمه (س) را بزبان می آورم،ناخودآگـاه از خود بی خود می شوم.» و بعد به زمین خیره می‌شود و سکوتی طولانی ...! 🔻 وقتی فیلم تمام شد؛ مقام معظم رهبری با چشمان خیس از اشک فرمودند: «ایشان کتمان میکند که حضرت را دیده است.بنده مطمئنم که این شهید عزیز، در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) مراوده داشته است» ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌷شهید محمد اسلامی نسب تاریخ شهادت : 1365/10/4 مسئوليت : فرمانده گردان امام رضا (ع) لشكر فجر شهادت: عمليات كربلاي۴ / شلمچه مزار شهید : گلزار شهداي شيراز ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
💠 خاطره سردار محمدنبی رودکی از امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌷شهید مسعود منفرد نیاکی 🎙 در ادامه پاتک‌های سنگین عراقی‌ها در تنگ در عملیات در سال ۱۳۶۰، آتش سنگینی بر روی رزمندگان اسلام اجرا می‌شد و تلفات و مجروحین زیادی دادیم. خوف آن می‌رفت که عقب‌نشینی اجباری به سمت شهر داشته باشیم. 🌷 شهید ، شهید ، ، ، سرهنگ شهید [فرمانده لشکر ۹۲ زرهی] و... در روستای بردیه قبل از و چند کیلومتری سوسنگرد جمع بودند. فرماندهان فوق برای پیروزی در این عملیات قرائت می‌کنند. 🔺من و جمعی از نیروها در خط مقدم بودیم. به یکباره آتش عراقی‌ها و پاتک آنها قطع شد. دلیل آن این بود که به پیشنهاد روحانی شهید دعای توسلی در قرارگاه کربلا برگزار شد و این توسل کار خودش را کرد🌴 ▪️در در جلسه دعا، سرهنگ فرمانده لشکر زرهی ارتش از شدت تاثر از ذکر مصیبت حضرت زهرا (س) غش کرد. بعد از عملیات فرمانده‌هان خدمت امام (ره) رسیدند. شهید خاطره سرهنگ نیاکی را خدمت امام راحل مطرح کرد و گفت که وی در حین ذکر مصیبت بی‌بیِ دوعالم از هوش رفت. 🌷 امام (ره) فرمودند: ─ «این رجعت و بازگشت به اصل خویش است‌.» •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس