eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
870 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
💠 محمود خالقی پور در گذر زمان ⏳ 📷 حاج محمود خالقی پور ، پدر شهیدان خالقی پور او خود نیز از رزمندگان دفاع مقدس بود که در تیرماه 1395 به فرزندان شهیدش پیوست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📺 عکس‌هاے زیرخاکے https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
🌷 شهید ، سردار سرفراز ۳۱_عاشورا - جانشین شهید مهدی باکری 🌱 دوران نوجوانی 🌷 دوران دفاع مقدس ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 گروه واتساپ عکس‌هاے زیرخاکے https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii 📽 مجموعہ عڪس‌ها، فیلم‌ها و فایل‌هاے صوتے قدیمے 📢
دفاع مقدس
🌺 کجایید ای شهیدان خدایی 🍀 بلاجویان دشت کربلایی 🎥 #کلیپ | شهدایی که در این کلیپ روی ماهشان را می
شهدا 😁 ⁉️ پای چپ یا راست !! .. توی سنگر هر کس مسئول کاری بود . یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر 😮 به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است. نمی توانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند .. کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، 😕 یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .😆 صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !😨😲 سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!😄😃😂 تا می خورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده!! خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت .. 💕 شهید رسول خالقی پور 😊 و از سیره شهدا بود . . . روحشون شاد🥀 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
#طنز شهدا 😁 ⁉️ پای چپ یا راست !! .. توی سنگر هر کس مسئول کاری بود . یک بار خمپاره ای آمد و خورد
🕊🕊 شهید رسول خالقی پور از زبان خود شهید چند روز قبل از آخرین عملیات درست در ایامی که قطعنامه امضاء شده بود، دشمن دوباره در جبهه غرب از اسلام آباد و در جنوب از منطقه "پاسگاه زید" شروع به حمله کرد و گردان ما می بایست به منطقه شلمچه در جنوب می ر فت. درست در آن هنگام بود که شهید رسول خالقی پور در جمع بچه ها گفت:👇👇 🌿 بچه ها باب شهادت دوباره کمی باز شده است (کرکرهء شهادت کمی بالا رفته ) و ما فرصت کمی داریم، هر کسی شهادت می خواهد باید شیرجه بزند. من هم مثل فیلم ها در لحظه آخر کشته می شوم و روی مرز بین المللی به زمین می افتم. بعد نیروهای سازمان ملل در حالی که سوت پایان را می زنند می آیند و درست بالای سر من پرچم های سفید خود را در زمین فرو می کنند. بعد خانواده هایمان می آیند و ا جساد ما را می برند. 🌷شهید رسول خالقی پور به همراه برادر و چند همرزم دیگرش دو روز بعد در واپسین لحظه های جنگ روی جاده مرزی بین آبادان و بصره جان به جان آفرین تسلیم کردند و پیکر های پاکشان تا چهل روز بعد نیز در همان محل باقی ماند. تا اینکه پدر شهیدان خالقی پور به همراه چند تن از دوستان وهمرزمان شهید به منطقه رفته و اجساد مطهر ایشان را شناسایی و به محل دفنشان در قطعه ۲۷بهشت زهرای تهران منتقل می کنند . روحشان متعالی باد . گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🕊🕊 #پرواز شهید رسول خالقی پور از زبان خود شهید چند روز قبل از آخرین عملیات درست در ایامی که قطعن
مدت زمان زیادی بین زمان مجروحیت و شهادت علیرضا طول نکشید،سال۱۳۶۷ بود که علیرضا و رسول در سنین (۱۹ و ۱۶)سالگی در شب عید قربان در منطقه شلمچه در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدند زمانی که این دو فرزندم شهید شدند، دشمن فکر کرده بود که به ما ضربه زده است و این خانواده دیگر منزوی می‌شود؛ اما غیرتم اجازه نداد که این سخنان را تحمل کنم، زمانی که پیکر فرزندانم را دم در خانه آوردند،کنار آن‌ها ایستادم و خطاب به امام خمینی گفتم: "اماما سرت سلامت،دو تا از این بچه‌های ناقابلم به اولین پسرم پیوستند؛ ولی هنوز کار ما تمام نشده است. هنوز پدرشان هست. حتی