eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
14هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
از تا یلدای بی‌عزیز عزیز مثل همه‌ی مادران شهدایی بود که دیده بودم؛ نورانی، مهربان، احساساتی، کم و بیش وسواسی، اهل قناعت، عمیقا و با مهارتی شگرف در هنر آشپزی. جمعه‌ای را به یاد می‌آورم که هنوز ساعت نه نشده بود؛ راه افتادم بروم کبابی پدربزرگ، هلیم بگیرم. داشت می‌آمد و برف چند روز قبل هم روی زمین زده بود. همین که از خانه زدم بیرون، نگو یک‌دفعه به دل عزیز افتاده بود زنگ بزند مغازه تا برای من هلیم نگه دارند. جمعه‌ها خیلی زود هلیم تمام می‌شد و می‌داند ما نوه‌ها وقتی صف دور و دراز مشتری‌های قابلمه به دست کبابی پدربزرگ را می‌دیدیم، چه پزی می‌دادیم! حالا شانس ما را ببین: «حسین را نفرستی‌ها! نیم‌ساعتی است هر چی هلیم داشتیم، فروخته‌ایم! نگهش دار برای فردا!» این شد که عزیز با آن سن و سال، بدو بدو آمده بود تا به من بگوید نروم؛ ولی خب! پیرزنی که همان زمان هم دست‌کم را داشت، کجا می‌خواست به من تیز و بز برسد که اقلا نصف راه را هم رفته بودم. این‌ها حالا خیلی مهم نیست؛ مهم این است که عزیز بنده‌ی خدا، وسطای کوچه روی آن همه برف یخ‌زده سر می‌خورد و می‌افتد زمین و چند تایی از مهره‌های کمرش می‌بیند؛ آن‌قدری که مجبور شدیم زنگ بزنیم اورژانس. برداشتم به عزیز که داشت می‌کشید، گفتم: «برای چی راه افتادی دنبالم؟ فوقش با دست خالی برمی‌گشتم!» از آن خنده‌های قشنگش کرد: «آخه بالام جان! وقتی حاجی گفت هلیم تموم شده، دلم نیومد تا مغازه بری!» بعد هم از آن‌جا که دوست نداشت مرا ببیند، برداشت گفت: «خودمم کرده بودم عمرسوخته!» دروغ می‌گفت! بعدها که تقدیر روزگار، توپ فوتبال را از زیر پایم درآورد و در عجیب‌ترین تعویض ممکن را به کف دستم سنجاق کرد، فراوان کردم با مادران شهدا و انکشف همه‌شان- از مادر حسن باقری در تهران بگیر تا مادر محمود کاوه در مشهد- هم‌چین دروغ‌هایی گفته‌اند! مورد داشتیم مادر شهیدی گفته بود: «لحظه‌ی خداحافظی، برای آنکه دلش باشد، به تک‌پسرم گفتم: «خیال نکنی از این مادرها هستم که از الان تا وقتی برگردی، بشینم برات زار بزنم‌ها! قوی باش پسرم! برو و بجنگ! از منم خیالت جمع باشه!» دروغ گفتم! همین که رفت، اشک‌هایم شروع شد و تا الان هم که پیکرش برنگشته، این دیده هنوز بارانی است!» بله! داشتم می‌گفتم که کم پدر شهید ندیده‌ام ولی بابابزرگ شبیه هیچ کدام‌شان نبود! بحث بهتر و بدتری نیست‌ها! به شهادت همین عکس، کلا در همه‌چیز بود؛ آن دردانه‌ای که ما صدایش می‌زدیم باباکبابی... 📡 @DefaeMoqaddas 🕊🕊 ✅ کانال
💠 9️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خداوند متعال می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (سوره‌ی انشراح – آیه‌ی ۴). او ما را کشاند تا نقطه‌ی اوج سختی و یک دفعه آسانی را نازل کرد؛ بدون این‌که خودمان نقش زیادی داشته باشیم، جریان جلسه یک دفعه برگشت. برادر گفت: من خیلی عذر می‌خواهم که این مطلب را بیان کردم؛ ما تابع دستور هستیم و الآن می‌رویم به دنبال اجرا. هیچ نگران نباشید. برادر هم همین‌طور. همه‌شان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور. این‌طوری که شد، گفتم: بسیار خوب. این‌قدر هم وقت دارید. سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید.» ✅ بلافاصله پس از پایان این جلسه، احمد متوسّلیان به رغم وضعیت نامساعد جسمانی، اقدام به تشکیل جلسه با فرماندهان ۲۷ نمود تا برای زدن به خاکریز روی سیل‌بند سیزده کیلومتری در غرب جاده‌ی اهواز - خرّمشهر؛ و عبور گردان‌ها به سمت جنوب، مناسب‌ترین شیوه‌ی « » را انتخاب نماید. این نشست صبح روز چهارشنبه بیست و نه اردیبهشت ۱۳۶۱ در محل قرارگاه تاکتیکی این تیپ – سایت انرژی اتمی – برگزار شد که ذیلاً بخش‌هایی از مذاکرات آن را می‌آوریم: 🔹شهبازی: ما فاصله را دو کیلومتر (نه ۱۳ کیلومتر) هم اگر حساب کنیم، باز هم دشمن نیروهایش را می‌اندازد و می‌آید طرف ما. 🔸متوسّلیان: این جا نخلستان است. اصلاً امکان عبور تانک از آن وجود ندارد. 🔹شهبازی: ولی من رفتم و آن جا را دیدم. هر چند یک مقداری نخل آن جا بود، ولی تعدادشان زیاد نبود و منطقه برای مانور زرهی مناسب است. 🔸متوسّلیان: حالا با همه‌ی این اوصاف، اگر دشمن بخواهد پشت خاکریز، تانک نگه دارد، ما می‌آییم و از پشت به نیروهای او ضربه می‌زنیم؛ چنان‌که مجبور باشد تا سه کیلومتر از بغل ما را خالی کند؛ یعنی از نخلستان هم عقب‌نشینی نماید. ⇦ .. 🔹 گروه دفاع مقدس ۴ https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
💠 #خاطرات_ماندگار 8️⃣ #قسمت_هشتم °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیات
💠 9️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خداوند متعال می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (سوره‌ی انشراح – آیه‌ی ۴). او ما را کشاند تا نقطه‌ی اوج سختی و یک دفعه آسانی را نازل کرد؛ بدون این‌که خودمان نقش زیادی داشته باشیم، جریان جلسه یک دفعه برگشت. برادر گفت: من خیلی عذر می‌خواهم که این مطلب را بیان کردم؛ ما تابع دستور هستیم و الآن می‌رویم به دنبال اجرا. هیچ نگران نباشید. برادر هم همین‌طور. همه‌شان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور. این‌طوری که شد، گفتم: بسیار خوب. این‌قدر هم وقت دارید. سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید.» ✅ بلافاصله پس از پایان این جلسه، احمد متوسّلیان به رغم وضعیت نامساعد جسمانی، اقدام به تشکیل جلسه با فرماندهان نمود تا برای زدن به خاکریز روی سیل‌بند سیزده کیلومتری در غرب جاده‌ی اهواز - خرّمشهر؛ و عبور گردان‌ها به سمت جنوب، مناسب‌ترین شیوه‌ی « » را انتخاب نماید. این نشست صبح روز چهارشنبه بیست و نه اردیبهشت ۱۳۶۱ در محل قرارگاه تاکتیکی این تیپ – سایت انرژی اتمی – برگزار شد که ذیلاً بخش‌هایی از مذاکرات آن را می‌آوریم: 🔹شهبازی: ما فاصله را دو کیلومتر (نه ۱۳ کیلومتر) هم اگر حساب کنیم، باز هم دشمن نیروهایش را می‌اندازد و می‌آید طرف ما. 🔸متوسّلیان: این جا نخلستان است. اصلاً امکان عبور تانک از آن وجود ندارد. 🔹شهبازی: ولی من رفتم و آن جا را دیدم. هر چند یک مقداری نخل آن جا بود، ولی تعدادشان زیاد نبود و منطقه برای مانور زرهی مناسب است. 🔸متوسّلیان: حالا با همه‌ی این اوصاف، اگر دشمن بخواهد پشت خاکریز، تانک نگه دارد، ما می‌آییم و از پشت به نیروهای او ضربه می‌زنیم؛ چنان‌که مجبور باشد تا سه کیلومتر از بغل ما را خالی کند؛ یعنی از نخلستان هم عقب‌نشینی نماید. ⇦ ..
💠 9️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خداوند متعال می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (سوره‌ی انشراح – آیه‌ی ۴). او ما را کشاند تا نقطه‌ی اوج سختی و یک دفعه آسانی را نازل کرد؛ بدون این‌که خودمان نقش زیادی داشته باشیم، جریان جلسه یک دفعه برگشت. برادر گفت: من خیلی عذر می‌خواهم که این مطلب را بیان کردم؛ ما تابع دستور هستیم و الآن می‌رویم به دنبال اجرا. هیچ نگران نباشید. برادر هم همین‌طور. همه‌شان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور. این‌طوری که شد، گفتم: بسیار خوب. این‌قدر هم وقت دارید. سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید.» ✅ بلافاصله پس از پایان این جلسه، احمد متوسّلیان به رغم وضعیت نامساعد جسمانی، اقدام به تشکیل جلسه با فرماندهان نمود تا برای زدن به خاکریز روی سیل‌بند سیزده کیلومتری در غرب جاده‌ی اهواز - خرّمشهر؛ و عبور گردان‌ها به سمت جنوب، مناسب‌ترین شیوه‌ی « » را انتخاب نماید. این نشست صبح روز چهارشنبه بیست و نه اردیبهشت ۱۳۶۱ در محل قرارگاه تاکتیکی این تیپ – سایت انرژی اتمی – برگزار شد که ذیلاً بخش‌هایی از مذاکرات آن را می‌آوریم: 🔹شهبازی: ما فاصله را دو کیلومتر (نه ۱۳ کیلومتر) هم اگر حساب کنیم، باز هم دشمن نیروهایش را می‌اندازد و می‌آید طرف ما. 🔸متوسّلیان: این جا نخلستان است. اصلاً امکان عبور تانک از آن وجود ندارد. 🔹شهبازی: ولی من رفتم و آن جا را دیدم. هر چند یک مقداری نخل آن جا بود، ولی تعدادشان زیاد نبود و منطقه برای مانور زرهی مناسب است. 🔸متوسّلیان: حالا با همه‌ی این اوصاف، اگر دشمن بخواهد پشت خاکریز، تانک نگه دارد، ما می‌آییم و از پشت به نیروهای او ضربه می‌زنیم؛ چنان‌که مجبور باشد تا سه کیلومتر از بغل ما را خالی کند؛ یعنی از نخلستان هم عقب‌نشینی نماید. ⇦ ..
دفاع مقدس
💠 #خاطرات_ماندگار °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 خداوند متعال می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْ
اااا ✅ بلافاصله پس از پایان این جلسه، احمد متوسّلیان به رغم وضعیت نامساعد جسمانی، اقدام به تشکیل جلسه با فرماندهان نمود تا برای زدن به خاکریز روی سیل‌بند سیزده کیلومتری در غرب جاده‌ی اهواز - خرّمشهر؛ و عبور گردان‌ها به سمت جنوب، مناسب‌ترین شیوه‌ی « » را انتخاب نماید. این نشست صبح روز چهارشنبه بیست و نه اردیبهشت ۱۳۶۱ در محل قرارگاه تاکتیکی این تیپ – سایت انرژی اتمی – برگزار شد که ذیلاً بخش‌هایی از مذاکرات آن را می‌آوریم: 🔹شهبازی: ما فاصله را دو کیلومتر (نه ۱۳ کیلومتر) هم اگر حساب کنیم، باز هم دشمن نیروهایش را می‌اندازد و می‌آید طرف ما. 🔸متوسّلیان: این جا نخلستان است. اصلاً امکان عبور تانک از آن وجود ندارد. 🔹شهبازی: ولی من رفتم و آن جا را دیدم. هر چند یک مقداری نخل آن جا بود، ولی تعدادشان زیاد نبود و منطقه برای مانور زرهی مناسب است. 🔸متوسّلیان: حالا با همه‌ی این اوصاف، اگر دشمن بخواهد پشت خاکریز، تانک نگه دارد، ما می‌آییم و از پشت به نیروهای او ضربه می‌زنیم؛ چنان‌که مجبور باشد تا سه کیلومتر از بغل ما را خالی کند؛ یعنی از نخلستان هم عقب‌نشینی نماید. 