eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
840 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش ا▫️🌱🌷▫️🌱🌷 💠 فرماندهی که
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | توضیحات شهید مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز در جمع فرماندهان سپاه و ارتش 🎞 هنگام تشریح نقشه عملیات ▫️ در جمع حاضر محسن رضایی(فرمانده وقت سپاه)- شهید صیاد شیرازی— شهید حسن باقری و . . . حضور دارند. 🌴 دوران دفاع مقدس 📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید مسعود منفرد نیاکی 📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas @SNTankograd
صاحب عزا ؛ بیا که به اذن نگاه تو در سینه باز خیمه ماتم بپا کنیم ... ا🕌🚩🚩🚩🚩🚩 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔹به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام 💠 خاطرات آزادگان از عزاداری‌های ماه محرم در اردوگاههای رژیم بعث 🏴 ✍️ راوی: آزاده شهید سیدعلی اکبر مصطفوی ◀️ بعثی ها قبل از فرا رسیدن ماه محرم مخالفت خود را با عزاداری از طریق مسوولان آسایشگاه ها به گوش اسرا رساندند و تهدید کردند در صورت توجه نکردن به این دستور عقوبت سختی در انتظار شماست. معتمدین اردوگاه گفتند چون اسیر دشمن هستیم، باید در این مورد تقیه کنیم، یعنی طوری عزاداری کنیم که باعث حساسیت بعثی ها نشود. بچه ها هم با این تصمیم موافق بودند. ▫️تا شب عاشورا عزاداری آرام به طوری که بعثی ها متوجه نشوند ادامه داشت. ولی شب عاشورا یک دفعه سکوت نُه شبه شکسته شد. همه پیراهن هایمان را از تن درآوردیم، برق آسایشگاه را خاموش کردیم -این در حالی بود که خاموش کردن برق از نظر دشمن جرم بزرگی محسوب می شد- و در تاریکی شب نوحه خوانی و سینه زنی شروع شد. به پیروی از آسایشگاه شماره یک که من در آن بودم بقیه آسایشگاه ها هم عزاداریشان را شروع کردند؛ صدای فریاد "یا حسین" "یا حسین" اسرای اردوگاه که تعدادشان دو هزار و چهارصد نفر بودند، در دل شب در اردوگاه طنین انداخت. 🚩 فریاد "یا حسین، یا حسین" بچه ها که مطمئنا از کیلومترها دورتر شنیده می شد شاید به گوش مردم شهر رمادی هم رسید. عشق و دلباختگی اسرا به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)، اسرا را طوری شیفته خود کرده بود که در آن شب به تنها چیزی که فکر نمی کردند، شکنجه سربازان بعثی بود. 🏴 عزاداری همچنان ادامه داشت تا اینکه یک دفعه متوجه شدیم که بیش از پنجاه نفر از سربازان و نگهبانان در حالی که چوب و کابل های برق فشار قوی در دست دارند، وارد اردوگاه شده و مستقیما به طرف آسایشگاه شماره یک می آیند. 🔴 با عصبانیت و فریاد در آسایشگاه را باز کردند و در همان تاریکی شب با کابل، چوب و لگد به جان اسرا افتادند. ناله و فریاد اسرا با نوای "یا حسین، یا حسین" در هم آمیخته بود. شکنجه جلادان بعثی بیش از ده دقیقه ادامه داشت. 🔹 بعد از کتک کاری مفصل، برق آسایشگاه را روشن کردند. وضعیت بچه ها واقعا رقت انگیز بود. خیلی ها روی زمین افتاده و می نالیدند، بقیه هم با بدن های خون آلود و زار و نزار به دیوار تکیه داده بودند. 🔺 با ضربه چوبی که به سرم خورد، سرم گیج می رفت طوری که چشمانم جایی را نمی دید. فکر نمی کردم دیگر روی سلامتی را ببینم اما به لطف خدا طولی نکشید که حالت طبیعی خود را به دست آوردم. 🔴 چند دقیقه بعد، آنها که سینه هایشان در اثر سینه زنی بیشتر از دیگران سرخ شده بود، مجددا مورد شکنجه قرار گرفتند. صدای فریاد یا حسین یاحسین دو هزار و چهارصد نفر اسیر زیر شکنجه بعثی های خون آشام تا دو بعد از نیمه شب ادامه داشت. تازه بعدش هم تعدادی را به عنوان گرداننده برنامه عزاداری از میان اسرا جدا کرده و در بیرون اردوگاه شکنجه کردند!! ◀️ همه تصورمان این بود در آن شب حداقل بیش از پنج نفر شهید خواهیم داشت، ولی به خواست خداوند و حرمت خون امام حسین (ع) و یارانش هر چند مجروح زیاد داشتیم اما تلفات نداشتیم. ⚪️ بعد از ماجرای عاشورای حسینی در سال ۵۹ در اردوگاه رمادی، دشمن تا سالها بعد از برگزاری مراسم عزاداری بالاخص در ایام محرم، طرح و نقشه دیگری را به اجرا درآورد. دو روز مانده به تاسوعا و عاشورا آمپول هایی به بدن اسرا تزریق می کردند که حداقل تا سه شبانه روز حالت استفراغ توام با سرگیجه و سردرد داشتیم طوری که قادر به حرکت نبودیم. تازه با این همه، بارها مسوولان اردوگاه با گستاخی ادعا می کردند که رژیم عراق طبق قوانین سازمان ملل با اسرا رفتار می کند. در صورتی که عملا بر خلاف قرارداد ژنو که اسرا مجاز هستند به اعمال دینی و مذهبی خود عمل کنند، عمل می کردند!! 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🔹به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام 💠 خاطرات آزادگان از عزاداری‌های ماه محرم در اردوگاههای رژیم بعث 🏴
مجاهدات_سردار_سید_علی_اکبر_مصطفوی.pdf
1.07M
📃 شمه ای از مجاهدت های آزاده دوران دفاع مقدس شهید علی اکبر مصطفوی (راوی خاطره فوق👆) — مسئول حفاظت بیت امام خمینی(ره) — دلاورمرد روزهای سخت نبردهای کردستان و اوایل جنگ با دشمن بعثی — یار دیرینه شهید دکتر چمران . . . 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم منتشر نشده و سری از شکنجه اسرای ایرانی توسط افسران بعثی رژیم صدام 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷🌹🌷 . . . و این انقلاب، آسان به دست ما نرسیده است! 🌱🌱 استقرار و تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، ثمره خون ده ها هزار شهید و مرارت های جانبازان، اسرا ....خانواده های شهدا و امت بصیر و با استقامت ایران است🌿 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
۶ مرداد ۶۱ - اجرای مرحله پنجم عملیات رمضان این مرحله با شرکت سی گردان رزمی از شش محور آغاز شد. در این زمان نیروهاي تأمین کننده دستگاه هاي مهندسی همراه نخستین گروه تک ور شروع به پیشروي کردند و با نفوذ تا عمق مواضع دشمن، لودرها و بولدوزرها را هم پشت سر خودشان به دل دشمن بردند. با یک تأخیر یک و نیم ساعته، مقاومت دشمن در هر دو جناح در هم شکسته شد و نیروها به محل مورد نظر رسیدند. آنها احداث خاکریزها را از محل مثلثی ها به سمت مواضع خودي شروع کردند. خاکریز احداث شده در شمال منطقه با دقت و سرعت پایان یافت. شهید رضا حبیب الهی خودش مستقیما از جلوترین نقطه اي که رزمندگان حضور داشتند، بر عملیات مهندسی نظارت می کرد. اما در جناح چپ منطقه عملیاتی کار گره خورد. ..... مقاومت شدید دشمن، وجود تیربارها و دوشکاهاي فراوان، تیر مستقیم تانک موجب شده بود عملیات احداث خاکریز طبق برنامه پیش نرفته و الحاق صورت نگیرد. رضا حبیب الهی از سمت راست فارغ شده و به یاري آمد، ولی چشمان سرخ شده او که به پیاله خون شبیه بودند، از خستگی بسیار و بی خوابی مفرط وي خبر می دادند که توان او را گرفته و تنش را فرسوده بود به نحوي که هنگام راه رفتن تلوتلو می خورد و حتی حرف زدنش هم طبیعی نبود... [https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
۶ مرداد ۶۱ - اجرای مرحله پنجم عملیات رمضان این مرحله با شرکت سی گردان رزمی از شش محور آغاز شد. در
⚪️ خاطره ای از عملیات رمضان ...!! 🌷مرحله پنجم عملیات [عملیات رمضان] شروع شد. همه‌ چیز طبق طرح پیش می‌رفت. لودر و بلدوزر‌های جهاد سازندگی و مهندسی سپاه به همراه رزمنده‌ها جلو می‌رفتند. باید روبروی دژ خاکریز می‌زدند تا عراقی‌ها، نیرو‌های پراکنده‌ شده در بیابان را نزنند. قرار شد نیرو‌های حاج همت از غرب دژ و نیرو‌های احمد از شرق آن، زدن خاکریز را شروع کنند، ادامه بدهند تا در نزدیک اولین مثلث دژ، خاکریز را به هم وصل کنند. 🌷هوا که تاریک شد رانندگان نشستند پشت فرمان و تا خود صبح تمام‌وقت کار کردند. فقط کسی از لودر پیاده می‌شد که زخمی و شهید شده باشد. صد متری در وسط دو خاکریز مانده بود که هوا روشن شد. تانک‌های عراقی در فاصله یک کیلومتری روبروی این صد متر باقی‌مانده آرایش گرفته بودند و به‌نوبت شکاف بین دو سد خاکی را می‌کوبیدند. 🌷در این یک تکه جا، گلوله جای گلوله می‌خورد. عراقی‌ها می‌دانستند اگر دو سر خاکریز وصل شود راه نفوذشان بسته می‌ماند. احمد با چشم‌هایی که مثل دو پیاله خون روی صورت خاک‌آلودش خودنمایی می‌کرد دنبال راهی بود که این فاصله را بپوشاند و آن‌قدر نخوابیده بود که موقع راه رفتن تلوتلو می‌خورد. 🌷طاقت ایستادن نداشت، با این‌حال نمی‌توانست دست روی دست بگذارد. رفت سراغ بچه‌های زرهی و مهندسی. چند راننده لودر و بلدوزر را انتخاب کرد گفت کسانی را می‌خواهد که داوطلب شهادت باشند. احمد به فرمانده زرهی گفت دو سه تا نفربر بیار جلو، روبروی عراقی‌ها با سرعت به چپ و راست حرکت کنند و گردوخاک راه بیندازند تا دید آن‌طرف کور بشه و بتونیم خاکریز رو به هم وصل کنیم. 🌷ساعتی بعد یکی از راننده‌ها که حسابی خسته بود از حال رفت و از بالای لودر نقش زمین شد. کسی نبود جای او را پر کند. بچه‌ها جمع شدند دور او و آب به صورتش زدند. بهش روحیه می‌دادند و قربان صدقه‌اش رفتند تا با همان حال‌ و روز دوباره نشست پشت فرمان. چند دقیقه بعد گلوله توپ کنار لودر خورد و آن را به آتش کشید. راننده‌ی خسته، زخمی که شد به عقب فرستادنش. بقیه زدن خاکریز را ادامه دادند. 🌷نزدیک ۱۰ کیلومتر طول کل خاکریز بود که ۹۹۰۰ متر آن را در شب، ۸ ساعته زده بودند، اما ۱۰۰ متر باقی‌مانده در روز ۵ ساعت طول کشید. با هر زحمتی بود بالاخره نزدیکی‌های ظهر دو سمت خاکریز به هم وصل شد. احمد نفس راحتی کشید و با به هم چسبیدن دو سر خاکریز جناح چپ منطقه کمی آرام شد. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد کاظمی 📚 کتاب «مثل من و تو (زندگی‌نامه شهید احمد کاظمی)» به نویسندگی یحیی نیازی محقق و نویسنده مرکز اسناد ✍️ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
⚪️ خاطره ای از عملیات رمضان #وقتی_گلوله_جای_گلوله_می‌خورد...!! 🌷مرحله پنجم عملیات [عملیات رمضان] ش
⚪️ غبار جبهه بر چهره آنان نشست تا در روز محشر و هول قیامت، غبار غم بر رخ آنان ننشیند و به پاداش جهاد فی سبیل الله، روانه بهشت شوند🌈 📷 👆شهید احمد کاظمی، فرمانده لشگر نجف در کوران عملیات 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🔴 .... ▫️در سال ٦١ و در دچار موج گرفتگی شدم. به طوری موج گرفتگی شدید بود که اگر یک ماشین کنارم بوق می‌ زد یقه‌ اش را می‌ گرفتم. دائماً درگیر بودم. در عملیات از بس ما آر.پی.جی زدیم اینطور دچار موج گرفتگی شدم. شب اول که رفتیم و می‌ خواستیم برگردیم که فرماندهان گفتند: «به خاطر اینکه نیروی کمکی نرسیده کسانی که می‌ توانند آر.پی.جی بزنند بایستند.» من از ماشین پایین آمدم و ایستادم. یک شب که خودمان در عملیات بودیم. همان شب اول که خط شکن بودیم. حدوداً سه شب و نیم هم دائما در خط ایستاده بودیم تا نیروی کمکی برسد. دشمن می‌ آمد پاتک می‌ زد ما جواب می‌ دادیم با حدود ٥٠ نفر جواب یک گردان تانک را با امکانات اندک می‌ دادیم. ممکن بود یک نفر ٢٠٠ آر.پی.جی بزند. اما گلوله زیاد نداشتیم به محض اینکه گیر می‌ آوردیم، می‌ زدیم. روز سوم که پاتک دشمن شدید شد، مثل این فیلم ‌ها که نشان می‌ دهد از خاکریز می‌ پرند توی چاله ‌ها، با تمام توان جلویشان می‌ ایستادیم. طی این مدت نه استراحت داشتیم، نه غذای کافی و نه امکانات. و این موج روانی برایمان وجود داشت که نمی‌ خواستیم منطقه را از دست بدهیم. برای همین با همان حالت، فشار زیادی را تحمل کردیم. من احساس می‌ کردم وزن سرم ده برابر شده است. وقتی نیروی کمکی رسید و ما را عقب بردند دیدم در بیمارستان اهواز بستری شده ‌ام و با دارو و قرص و آمپولهای آرام بخش طاقت آورده ‌ام. ولی باز هم سرم شدیداً درد می‌ کرد. این بدترین نوع مجروحیت بود. تیر و ترکش هم زیاد خوردم اما این از همه‌ آنها بدتر بود. هیچ کس درک نمی‌ کرد که داریم چه می‌ گوییم. هیچ تشخیص پزشکی‌ هنوز وجود نداشت. بین نیروهای خودمان هم وقتی یک مجروح موجی می‌ دیدند اغلب مسخره ‌اش می‌ کردند و می‌ خندیدند مگر اینکه خیلی ایمانشان قوی بود. به تدریج درک این مشکل برای همه ایجاد شد وگرنه از اول اینطوری نبود. آن موقع با قرص های والیوم و آرام بخش موقتاً درمان می‌ کردند. اگر موج گرفتگی خیلی شدید هم بود یکسری بیمارستانها نگه می‌ داشتند اما نمی‌ دانستند دقیقاً مسئله چیست. اوایل جنگ واقعاً قضیه غیرقابل توصیف و درک بود. الان‌ هم که میزان اطلاعات و درک مردم از این قضیه بالاتر رفته باز هم بدترین نوع مجروحیت، موج انفجار است.... آن موقع حتی به خانواده خودت هم نمی‌ دانستی چه بگویی. مثلاً تصمیم می‌ گرفتی امروز بهترین حرفها را بزنی اما دم در خانه ورق برمی‌ گشت و سیستم عوض می‌ شد. یا در محیط کار و هر جمع دیگری. اصلاً نمی‌ شود تشریح کرد این فضا را.... 