اگر پدرشان هم شهید شود من امیرحسین دو ساله‌ام را برای آزادی قدس پرورش خواهم داد. اگر او هم نباشد، خودم کمر همت را می‌بندم و چادر به سر، در همه جهات و جبهه‌ها برای پایداری و ایستادگی کشورمان می‌جنگم" امروز هم چیزی تغییر نکرده است و هنوز هم پشت سر امام خامنه‌ای هستیم و پیرو ایشان و تا آخرین لحظه یعنی ظهور امام زمان(عج) با صلابت ایستادگی کرده و خواهیم جنگید تا زمانی که خدا باشد،تنها نیستم، من در این۳۵ سال با خاطرات آن‌ها زنده هستم و نفس می‌کشم و احساس می‌کنم آن‌ها هم کنار من نفس می‌کشند گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
مدت زمان زیادی بین زمان مجروحیت و شهادت علیرضا طول نکشید،سال۱۳۶۷ بود که علیرضا و رسول در سنین (۱۹ و
📚 کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» ⚪️ خاطرات ‌ناگفته فروغ منهی؛ مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقی‌پور 🌿 مادر شهیدان خالقی پور یکی از مادران نمونه زنجانی است که علاوه بر تقدیم سه فرزند خود، افتخاری همسری جانباز دوران دفاع مقدس را دارد. اولین شهید این خانواده شهید داود خالقی‌پور، متولد ۱۳۴۴ است که در سال ۱۳۶۲ طی عملیات خیبر در جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد. دو شهید دیگر این خانواده نیز رسول و علیرضا متولدین ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ بودند که به طور همزمان در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه زید در آغوش یکدیگر به فیض شهادت نائل آمدند. فروغ منهی که با صبر و پایداری راه فرزندان خود را ادامه می‌دهد. مادری که هنوز هم مثل ایام دفاع مقدس، با اقتدار و محکم صحبت می‌کند، می‌گوید هنوز دفاع تمام نشده است و جنگ با دشمن ادامه دارد تا ظهور آقا امام زمان (عج). فروغ منهی، مادر جوانی که روزهای جوانی‌اش به داغ جگرگوشه‌هایش گذشت و خم به ابرو نیاورد. شیرزنی توصیف نشدنی که در صفحات این کتاب فقط گوشه‌هایی از صبر زینب‌گونه‌اش به تصویر کشیده شده است. از روزهای جوانی‌اش تا روزهایی که کنار بچه‌هایش بود و به سرعت برق و باد گذشتند. روزهایی که از زنجان به نازی‌آباد تهران آمد و در این شهر و خانه، غریب بود و حالا بعد از ۵۰ سال در هر جایی جز این خانه و محل، غریب است و دلش پر می‌کشد برای خانه و کوچه‌شان. کوچه‌ای که حالا اسمش شده است: «کوچه شهید داوود خالقی‌پور». در برشی از کتاب می‌خوانیم:👇 «کنار تابوت زانو زدم. پوستش از شیمیایی ملتهب و تن سفیدش پر از دانه‌های ریز قرمز بود. مثل وقتی که سرخک گرفت. به پوستش دست کشیدم. زخم ترکش‌های زبر. چقدر حرف برای گفتن داشتم. به صورتش دست کشیدم. سرمای تنش در جانم خزید. چرا قدر پسرم را ندانستم؟ تا چشم بر هم زدم، از پیشمان رفت. من ماندم و حسرتی که دلم را می‌سوزاند. دستش را در دستم گرفتم. موهایش را نوازش کردم. صورتم را نزدیکش می‌بردم و عقب می‌آوردم. حرف می‌زدم و گریه می‌کردم. ساکت می‌شدم و نگاهش می‌کردم. می‌بوییدم و می‌بوسیدمش. همة تنش را لمس کردم. ذره‌ذرة داوود را به خاطر می‌سپردم.» گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
📆 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۶ - 🌷شهادت فرمانده سپاه سقز 🏳️ عقــاب کردسـتان . . . لقبی که ضدانقلابیون از ترس جان خود به او داده بودند... 🌱 او در ٤ خرداد ١٣٤٣ ، در اصفهان متولد شد. دانش آموز بود که انقلاب به اوج خود رسید. یک سال پس از آغاز جنگ، تحصیلات خود را نیمه تمام گذاشت و در سال ١٣٦٠/٧/١٢ ، به عضویت سپاه درآمد و برای دفاع از اتقلاب و مردم مظلوم کردستان به آن دیار اعزام شد. در عملیات های متعدد شرکت کرد. او دو بار در سالهای ٦٣ و ٦٥ ، از ناحیه کتف و پا مجروح شد . رشادت و شایستگی های زهتاب سبب شد تا به فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شود، وی در این سمت به رغم جوانی، بسیار با تجربه عمل می کرد و در سال ١٣٦٦/٤/٣٠ ، در حالی که هنوز به سن ٢٤ سالگی نرسیده بود در درگیری با ضد انقلاب، از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.
