دفاع مقدس
💠شرح زندگی بعضی از شهدا، حجت را بر خیلی ها تمام میکند. آنهایی که بهانه کافی برای نرفتن به جبهه داشت
🌷 #کلام_شیرین_و_دلنشین_شهید
📄 بخشهایی از وصیت نامه شهید غلامرضا رمضانی👇👇
✍️ ... و اما سخنی با همسر و فرزندانم :
🔹 همسرم؛ برای تو و نور دیدگانم از خداوند بزرگ سلامتی آرزو میکنم و امیدوارم که با توفیق الهی به وظایف شرعی خویش عمل و من عاصی را از دعای خیر فراموش نکنید.
باری ابتدا، نظر به اینکه دلم برای شماها تنگ شده و نامه ای هم برایتان بعد از آمدن تا به حال نتوانستم بنویسم سلام و حال و احوال را با بچهها میکنم و بعد با تو سخن به میان می آورم.
💕دختر مریض و معصومم زهرا، سلام، عزیز دلم، دختر خوبم امیدوارم به زودی زود حالت خوب و شفای کامل بگیری و اگر خدا خواست من از بالای سرت بروم که وسیله ای بیش نبودم. گرد یتیمی و تنهائی، آن قلب کوچک و مریضت را نیاز دارد دخترم در شب عملیات و شب جمعه که امیدوارم سرنوشت اسلام روشن و تعیین شود، نه ترس از مردن دارم و نه آرزوی دیگر. اما دلم نمی آید که شما را بی سرپرست بگذارم. به خصوص تو را، چون علاقه زیاد به من داشتی و دلت نمی آمد با من خداحافظی کنی. اگر خدا خواست که آمدم ناراحتی شما هم رفع می شود.
بابا جون با اینکه دلم نمی آید بالاجبار با تو خداحافظی می کنم و از دور روی ماهت را می بوسم، خدا نگهدارت.
❤️ پسر عزیزم محسن جان، بابا جان، فدای آن هوش و فهمت و درک والای تو بشوم. محسن جان در حالی که بغض گلویم را می فشارد و به یاد آن دستهای کوچکت که صدقه میدهد و همچنین زبانت که دعا می کند هستم دلم نیز برایت تنگ شده محسن جان. اگر مرا دیگر ندیدی ببخش و همیشه حرف مادرت را گوش کن. محسن جان، مادر خیلی به گردن من و شما حق دارد. کمکش کن و به جای بابا مرد خانه باش و از زهرا و زینت و مهدی مواظبت کن، مبادا زهرای دلشکسته را اذیت کنی. به حرفهایش گوش بده او را ناراحت نکن و صبور باش درسهایت را خوب بخوان. انشاءالله در آینده برای جمهوری اسلامی و نیز برای خودت مثمر ثمر باشی.
فرزندم در همه حال بیاد خدا باش و بقول امام از حالا به فکر اسلام باش و به فکر تکلیف خودت، تا مثل ما در آینده پشیمان و شرمسار نباشی و گوش به فرمان امام عزیزمان نمازت را بخوان و تمرین کن و قرآن را یاد بگیر و بخوان و بدنبال مسائل شرعی برو و به بابا حاجی و بابا فتح الله و مادر بزرگ هایت و مادرت احترام بگذار و یک بار دیگر هم سفارش می کنم مواظب مادرت و زهرا و زینب و مهدی نیز باش. در اینجا روی ماهت را می بوسم و با تو نیز خداحافظی می کنم خدا نگهدارت بابا جان.
❣️ دختر نازنینم زینب عزیزم ، بابا جان سلام، الهی فدای آن بلبل شیرین سخن و مرغ خوش الحانم بشوم، بابا جان امیدوارم مرا ببخشی که نتوانستم در این فصل طراوت و نونهالیت بیشتر با تو باشم و برایم شیرین زبانی کنی و تشویقت کنم تا درآینده هم بیشتر و بهتر رشد کنی، خب دخترم تقدیر این بوده و هر چه خواست خداوند باشد رخ خواهد داد ، دلم برایت تنگ شده و از دور روی ماهت را می بوسم و برایت آینده ای روشن و با افتخار آرزو می کنم و امیدورام مانند هم اسمت حضرت زینب(س) ، قهرمان صبر و استقامت باشی خدا نگهدارت باباجان .
💓مهدی عزیزم، حرف زدن با تو را که اکنون خیلی کوچکی و حرفم را نمیفهمی واگذار می کنم به بعدها که مادرت دینم را ادا کند .
🌿 . . . و اما همسر مهربانم :
امیدوارم سلام مرا که مملو از اخلاص و صمیمیت است از داخل سنگر بپذیری .
همسرم همانطور که بارها گفته ام من نتوانسته و نمی توانم برای تو شوهری باشم که مورد رضایت پروردگار باشد و امیدوارم از خداوند بزرگ مزدت را بگیری و ثابت قدم باشی و در دنیا و آخرت سرفراز باشی. و اگر من رفتم تو بتوانی با بچه ها با سربلندی زندگی کنی ، همسرم امیدوارم مرا حلال کنی و می دانم که حلالم می کنی ، چون میدانم که تو خیلی گذشت دارای می دانم و میدانی که با نبودن من بچه ها برایت زحمت زیادی دارند و مسئولیت ات را خیلی سنگین می کند امیدوارم خداوند در دنیا صبر و استفامت و در آخرت جزای خیر این زحمات را به تو عطا کند ، اگر خداوند شهادت را تصمیم کرد و خدا با لطف خودش با شهدا محشورم کرد و اجازه شفاعت فرمود انشاءا... شفاعتتت را می کنم🤲
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🔺 پ.ن: زمانی که پیکر شهید را برای غسل دادن به بهشت زهراء (س) انتقال دادند، به هنگام تغسیل و با ریختن آب بر روی بدن مجروح شهید، قطعه ها و تکه های پوست و بدن شهید جدا می شد، که حاکی از شکنجه های بسیار بود. دیدن این صحنه رقت انگیز، حاضران را متأثر میکرد ولی هیبت و وقار همسر قهرمانش، مانع آن بود که کسی شیون و ناله بلند سر دهد. فقط وقتی مراسم تکفین انجام شد، او یک جمله گفت: «من می خواهم در ماشین حمل پیکر غلامرضای عزیزم، تا کاشان با او باشم».
⚪️ این همسفر صبور، بعد از شهادت همسرش، کمر همت بست و چهار امانت شهید غلامرضا را به ثمر رسانید و خود نیز در اواخر دهه هشتاد نقاب در رخ خاک کشید و به یار و یاور دیرینش شهیدش پیوست.
دفاع مقدس
💠شرح زندگی بعضی از شهدا، حجت را بر خیلی ها تمام میکند. آنهایی که بهانه کافی برای نرفتن به جبهه داشت
🌿خوشا به حال او که همسرش برایش نوشته بود: « اگر خداوند شهادت را نصیبم نمود و با لطف خودش با شهدا محشورم کرد و اجازه شفاعت یافتم، انشاءالله شفاعتت را می کنم».🤲
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
فرمانده لشکر چیکارست؟!
فروردین 1364 اندیمشک
اواسط فروردین 1364 بود که میخواستم برای ردیف کردن بعضی کارهایم،به تهران بروم. علی اشتری هم میخواست بیاید که گفت باهم برویم.
بلیط قطار به هیچوجه گیر نمیآمد.پرسوجو که کردیم، فهمیدیم فقط یک قطار ساعت 5 عصر به تهران میرود ولی همۀ بلیطهای آن را لشکر 27 گرفته تا خانوادۀ شهدا را که برای بازدید از منطقه آورده بودند،به تهران برگردانند.
همینطور که ساک بهدست جلوی راهآهن اندیمشک ایستاده بودیم،حاج رضا دستواره را دیدم که داشت وارد میشد.سریع رفتم جلو و قضیه را گفتم که خندید وگفت:
-مشکلی نداره. برای شما جا داریم.سریع بیایید سوار بشید.
ساکها را برداشتیم و دنبال او وارد ایستگاه شدیم. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که دژبان آذری زبان آنجا، داد زد:
-آهای،برگردین، کجا دارید میروید؟
که حاج رضا گفت:
-اینا با من هستند.مشکلی نداره.
که دژبان جلو آمد و گفت:
-اینا کیه. خودت رو هم میگم. کجا سرت رو انداختی پایین و داری میری تو؟
حاج رضا گیرکرد چه بگوید.دهانم را بردم دم گوش دژبان و گفتم:
-ببین، این برادر، قائممقام لشکر حضرت رسوله.