🎤 راوى: سعید خرسندی، جانباز اعصاب و روان 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🔴 #بدترين_نوع_مجروحيت.... ▫️در سال ٦١ و در #عملیات_رمضان دچار موج گرفتگی شدم. به طوری موج گرفتگی شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنست ڪه در کشاکش بلا دینـدار بمانـد وگرنـہ، در راحت فراغت و صلح چــه بسیارنــد اهݪ دین... ‌ ا▫️▪️▫️▪️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🎥 👆پ.ن: تصاویری از مادرانه های مادر جانباز اعصاب و روان 💠 جانبازان اعصاب و روان مظلوم‌ترین جانبازان جنگ هستند ا😔😔😔 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
#دیندار آنست ڪه در کشاکش بلا دینـدار بمانـد وگرنـہ، در راحت فراغت و صلح چــه بسیارنــد اهݪ دین... ‌
📷 موهای کوتاه خاکستری، چشم های آرام و خیره، حرکات نرم و آهسته، قدم های کوتاه و پشت سر هم... همه چیزهایی هستند که در حیاط آسایشگاه به چشم می خورند. یکی سرش بالاست و به آسمان زل زده و دیگری چشمانش را به کف زمین دوخته و به جوانه سبزی که از لای موزاییک ها جوانه زده نگاه می کند. بعضی از آنها خوب نمی توانند تکلم کنند، بعضی دیگر اما می توانند حرف بزننند ولی از حرف هایشان چیز زیادی متوجه نمی شوید... اینجا آدم هایی را می شود مرور کرد که فراموششان کرده ایم. خدایا ما را ببخش. 😔😔 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🗓 7 مرداد 1362 - سالروز عملیات والفجر 3 * نخستین آزادسازی مهران شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک به سه سال از آغاز جنگ تحمیلی همچنان در اشغال عراق بود، تا اینکه عملیات "والفجر 3" در 7 مرداد ماه 1362 به انجام رسید و این شهر به دست رزمندگان ارتش و سپاه آزاد شد ... حمله در ساعت 23 با رمز "یا الله" آغاز و نیروهای خودی از سه محور جاده دهلران - مهران، "زالوآب" در شمال مهران و دشت مهران به سوی دشمن یورش بردند. در این حمله یک تیپ زرهی مستقر در منطقه و یک گردان پیاده از ارتش و 3 لشگر، 2 تیپ، یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهی از سپاه به صورت ادغامی وارد عمل شدند ... در محور جنوبی با توجه به پیشرفت های به عمل آمده از سوی نیروهای ایران، از آنجا که فرصت کافی برای کشیدن خاکریز از یال بلندی های "قالویزان" به سمت روستای "فیروزآباد" در دشت مهران و از آنجا تا روستای "فرح آباد" به دست نیامد، اهداف مورد نظر در این محور به طور کامل تامین نشدند ... در محور شمالی با توجه به اهمیت بلندی های زالوآب و کله قندی، علیرغم محاصره کامل کله قندی توسط نیروی خودی، عراقی ها تالش فراوان میکردند تا از محاصره خارج و یا منطقه اشغالی را حفظ کنند، بدین منظور تا چند روز به وسیله چرخبال و با "اسلینگ" به نیروهای محاصره شده خود آذوقه و مهمات میرساندند و از جناح دیگر تلاش میکردند که خط ایرانی ها را در "دوراجی" شکسته و به جناح چپ خود ملحق کنند و جدای از شکستن محاصره کله قندی، با محاصره "نمه کلانبو" موقعیت