دفاع مقدس
📆 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۶ - 🌷شهادت #محسن_زهتاب فرمانده سپاه سقز 🏳️ عقــاب کردسـتان . . . لقبی که ضدانق
💠 فرازی از سخنان سید موسى موسوى، نماینده امام در کردستان👇 ▫️ شهید حاج محسن زهتاب در حالیکه وجب به وجب خاک محروم و ستمدیده ی کردستان شاهد دلاوری های اوست، برای همرزمانش خاطرات فراوانی از عظمت و شکوه ایثارگری ها بجای گذاشت و با دلی لبریزاز شوق و رحمت حق به استقبال سختی‌ها می‌رفت و به حق نمونه‌‌ای بارز و اسوه‌ای شایسته برای ادامه دهندگان راهش بود. ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 📄 دلنوشته اى از خود شهيد؛ فکرمی کنم که من لیاقت شهادت را ندارم. شهدا بی گناهند، اما من گناهکار دوست دارم شهید بشوم...شهادت همت می خواهد، شهادت لیاقت می خواهد من هیچکدام را ندارم و به حال خود تأسف میخورم..."خدایا به ما توفیق شهید شدن در راهت را عنایت کن"...با خودم فکر می کنم که آیا میشود روزی در شروع نام من واژه شهید به کار برده شود و بگویند : 🌷"شهید محسن زهتاب" 🌷 آیا می شود که برادران من، خانواده من نام مرا با افتخار بیان کنند؟... .... و چه نیکو آرزوی او بر آورده شد و رفیق اعلی پرواز کرد🕊🕊🕊 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
📌يك شبه ره صدساله پيمود 🍃در ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ روز ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ و در آﺳﺘﺎﻧﻪ ﭘﺮواز به ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد وﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺸﺖ ﻣﺎﻫﻪ اش ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺻﻮرﺗﺶ را از او ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮداﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﺮدﯾﺪی در دﻟﺶ اﯾﺠﺎد ﻧﺸﻮد 🍃در ﻫﻤﺎن واﭘﺴﯿﻦ ﻟﺤﻈﺎت ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش اﺗﻔﺎﻗﺎت ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ رخ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﻋﺒﺎس ﻣﯽ ﮐﻮﺷﺪ ﺗﺮدﯾﺪ و دودﻟﯽ در درون ﺧﻮد اﯾﺠﺎد ﻧﮑﻨﺪ 🍃اﯾﻨﻬﺎ ﻧﻤﻮﻧﻪ ای اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ,ﻋﺒﺎس راﻩ اﻟﻬﯽﭘﯿﻤﻮد… واﻗﻌﺎً ﻋﺒﺎس ﯾﮏ ﺷﺒﻪ رﻩ ﺻﺪﺳﺎﻟﻪ پيمود **** خلبان عباس دوران، کسی که سالها پس از شهادتش تنها چند استخوان از وی به ایران بازگشت در سحرگاه ۳۰ تیر۶۱ بر فراز حریم هوایی بغداد به پرواز درآمد و پالایشگاه الدوره در ضلع جنوبی بغداد را نشانه رفت. وی تمامی بمب‌های خود را بر روی پالایشگاه فرو ریخت، اما هواپیمایش در آسمان بغداد مورد اصابت موشک‌های ضد هوایی ارتش عراق قرار گرفت. درحالیکه کاظمیان، همراهش، با چتر نجات به بیرون پرید، وی با صرف نظر کردن از خروج اضطراری ، هواپیمای فانتوم(F-4) صدمه‌ دیدهٔ خود را که در آتش می سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس درکشورعراق شد
دفاع مقدس
📌يك شبه ره صدساله پيمود 🍃در ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ روز ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ و در آﺳﺘﺎﻧﻪ ﭘﺮواز به ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد وﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺸﺖ ﻣﺎﻫﻪ اش ﮔ
🕊🕊 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ — سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس دوران ✍️ زندگینامه: ▫️عباس دوران ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد. وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت. عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید. مردی که بغداد را لرزاند... در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت ۲ ماه از برنامه پروازی باز ماند. پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد. با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایرانپرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد. خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید می‌کرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد. شهید عباس دوران در هفتم آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسه‌ای بزرگ آفرید و به کمک خلبان شهید حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله الامیه و