که شانههایش را انداخت بالا و با بیتفاوتی گفت:
-قائممقام چیه،خود فرمانده لشکر هم باشه،حق نداره بره تو. مگه اینکه حاجی شیبانی تاییدش کنه.
که با تعجب گفتم:
-مردمومن،حاجی شیبانی مسئول ستاد لشکره.یعنی نیروی زیردست اینه.
که بازگفت:
-من به این کارا کار ندارم.تا حاجی شیبانی نگه،هیچکس نمیتونه بره تو.
که حاج رضا،مظلومانه کناری ایستاد؛تاچشمش به حاجی شیبانی افتاد،او را صداکرد و گفت:
-حاجی جون،من رو تاییدکن تا این برادرا راه بدن تو.
سیدمحمدرضا دستواره متولد: 1338 شهادت: 13 تیر 1365 عملیات کربلای 1 مهران. مزار: بهشتزهرا (س) قطعۀ 26 ردیف 89 شمارۀ 50
حمید داودآبادی
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
"من که در این عمر خود نتوانستم بهره ای از این اقیانوس الهی یعنی جهاد فی سبیل الله ببرم ولی همواره سعی داشتم با چاکریِ مجاهدان مخلص، خود را خاک پای آنها سازم"
🇮🇷 یاد و خاطره
جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
سردار شهید حاج سید رضا دستواره
اخوی شهیدان سید محمد و سید حسین دستواره
گرامی باد...
شهادت : ۱۳ تیر ۱۳۶۵
عملیات کربلای یک
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
ا🇮🇷 فرزند ايران
🌿 دلاور مرد مازندران
💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!!
🌱 تولد: مهرماه ١٣٣١- ساری
🌷 شهادت: ٩ بهمن ١٣٦٥ - عمليات كربلای5
🔸دانشجوي دانشگاه امير كبير
🔺 مسئول حراست راه آهن کشور
🌿 قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🌴در عملیات کربلای5 که بسیار سخت بود، روزی او را فراخواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و جانشینی ریاست راه آهن کل کشور را به وی ابلاغ کنند. او نگاهی به فرستاده وزیر کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و در حالی که عذرخواهی می کرد، با یک دست و با کمک دندانش حکم را پاره کرد و گفت: اگر میخواستم در تهران باشم که به جبهه نمیآمدم. من با خدا معامله کردهام. به وزیر بگویید من علیرضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم تا شهید شوم🕊🕊
ا🌱🌷🌱🌷🌱
✍️ بخشی از نوشته های شهید
نمی دانی چقدر لذت دارد که انسان خودش را در روحانیت جبهه ها حس می کند. همه شور و عشق رفتن به کربلا را دارند ، دائم در نمازها نوحه می خوانند. برای اباعبدالله الحسین سینه می زنند. برای ظهور و کمک امام زمان (عج) در جبهه ها سینه می زنند ، اینجا شور و حالی دیگر است. انشاءالله قسمت همه عاشقان حسین (ع) بشود
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
▫️تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
▫️ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فرزند ايران 🌿 دلاور مرد مازندران 💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!! 🌱 تولد: مهرماه
آن زمانها عشق ميدان دار بود
عشق در دلهايمان سردار بود
رنگ خون، بالاترينِ رنگ بود
عشق آنجا ناخدای جنگ بود
💠 چهار سردار در یک قاب
🇮🇷 یاد و خاطره دلاوران شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
۱.به یاد شهید محمود ثابت نیا
فرمانده گردان کمیل
۲.به یاد شهید علیرضا نوری
قائم مقام لشکر
۳.به یاد شهید علی اکبر حاجی پور
فرمانده تیپ یکم عمار
۴.به یاد شهید بهمن نجفی
معاون تیپ یکم عمار
گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
ما سینه زدیم، بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنهادیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
#دفاع_مقدس
#شهدا
#شهادت
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
به یاد دو اسطوره ناشناخته دفاع مقدس
معتقد به ولایت فقیه
بسیجیان نهضت روح الله
مسافران مخلص امام الرئوف
"شهید محسن امیدی"
شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۳
شلمچه ، عملیات کربلای هشت
مزار : قطعه ۲۷ / ردیف ۱۱۶ / شماره ب
"شهید سید احمد پلارک"
شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲
شلمچه ، عملیات کربلای هشت
(اصابت گلوله دشمن به پشت سر)
مزار : قطعه ۲۶ / ردیف ۳۲ / شماره ۲۲
این عکس ناب
مربوط به سفر زیارتی مشهد مقدس
در آغاز فروردین ۱۳۶۶ می باشد
این دو شهید عزیز به فاصله یک روز از هم به مقام والای شهادت دست یافتند
و همنشین حضرت اباعبدالله الحسین {علیه السلام} شدند
خوشا به سعادت فداییان واقعی و بامعرفت حضرت زهرا {سلام الله علیها}
سلام و صلوات نثار روح پرفتوح و ملکوتی امام و شهدا
و هدیه به شهید محسن امیدی و شهید سید احمد پلارک
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
به یاد دو اسطوره ناشناخته دفاع مقدس معتقد به ولایت فقیه بسیجیان نهضت روح الله مسافران مخلص امام الرئ
🌹شهید سید احمد پلارک
نام پدر: عباس
تولد: ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ تهران
شهادت: ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ شلمچه
مزار : بهشت زهرا(س). قطعه۲۶، ردیف۳۲، شماره ۲۲
♦️♦️♦️
🔹به او میگویند : شهید عطری ))
🔸خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند...