جناح شمالی نیروهای ایرانی را متزلزل کرده و پس از آن در محور میانی، ایرانی ها را از دشت مهران پس برانند، لذا با گذشت 11 شب از آغاز عملیات بارها بر این امیدواری اصرار ورزیدند و به مواضع تازه فتح شده ایران پاتک زدند ... نهایتا شهید "حاج ابراهیم همت" فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) با یک گردان وارد عمل شد و همان شب این مشکل هم از سر راه رزمندگان اسلام برداشته شد. فرمانده عراقی این محور (کله قندی) سرهنگ "جاسم یعقوب" بود که به اسارت نیروهای ایرانی درآمده و هنگام انتقال به عقبه به علت شدت جراحات وارده جان باخت ... در این عملیات راه ایلام - مهران - دهلران، بلندی های زالوآب و نمه کلانبو و دشت مهران به گستره 45 کیلومتر مربع آزاد و ارتباط جبه های میانی و جنوبی از طریق این دو جاده فراهم شد ... در گزارشی که از شمار خسارات و تلفات و غنایم دشمن گرفته شده بود چنین آمده است : سقوط 1 فروند هواپیما، 3 فروند چرخبال، انهدام 10 انبار مهمات، 3 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 60 قبضه تیربار، 33 دستگاه خودرو، 70 دستگاه تانک و نفربر و به غنیمت گرفتن 15 دستگاه خودرو، 5 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 3 دستگاه تانک، بیش از 1000 قبضه تیربار، 51 قبضه خمپاره انداز 80 و 120 میلیمتری و شماری سلاح و تجهیزات انفرادی ، شمار کشته، زخمی گزارش شده است ... 💠سال۱۳۶۲: پیش افتادن عراقی ها در تبلیغات عملیات والفجر ۳ ✍️در خانه بودم و مطالعه و استراحت داشتم. از دفترم اطلاع دادند، عملیات والفجر ۳ در مهران آغاز شده و نسبتاً موفق بوده است. لشکرهای نصر و ... به هدف ها رسیده‏ اند و لشکر ثارالله به مشکل برخورد کرده است.چند تپه و سه پاسگاه در خاک عراق تصرف شده و حدود صد اسیر به پشت جبهه تخلیه کرده‏ ایم. تبلیغاتش را هنوز شروع نکرده‏ اند مغرب به دفترم آمدم؛ برای تعقیب اخبار جنگ و نتایج عملیات والفجرهای ۲ و۳ . از ساعت هفت، تبلیغات عملیات والفجر ۳ شروع شد.عراقی ها در تبلیغ جلو افتاده‏ اند و مدعی سرکوب حمله ما شده‏ اند. شب در مجلس ماندم و کارها را انجام دادم. ✿✨ از خاطرات اکبر هاشمی 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🔵 مکان: منطقه عملیاتی والفجر 3 (مهران) تاریخ: مرداد 1362 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب ۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲ با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد. 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر های شهدای تازه تفحص شده منطقه علمياتي كله قندی مهران مربوط به عملیات والفجر سه تاریخ تفحص: ۲۴ فروردین ۱۴۰۱ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
💠 رأس شهید 🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362 🌷شهید بی سر، حسن منصوری، معاون تدارکات لشکر 5 نصر- استان خراسان 📷👆 محل دفن سر از تن جدای شهید منصوری- او در 16مرداد 1362 در اثر بمباران‌ هوایی‌ دشمن‌ و اصابت‌ راکت‌ در منطقه‌ مهران‌ به‌ شهادت‌ رسید. پیکرش‌ با تنی‌ بی‌ سر به‌ تربت‌ حیدریه‌ انتقال‌ داده‌ شد و در بهشت‌ عسکری‌ در کنار دیگر شهدای‌ انقلاب و دفاع مقدس‌ به‌ خاک‌سپرده‌ شد. 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