البکر منهدم ساخت و بقایای آن را به قعر آب‌هاب نیلگون خلیج فارس فرستاد. به گفته یکی از همرزمان خلبانش، در یکی از نبردهای هوایی که فرماندهی دو فروند هواپیما را به عهده داشت، به مصاف ۹ فروند از جنگنده‌های دشمن رفت و با ابتکار عمل و مهارتی خاص، یک فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپیمای دیگر را مجبور به فرار از آسمان میهن کرد. خلبان شهید عباس دوران همواره در عملیات جنگی پیش قراول بود و برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. وی سرانجام در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ ناپذیر مورد ادعای صدام، با پنج نفر از زبده‌ترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با اراده‌ای پولادین به پالایشگاه الدوره یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش؛ ستوان‌یکم منصور کاظمیان در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه می‌توانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقه‌وار خود و هواپیمایش را بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام در بغداد شد. پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد. پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد. شهید خلبان عباس دوران به هنگام شهادت ۳۲ سال داشت. گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
📌يك شبه ره صدساله پيمود 🍃در ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ روز ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ و در آﺳﺘﺎﻧﻪ ﭘﺮواز به ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد وﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺸﺖ ﻣﺎﻫﻪ اش ﮔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنها فیلم موجود از: قهرمان وطن، شهید عباس دوران به همراه خلبان شهید علیرضا یاسینی و دیگر بزرگان نیروی هوایی ارتش ج.ا.ا در اتاق برییفینگ قبل انجام عملیات درون عمق خاک عراق گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
مسئولان نيروي هوايي بدليل پروازهاي زياد عباس، تصميم گرفتند او را به تهران منتقل نمايندكه او موافقت نكرد،گفت: من به تهران نمي روم،پرواز را دوست دارم و مي‌خواهم به مردم خدمت كنم،هميشه به من مي‌گفت كه از پول اين مردم من دوره ديده‌ام و خلبان شده‌ام، گاهي به من مي‌گفت: آيا مي‌دانيد از پول اين مردم و اين كشور چه قدر براي ما خرج كردند و ما را فرستادند آمريكا تا دوره ببينيم؟من هرگز نمي‌توانم عقب‌نشيني كنم، يكي مي‌گويد نمي‌خواهم پرواز كنم و نمي‌رود،من هم مي‌گويم پس چه كسي برود؟ چه كسي از كشور دفاع كند؟ اگر هـواپیمـا بـال نـداشـته بـاشد، خـودم بـال درآورده و بـر سـر دشـمن فـرود می‌آیـم و هـرگـز تـن بـه اسارت نـخـواهـم داد 🌷شهید عباس دوران🌷بروایت همسر شهید ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 📄 بخشی از نامه عباس دوران به همسرش: «درباره خودم هم شاید باورت نشه، اما تا به حال هر مأموریتی انجام دادم سر زن و بچه‌های مردم بمب نریختم. اگر کسی را هم دیدم دوری زدم تا وقتی آدمی نبوده ادامه دادم» گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ — سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس دوران 🔥 🎥 | روایتی از دلاورمردی های اسطوره نیروی هوایی ارتش، شهید عباس دوران 1️⃣ قسمت اول 🌴 دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
17.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ — سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس دوران 🔥 🎥 | روایتی از دلاورمردی های اسطوره نیروی هوایی ارتش، شهید عباس دوران 2️⃣ قسمت دوم 🌴 دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس دوران، عقاب تیز پرواز آسمان ایران 📽 شهیدی که آوازه شجاعت و دلاوری هایش در دوران جنگ تحمیلی به کابوس مزدوران بعثی تبدیل شده بود. ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🎥 ○هواپیمای شهید عباس دوران بعد از بمباران پالایشگاه الدوره مورد اصابت موشک قرار گرفت، در حالی که می‌توانست خود را نجات دهد با شجاعتی مثال زدنی جنگنده را به ساختمان محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام کوبید و باعث لغو جلسه‌ و فضاحت صدام شد که می خواست عراق را غیرقابل نفوذ و امن نشان دهد. 📎 اسطوره ای است که به گفته کارشناسان نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند. فردی که در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود. او با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