🔹شهبازی: به نظر من، باید خیلی ساده‌اندیش باشیم که خیال کنیم در این‌جا – حاشیه‌ی – فقط دوازده دستگاه تانک و نفربر گذاشته. نخیر، نه تنها این‌طور نیست، بلکه تمام نیروهایش را هم مثل میخ این‌جا کاشته. ما روز که برای شناسایی تا هفتصد متری کنار جاده می‌رویم، می‌بینیم تمام لوله‌های تانک‌ها از پشت سنگرهای تانک پیداست. به همین دلیل، ما برای این‌جا – نهر عرایض – باید چهار گردان خودمان را مستقیم حرکت بدهیم و بیاوریم جلوی مواضع دشمن و در پشت این سیل‌بند، همان‌جا پدافند کنیم. 🔸متوسّلیان: یعنی در همان جای دشمن پدافند کنیم؟ 🔹شهبازی: بله. 🔸متوسّلیان: آمدیم و دشمن این‌جا را خواست حفظ بکند و بیاید روی جاده. آن وقت شما چه کار می‌خواهید بکنید؟ تازه در آن صورت، چنان خط خودش را محکم می‌کند که حد ندارد. و هیچ بعید هم نیست که بیاید روی جاده مستقر شود. ما نمی‌خواهیم که دشمن فرار کند. هدف اصلی ما، انهدام نیروهای عراق است. ما دنبال آن هستیم که کجا باید به دشمن بزنیم که بتوانیم نیروهای او را منهدم کنیم. 🔹شهبازی: کجا بزنیم بفرما؛ شما بیا این خاکریز روی سیل‌بند عرایض را بگیر؛ من به شما قول می‌دهم چهل تا تانک این‌جا گذاشته‌اند؛ به طوری که پنجاه متر به پنجاه متر، لوله‌هایش از پشت خاکریز کاملاً پیداست. 🔸متوسّلیان: درست است. درست است؛ منتها ما بنا داریم علاوه بر آن که این دو تا را بزنیم، کلّ نیروی زرهی دشمن در پشت این سیل‌بند را هم از بین ببریم. ما با عراق، جنگ متکی به ابزار و وسیله نمی‌توانیم داشته باشیم. جنگ تانک با تانک نمی‌توانیم بکنیم؛ چون حامیان عراق تا دل‌تان بخواهد، به او تسلیحات می‌دهند؛ ولی با شیوه‌ی جنگی «نفر در برابر ابزار» روزگارش را سیاه می‌کنیم. 🔹 شهبازی: حالا آمدیم و یک تیپ از نفرات مصری را که به عراق فرستاده‌اند، در این جا وارد عمل کردند، آن وقت چه باید کرد؟ 🔸 متوسّلیان: خیلی خوب، این تیپ مصری وقتی که دید دویست – سیصد تا از نفراتش اسیر شدند، می‌بیند نخیر، این جا سنبه پر زور است و این حریف، از آن‌ها نیست که شوخی سرش بشود؛ جا می زند و منطقه را خالی می‌کند. اگر ما بتوانیم به این تیپ مصری یک ضربه‌ی نفری بزنیم، قال قضیه کنده است و دیگر پایش را از گلیم خودش درازتر نمی‌کند. 🔹شهبازی: واقعیت امر این است که ما نمی‌توانیم با وضع فعلی گردان‌های‌مان، با دشمن به صورت سرتاسری [روش تکِ جبهه‌ای] در این خط درگیر بشویم. ما باید اوّل یک گوشه‌ی خاکریز را سوراخ کنیم [روش تکِ رخنه‌ای] و بعد تمامش را بگیریم. یک چیز دیگر که در این‌جا به نفع ما تمام می‌شود، این است که اگر ده متر از سنگرهای دشمن بر روی این خاکریز سقوط کند، در واقع تمام خط دشمن سقوط خواهد کرد. 🔸متوسّلیان: اگر هم در این‌جا موفق نشویم، آن وقت، خیلی عذر می‌خواهم، ببخشید این حرف را می‌زنم، پدر صاحب بچّه درمی‌آید؛ یعنی ما این جا درب و داغان می‌شویم.» 🔖 نتیجه این مباحث فشرده، این بود که نظریه متوسّلیان مورد تصویب مجموعه فرماندهی قرار گرفت و مقرر شد تا در زمینه تصرف سیل‌بند «رود عرایض» از شیوه تک رخنه‌ای (پیشنهاد شهبازی) استفاده گردد. 🔘 فرماندهان تیپ ۲۷ برای اجرائی کردن مصوبات خود، باید دو اقدام اساسی انجام می‌دادند: ۱-‌ شناسائی ضربتی منطقه ۲-‌ تقویت روحیه رزمندگان 💠⚪️💠⚪️💠⚪️💠⚪️💠⚪️ ادامه👇👇👇