💠 رأس شهید #حسن_منصوری 🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362 🌷شهید بی سر، حسن منصوری
🌷 شهید حسن منصوری سومین‌ فرزند خانواده‌ی‌ منصوری‌ که در دهمین‌ روز از ماه‌ بهمن‌ سال‌1332 در شهر تربت‌ حیدریه‌ به‌ دنیا آمد، از سوی پدر و مادرش حسن نام‌گرفت. کودکی‌ حسن‌ درخانه‌ی‌ مستأجری‌ و با دسترنجی‌ که‌ پدر از درآمد کار شش‌ ماهه‌ در سال‌ به‌دست‌ می‌آورد، سپری‌ شد. از رهگذر عشق‌ و علاقه‌ای‌ که‌ پدر به‌ شرکت در جلسات‌ قرآن‌‌خوانی‌ داشت‌، «حسن‌» با قرآن‌ آشنا شد. کودک‌ شوخ‌ و پر جنب‌ وجوش‌ خانواده‌ی‌ منصوری‌ پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ی‌ ابتدایی‌ و چند سال‌ آغازدوره‌ی‌ دبیرستان‌ ترک‌ تحصیل‌ کرد و برای‌ کمک‌ به‌ پدر به‌ مغازه‌ی‌شیشه‌فروشی‌ او رفت‌. در آن زمان به‌ دلیل کثرت سربازها «حسن منصوری» که در سن خدمت قرار داشت از سربازی معاف‌ شد و در بیست‌ و سه‌سالگی‌ ازدواج‌ کرد. او در همان‌ سال‌های‌ قبل‌ از انقلاب‌ وارد فعالیت‌های‌ مذهبی‌ شد و یک‌ انجمن‌ ضدبهاییت‌ تشکیل‌ داد. پرداختن‌ به‌ورزش‌ باستانی‌ از سرگرمی‌های‌ خاص‌ او در این‌ سال‌ها بود. با شروع‌انقلاب اسلامی‌ در کار انتقال‌ اعلامیه‌ها از منزل‌ آیت‌الله شیرازی‌ از مشهد به‌ تربت‌حیدریه‌ نقش‌ مؤثّری‌ داشت‌. او یک‌ بار در حین فرار از دست‌ مأموران‌ شاه در محل‌ روستای‌ امام‌ تقی‌ که حد فاصل تربت و مشهد است با ماشین‌ چپ‌ کرد اما اعلامیه‌ها را به‌سرعت‌ جمع‌آوری‌ کرد و خودش‌ را به‌ تربت‌ رساند. او در برپایی‌ تظاهرات‌، مقابله‌ با مأموران‌ رژیم‌ پهلوی‌، سرنگونی‌ مجسمه‌ی‌ شاه‌ و تصرف‌ شهربانی‌ در روز دی‌ 1357 فعالیت‌ چشمگیری‌ داشت‌. حسن‌ منصوری‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ وارد کمیته‌ انقلاب‌ شد و پس‌ از چندی‌ در شمار مؤسسین‌ سپاه‌ پاسداران‌ تربت‌ حیدریه‌ قرار گرفت‌ و به‌عنوان‌ مسوول‌ تدارکات‌ فعالیت‌ خود را آغاز نمود. دی‌ ماه‌ 1361 زمانی بود که او به‌ جبهه‌ اعزام‌ شد و مسؤولیت معاون تدارکات‌ لشکر پنج‌ نصر را به عهده گرفت. وی پس‌ از مدتی‌ به‌ تربت‌ حیدریه‌ بازگشت‌ اما در خرداد 1362 دوباره به‌ منطقه‌ جنوب‌ اعزام‌ شد و مسؤول تدارکات‌ سپاه‌ هشتم‌ گردید. منصوری‌ در «فتح‌المبین» و عملیات «والفجر3» شجاعت‌ها از خود به یادگار گذاشت و سرانجام‌ در 17 مرداد 62 در اثر بمباران‌ هوایی‌ دشمن‌ و اصابت‌ راکت‌ در منطقه‌ مهران‌ به‌ شهادت‌ رسید. 🕊🕊 ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🌷 شهید حسن منصوری سومین‌ فرزند خانواده‌ی‌ منصوری‌ که در دهمین‌ روز از ماه‌ بهمن‌ سال‌1332 در شهر تر
📷 شهید معاون لجستیک لشکر 5 نصر- استان خراسان 🌷 شهادت: عملیات والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 62 پیکر بی‌ سر شهید به تربت‌ حیدریه‌ انتقال‌ یافت و در بهشت‌ عسکری‌ در کنار دیگر شهدای‌ انقلاب و دفاع مقدس‌ آرام گرفت. ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1