💠 خاطره اي از غيرت و مردانگي شهید عباس دوران : صبح روز اول آذرماه 1359 در اقدامي بي سابقه براي تقدير وتشكر از شجاعت ها وشهامت هاي او در بيش از50 ماموريت جنگي خطرناك،بلوار منتهي به منطقه هوايي شيراز را به نام او كرده وحواله يك قطعه زمين را به او دادند. او درباره اين مراسم نوشت:" غرور وشادي را در چشمهاي همسرم ديدم،خانواده ام نيز خوشحال بودند.حواله زمين را كه دادند دستم، فقط به خاطر دل همسرم گرفتم وبه خاطر او ومردم كه اين همه محبت دارند وخوبند پشت تريبون قرار گرفتم، ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله را پاره كردم وريختم زمين.يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند وبه ما حواله خانه وزمين بدهند؟!" گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🔹 اعزام نیروهای بسیجی به جبهه - تهران/ تیرماه ۶۲ گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🔴صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلوزیون عراق اعلام کرد به هر جوجه کلاغ ایرانی که بتواند به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد، تنها 150 دقیقه پس از مصاحبه ی صدام شهید عباس دوران، شهید علیرضا یاسینی و سرهنگ کیومرث حیدریان نیروگاه بصره را بمباران کردند. 🗓سی ام تیرماه سالروز شهادت خلبان شهید عباس دوران
دفاع مقدس
🔴صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلوزیون عراق اعلام کرد به هر جوجه کلاغ ایرانی که بتواند
‍ 🌺((انتقام آن دختر پرستار را میگیرم))🌺 _ در همان روزها (آستانه عمليات بيت المقدس) و در منطقه مشغول صرف ناهار بوديم که ناگهان يکي از((بچه هاي تکاور نيروي دريايي ارتش)) با حالتي پريشان و آشفته وارد شد، خيیییلي بغض کرده بود و در نهايت نتوانست مانع گريه کردن خود شود. وقتي دليل اين حالت را از وي جويا شديم، اين تکاور که به سختي حرف مي زد، گفت: _(( همين الان از خرمشهر مي آيم، ساعاتي قبل صحنه هايي ديدم که بسيار تکان دهنده و وحشتناک بود و برايم به کابوسي تبديل شده است. )) تکاور گفت: _((در خرمشهر وقتي بعثي ها حمله کردند، من خود را درون يک تانکر خالي از آب پنهان نمودم، تانکر هم به حدي گلوله خورده بود که سوراخ سوراخ شده بود.... وقتي از يکي از اين سوراخها بيرون را نگاه مي کردم، ديدم بعثي ها يک دختر پرستار را به اسارت در آورده اند. آنها بعد از آزار و اذيت بسيار به اين دختر معصوم، در نهايت تير خلاصي به سر او زدند و دخترک پرپر شد.)) _در همين لحظه سرلشکر شهيد " عباس دوران " بسيااااااااار متاثر و ناراااااااحت شده بود، از جاي برخاست و گفت: _(( زود باشيد بچه ها، الان موقعش است که يک ضربه حسابي به اين نامردها بزنيم و حق آن دختر معصوم را بگيريم. )) وقتي با "عباس" به پرواز درآمديم ، نزديکي هاي جزيره "مينو " چادرهاي بعثي ها را مشاهده کرديم و ديديم که افسرانشان روي صندلي نشسته بودند و ساير افراد آنها به صورت چهار رديفي ايستاده بودند و آشپزها مشغول دادن غذا به آنها بودند. در اين هنگام به اتفاق شهيد دوران، آنها را به رگبار مسلسل بستيم و درست مانند يک سفره 100 متري که از فراز آسمان مشهود است، ديديم که همه آنها قلع و قمع و بر زمين پهن شدند.... در اين هنگام ديدم که دماغ هواپيماي شهيد دوران چپ و راست مي شود، احساس کردم که هواپيماي وي آسيب ديده اما موضوع اين نبود بلکه اين هم رزم من چنان خشمگين و برآشفته شده بود که چپ و راست مي رفت و بعثي ها را درو مي کرد. در اين هنگام شهيد " دوران " فرياد مي زد : ((انتقام آن دختر پرستار را مي گيرم...)) 🌺((با نهایت تشکر و آرزوی بهترین ها برای امیر سرتیپ خلبان کیومرث حیدریان)) 🌺 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