🔹از سنگ قبرش همیشه عطر گلاب و گل های معطر ترشح میکند، و مزارش همیشه نمناک است..
طوری که هربار مزار شهید را خشک کنی چند دقیقه بعد از طرف دیگر مزارش شروع به مرطوب شدن با گلاب میکند...
🔸شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت…
♦️♦️♦️
❇️مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرد:
▫️ نماز شب
▪️ غسل روز جمعه
▫️ زیارت عاشورای هر صبح
🔹23 ساله بود که شهید شد.
مادرش می گوید از سن 13 سالگی نماز شبش قطع نشد...
«نماز اول وقت چیزی بود که برایش از نان شب مهمتر بود.»
🔸گاهی بعضی کارهایش همه را متعجب می کرد...
«مثلا بین هر دو رکعت نماز شبش کمی می خوابید و دوباره بیدار می شد. وقتی علت این کارش را پرسیدند گفت: آدم باید نفسش را سختی بدهد تا پاک شود.....»
🔹سید احمد همیشه در همه عملیاتها، یک شال مشکی به سر و گردنش میبست.... جالب اینکه با وجود سادات بودنش، شال سبز نمی انداخت...
🔸فرمانده آرپیجی زن های گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) بود و این گردان یک هیئت داشت که نامش هییت متوسلین به حضرت زهرا (س) بود؛
🔹هر روز بعد از نماز جماعت صبح، زیارت عاشورا خوانده می شد... شهید پلارک یکی از مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت...
«هیچ وقت از یادم نمی رود، به محض اینکه نام حضرت فاطمه زهرا( س) می آمد خیلی شدید گریه می کرد؛ او ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت.»
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
بسم الله که بگویی
دستِ تو همان دست خدا میشود
و با دست خدا که طعام تناول کنی سیر میشوی
#لحظات_سبز_افطار
#مردان_بی_ادعا
#التماس_دعا
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌹 شهید سید مرتضی آوینی:
اگر شب قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین ميگردد، همهی شبهای جبهه شب قدر است.
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
به یاد دو اسطوره ناشناخته دفاع مقدس معتقد به ولایت فقیه بسیجیان نهضت روح الله مسافران مخلص امام الرئ
📷 شهید سید احمد پلارک در کنار مداح، فرمانده و بسیجی مخلص گردان عمار، شهید مسعود ملا
🌷مسعود ملا از عجایب و نوادر #دفاع_مقدس بود و الگویی برای رزمندگان گردان
🌴 این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است:
✍️ پروردگارا از او می خواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا (ع) شوم...
🔹...در تنگه ابو غریب، گردان عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد
گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا مسعود تعدادی از نیروهایش را عقب فرستاد، و خودش با تعدادی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد
در این میان، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند
او در حالی که به شدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دست های او را بسته و پشت خودروی نفربر و در حالی که وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت تا سه راهی فکه کشاندند ...و پس از آن آرزوی دیگرش محقق شد..
⭕️...این بار سربازان دشمن در حالی که او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند😭😭
🌴 گروه #واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
✅ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"👇👇
https://www.instagram.com/defaemoqadas/