❇️یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!! ❇️قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس" ❇️توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!! ❇️همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!! ❇️پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!! ❇️سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!! ❇️تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!! ❇️بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!! ❇️خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!! ❇️شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!! 💟اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از 🔹قهرمان🔹 بود!! 💟قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!! ❤️شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!! ❤️شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!! ❤️شهید حاج محمدابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد...!!! ❤️شهیدان علی، مهدی و حمید باکری: سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!! ❤️شهیدان مهدی و مجید زین الدین: دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!! ❤️شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!! ❤️شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!! ❤️و....... 💙کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!! 💙ما که خودمان قهرمان داشتیم!!! 🔶یه روزی یه لره... 🔶یه روزی یه ترکه... 🔶یه روزی یه عربه... 🔶یه روزی یه قزوینیه... 🔶یه روزی یه آبادانیه... 🔶یه روزی یه اصفهانیه... 🔶یه روزی یه شمالیه... 🔶یه روزی یه شیرازیه... ✳️مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند!!! 💠لره............. شهید بروجردی بود! 💠ترکه........... شهید مهدی باکری بود! 💠عربه........... شهید علی هاشمی بود! 💠قزوینیه........ شهید عباس بابایی بود! 💠آبادانیه........ شهید طاهری بود! 💠اصفهانیه...... شهید ابراهیم همت بود! 💠شمالیه........ شهید شیرودی بود! 💠شیرازیه....... شهید عباس دوران بود! 💚و..... مردان واقعی اینها بودند!!! 💛ای کاش، گاهی از این مردان واقعی و بی ادعا هم یادی کنیم...!!! 💙روحشان شاد و يادشان گرامی باد. گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ - آغاز مرحله سوم عملیات رمضان 🎥 مکالمه بیسیم شهید خیبر سردار حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) 🎤قریب، ...قریب ، ...همت 🌱 دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند تیرماه ۱۳۶۱ ، عراق ، شرق بصره منطقه‌‌ی عملیاتی رمضان، شماری از نیروهـای داوطلب از میـدان مین رَد شدند تا بـرای هـمرزمان خود راهـی باز کنند. برخی بر اثر انفجار مین‌ ها و بعضی به‌واسطه آتش تیربار دشمن به‌شهادت رسیدند.صبح فردای‌ِ واقعه امدادگران برای بردن پیکر پاک شهدا و مجروحان‌احتمالی به منطقه آمدند. گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
🌷شهیدِ عشق ؛ حسین‌بن‌علی شد مُقتدایت میانِ سجده‌‌ی خون در نمازی ... گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
بد جوری زخمی شده بود رفتم بالای سرش نفس نفس میزد بهش گفتم: زنده‌ای؟ گفت: هنوز نه ! او زنده بودن را در شهادت می دید ..! 🕊🕊 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
لحظه مجروحیت رزمنده های همدانی تیپ ۳۲ انصار الحسین (ع) گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
▫️ امام خامنه ای: این حرف من نیست حرف آن رزمنده همدانی است: 💠 کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفسش گیر نکرده باشد. 🌴 فرمانده اطلاعات تیپ انصار الحسین شهید علی چیت سازیان دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
صادق_آهنگران_شب_است_و_سکوت_است_و.wma
964.8K
📢 صوت | حاج 🍀 شب است و سکوت است و ماه است و من 🌸 فغان و غم و اشک و آه است و من 🌼 شب و خلوت و بُغضِ نشکُفته‌ام 🌿 شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗 شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ کجایند مردان بی‌ادّعا؟ کجایند شور‌آفرینان عشق؟ علمدارمردان میدان عشق... همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار درد آشنا! بریز از می صبر، در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگر‌سوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم . . . ─ َ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲" https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴" https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۵" https://chat.whatsapp.com/CDMT6a2iBUgJBCNZAWFI00 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۷" https://chat.whatsap